مردم، فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند
شاید این بار،
شاید این بار،
کاوه
یک زن باشد.
محمد رضا شالگونی
محمد رضا شالگونی
۱
فاعل تغییرات،
فاعل تغییرات،
در درون نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.
جل الخالق:
حریف
در خطبه خود
یعنی
در عنوان مواعظ مکانیکی اش
اعلام می دارد
که
مردم،
فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند.
۲
بعد در اولین جمله موعظه اش
منکر وجود فاعل تعییرات
در درون نظام جمهوری اسلامی می شود.
فاعل تغییرات،
در درون نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.
این
اما
به چه معنی است؟
۳
فاعل تغییرات،
در درون نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.
الف
این
اولا
بدان معنی است که مردم در خارج از نظام جمهوری اسلامی قرار دارند.
ب
این
ثانیا
بدان معنی است
حریف
معنی نظام
را
نمی داند.
پ
این
ثالثا
بدان معنی است
که
حریف
چیزهای هستی
را
مثلا نظام جمهوری اسلامی
را
عاری از تضاد داخلی و درونی می پندارد.
ث
این رابعا
بدان معنی است
که
حریف
چیزهای هستی
را
مثلا
نظام جمهوری اسلامی
را
لایتغیر تصور می کند.
ج
این
خامسا
بدان معنی است
که
فاعل تغییر هر چیز هستی
عاملی خارجی است.
اما
بگذریم از این مسائل و از خود بپرسیم:
من ـ زور حریف از نظام جمهوری اسلامی چیست؟
۴
فاعل تغییرات،
من ـ زور حریف
در درون نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.
من ـ زور حریف
از
نظام
به احتمال قوی
هیئت حاکمه است.
نخبگان سیاسی ـ مذهبی است.
آدم یاد خرافه سازمان راه کارگر می افتد که روحانیت را کاستی تصور می کرد.
یعنی
ماهیت طبقاتی روحانیت را نمی دید.
یعنی
روحانیت را به عنوان قشر اجتماعی نمی دید.
یعنی
فونکسون ایده ئولوژیکی روحانیت
را
معمار روح جامعه بی روح بودن روحانیت
را
نمی دید.
من ـ زور حریف این است که هیچکدام از جناح های هیئت حاکمه
و
هیچیک از نخبگان سیاسی
فاعل تغییرات نیست.
مگر قرار بود که سوبژکت تاریخ
مثل عهد دقیانوس
رستم و زال و دستانی باشد؟
به نظر حریف
هدف و فونکسیون و آماج همه عناصر متشکله این سیستم سیاسی
حفظ آن است.
۵
فاعل تغییرات،
در درون نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.
وقتی از فقر فلسفه این جماعت (و نه فقط این جماعت) سخن می رود
به همین دلایل است.
حریف
فاقد گنجینه مفهومی است.
مثل کودکان و دهاتیان حرف می زند.
و گرنه اگر اندکی دقت می کرد،
متوجه می شد که هر سوبژکتی (فاعلی) همیشه و به ناچار، با اوبژکتی (مفعولی) همراه است.
مثال:
جمهوری اسلامی
اوبژکت
است.
هر اوبژکتی به ناچار با سوبژکتی در رابطه است:
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
(فاعل و مفعول، عامل و معمول، علت و معلول)
اگر حریف به اندازه بخور و نمیری از مارکسیسم خبر داشت،
متوجه می شد که در هستی به طور کلی
چیزی یافت نمی شود
که
خصلت دیالک تیک نداشته باشد.
وحدت اضداد نباشد.
ضد خود را در بطن خود نداشته باشد و نپرورده باشد.
۶
فاعل تغییرات،
در درون نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.
نظام جمهوری اسلامی
اما
چیست؟
هر جامعه ای
اصولا
بسان هر ساختمانی
از
دیالک تیک زیربنا و روبنا
تشکیل می شود.
زیربنای جامعه ایران
مناسبات تولیدی حاکم است.
مناسبات و روابط اما پل پیوند میان دو قطب و یا دو طبقه اجتماعی اصلی حاکم و محکوم اند.
بر روی این زیربنای اجتماعی ـ اقتصادی
نهادهای سیاسی و فرهنگی و قضایی و حقوقی و هنری و فلسفی و خلاصه ایده ئولوژیکی
بنا می شوند.
۷
اگر حریف ذره ای سواد مارکسیستی داشت،
می دانست که موتور توسعه هر چیز و هر سیستم و هر جامعه
خصلت دیالک تیکی آن است:
همین وحدت اضداد بودن آن است.
ما با دیالک تیک سه عضوی زیر در هر جامعه سر و کار داریم:
دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) ـ روبنای ایده ئولوژیکی
هر تغییری در نیروهای مولده (انسان های مولد، وسایل تلوید، ابزارهای کرا، علم، نحوه استخراج مواد خام و غیره)
به تغییر مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) و هر تغییری در مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) به تغییر روبنای ایده ئولوژیکی منجر می شود.
کشف مهم مارکس موسوم به تز «درک ماتریالیستی تاریخ»
موتور تغییر و تحرک و توسعه هر چیز در درون آن چیز است.
به همین دلیل
خدا
معنی و فونکسیون خرافی و خیالی خود را از دست می دهد.
واقعیت عینی (ماده ازلی و ابدی خودجنب) برای خود کافی ت
لقی می شود.
از محرک و تلنگر خارجی بی نیاز می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر