جمعبندی از
مسعود بهبودی
ترک دنیا
به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند
عالم آن کس بود که بد نکند
نه، بگوید به خلق و خود نکند.
سعدی
۱
سعدی
واژه «عالم» را نه به معنی دانشمند، بلکه به معنی آخوند به کار می برد.
۲
علما (روحانیت) در زمان سعدی
توده را به صرفنظر از ثروت دعوت می کردند.
۳
ولی خودشان به تئوری مبتنی بر تارک الدنیایی خود عمل نمی کردند
و ثروت اندوزی پیشه می کردند.
۴
انتقاد سعدی از علما این است که به تئوری خود جامه عمل بپوشانند.
۵
اکنون علما احتمالا از این کارها نمی کنند.
چون بورژوا شده اند و سیم و زر اندوزی پیشه کرده اند و سیم و زر اندوزی را حتی توصیه می کنند.
۶
سعدی حتمالا مثال می طلبد.
۷
یکی از علما به نام رجب عرعردوغان
خطاب به عمله های ترک در آلمان
علنا و رسما
فتوا داده که بهترین اوتومبیل ها را سوار شوند.
بیشترین تولید مثل ها را بکنند.
در بهترین کاخ ها زندگی کنند.
به عالی ترین مقامات علمی و فنی و هنری برسند.
۸
عمله جات مؤمن هم به قتاوی علما عمل می کنند:
دستمزد چندین ساله توله های خود را پس انداز می کنند و بنز ۱۰۰ هزار یورویی می خرند و سوار می شوند و کیف خر می کنند.
۹
توله های علمای عیرانی حتی اوتومبیل های یک میلیون دلاری سوار می شوند و به در و دیوار می زنند و نفله می شوند.
۱۰
تروریست های اسلامی به همین دلیل دم قیر آت (همان دموکرات سابق) شده اند و به جای ترور علما
عیاشی علنی لب جوی جولیان و مولیان می کنند و آبرو می برند.
دوستان
یک سوال که امیدوارم همه در بحث شرکت کنند.
آیا فکر میکنید تغییر حکومت فعلی و جدایی دین از سیاست با روش مسالمت آمیز امکان پذیر است؟
و یا باید از طریق کمک خارجی ها و یک انقلاب خونین باشد؟
امروز همه ما میدانیم که خمینی سال ۵۷ با کمک آمریکا و انگلیس و فرانسه به ایران آمد.
خواهش نظرات تان را بدون تو هین بنویسید.
با سپاس
حریف سطل ننه ات طلب و سر تنت طلب
چشم
۱
برای جدایی دین از دل و زیر دل که به انقلاب نیازی نیست، حریف الدوله دیلمی؟
۲
اگر نظام جماران خمینی مولود اراده اجامر امپریایلستی گوادولوپ بوده، اکنون به کمک کدام خارجی ها می خواهید عن گلاب کنید و به خورد خلایق دهید؟
۳
پیشنهاد سگان برای سطل ننه ات طلب ها و سر تنت طلب ها:
تروریست های جهان متحد شوید
و جاکشان جمارانی را به زیر کشید و با جاکشان جولیانی ـ مولیانی جایگزین سازید.
۴
تئوری رهایی سگان برای سطل ننه ات طلب ها و سر تن ات طلب ها:
نظام کثافت سرمایه داری
چه اسلامی باشد
چه یهودی و مسیحی و بودایی باشد
و چه لاییک و لاژیک و ماژیک باشد،
کثافت خواهد بود.
۵
رهایش حقیقی بشریت
گذار از جهنم کثافت طبقاتی به جامعه متعالی کمونیستی است.
۶
کمونیسم (توده گرایی) یعنی تحقق وحدت ناتورالیسم و هومانیسم (طبیعتگرایی و انسانگرایی)
۷
بدیل دیگری برای بشریت شریف و زحمتکش وجود ندارد.
ایراد کشور هایی چون عیران
این است که تعداد بی خردان در آنها بیشتر از تعداد با خردان است.
حریف سطل به دست عیران پرست
۱
اگر شما خرد را معنی کنید
ما برای اموات تان
صد صلوات بلند می فرستیم.
۲
خیال می کنید که خودتان و اجامری که برای تان هورا می کشند و هارت و پورت می کنند
خردگرا هستید و هستند؟
۳
آخر به چه دلیل
چنین خیالاتی
به سرتان می زند؟
۴
ضمنا خرد مش دونالد و مش مریم و جولیانی مافیایی
بیشتر از سید علی و جنتی است؟
۵
مثلا امریکایی ها و روس ها
عاقل تر از ایرانی ها هستند.
۶
آخر کدام عاقلی لاشخوری مثل ترامپ و پوتین و آن و این را به رهبری طویله اش انتخاب می کند؟
شعری به مناسبت اعدام روزنبرگ ها
در ایالات متحده امریکا
هوشنگ ابتهاج
(ظل التوده)
خبر کوتاه بود:
«اعدام شان کردند.»
خروش دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم خسته اش
از اشک پر شد
گریه را سر داد
و
من
با کوششی پر درد
اشکم را نهان کردم.
«چرا اعدام شان کردند؟»
می پرسد ز من
ـ با چشم اشک آلود ـ
عزیزم، دخترم
آنجا شگفت انگیز دنیایی است
دروغ و دشمنی فرمانروایی می کند، آنجا
طلا، این کیمیای خون انسان ها
خدایی می کند، آنجا
شگفت انگیز دنیایی که همچون قرن های دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامن آلوده است
در آنجا حق و انسان، حرف هایی پوچ و بیهوده است
در آنجا رهزنی، آدمکشی، خونریزی
آزاد است
و
دست و پای آزادی است، در زنجیر
عزیزم دخترم
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدام شان کردند
و
هنگامی که یاران
ـ با سرود زندگی بر لب
به سوی مرگ می رفتند ـ
امیدی آشنا می زد چو گل در چشم شان لبخند
به شوق زندگی، آواز می خواندند
و
تا پایان ره راه روشن خود با وفا ماندند.
عزیزم
پاک کن از چهره اشکت را
ز جا برخیز
تو در من زنده ای من، در تو
ما هرگز نمی میریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می گیریم
از آن ما ست، پیروزی
از آن ما ست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم
کار دنیا رو به آبادی است
و هر لاله که از خون شهیدان می دمد، امروز
نوید روز آزادی است.
پایان
رفتن از معلوم به نامعلوم
دست خود عالم (فرد شناسنده) نیست.
۱
برای اینکه هر معلومی
آبستن نامعلوم های معینی است.
۲
این بدان معنی است که هر پاسخی به هر پرسشی
آبستن پرسش های معینی است.
۳
می توان گفت که ما با
دیالک تیک پرسش و پاسخ
سر و کار داریم.
۴
آن سان که جای پرسش و پاسخ مرتب عوض می شود:
پاسخ به پرسش و پرسش به پاسخ تبدیل می شود.
۵
چون
هر پاسخی به محض تشکیل حاوی پرسش و یا پرسش های جدیدی است
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر