ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تو
من و ما را پیاپی می کشی در گود
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا من و ما جلوه گاه قدرتت باشیم
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
معنی تحت اللفظی:
تو
من و ما
را
بی وقفه
به مبارزه می طلبی
هدف و آماجت
از
رجز «هل من مبارز» خوانی
خودنمایی
است.
تو
می خواهی
من و ما
جلوه گاه قدرتت باشیم
و
به سرکوب سخت و سنگین ما بپردازی.
فروغ
در این دو بیت شعر عصیان
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
را
خواه و ناخواه
در آیینه آسمان منعکس می کند
و
به شکل دیالک تیک توده ـ خدا و طبقه حاکمه ـ خدا
در می آورد.
فروغ و امثال انگشت شمار او
(من و ما)
نماینده ایده ئولوژیکی توده ـ خدا
هستند.
اگر
پیامبران
رسولان طبقه حاکمه ـ خدا
رسول الله
باشند،
فروغ و امثال انگشت شمار او
رسولان توده ـ خدا
هستند.
چرا
ما
به این برداشت از این شعر فروغ می رسیم؟
۱
تو
من و ما را پیاپی می کشی در گود
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا من و ما جلوه گاه قدرتت باشیم
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
دلیل ما
این است
که
طبقه حاکمه ـ خدا
(الله)
روح
است
و
روح
فقط می تواند ارواح دیگر را به گود کشد
تا
پس از غلبه بر آنها
عالم ارواح
را
تسخیر کند و تحت سیطره خود در آورد.
اندیشه
قاعدتا و معمولا
به جنگ اندیشه می رود و نه به جنگ اشیاء و آدمیان.
طبقه حاکمه ـ خدا
نیز
در مقابل توده ـ خدا
شروع به رجزخوانی می کند
و
نه
در مقابل توده.
۲
تو
من و ما را پیاپی می کشی در گود
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا من و ما جلوه گاه قدرتت باشیم
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
فروغ
در این دوبیت شعر عصیان
مشخصه دیگر طبقه حاکمه ـ خدا
را
کشف و افشا می کند:
قرآن کریم
میدان پهناور رجز خوانی کریم
است.
کسب و کار کریم
خودنمایی و خودستایی افراطی است.
کریم
حتی
از
نسبت دادن بدترین صفات
مثلا دروغگویی، بیدادگری، عوامفریبی به خود
پرهیز نمی ورزد.
کریم
خود
را
علنا
کذاب ترین کذابان
جبار ترین جباران
مکار ترین مکاران
و
الی آخر
قلمداد می کند.
هدف الاهداف کریم
اثبات برتری خود در همه عرصه ها و زمینه ها از همه جنبه ها
ست.
۳
تو
من و ما را پیاپی می کشی در گود
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا من و ما جلوه گاه قدرتت باشیم
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی
فروغ
در این دو بیت شعر عصیان
تمامی قرآن کریم
را
تقطیر کرده است.
۴
چیست این شیطان از درگاه ها رانده
در سرای خامش ما میهمان مانده
در سرای خامش ما میهمان مانده
بر اثیر پیکر سوزنده اش دستی
عطر لذت های دنیا را بیافشانده؟
عطر لذت های دنیا را بیافشانده؟
فروغ
اکنون
مفهوم تئولوژیکی ابلیس
را
زیر ذره بین تحلیل قرار می دهد:
ابلیس رجیم
(رانده شده، مطرود، ملک سلب ملکیت شده، فرشته سلب فرشته وارگی شده)
میهمان ناخوانده ی مانده در خانه توده است
که
بر اندام اتری شعله ورش
دستی
عطر لذایذ دنیا را افشانده است.
منظور فروغ از مفهوم دست
یدالله
است.
دست طبقه حاکمه ـ خدا
ست.
۵
چیست او، جز آن چه تو می خواستی، باشد
تیره روحی، تیره جانی، تیره بینایی
تیره روحی، تیره جانی، تیره بینایی
تیره لبخندی بر آن لب های بی لبخند
تیره آغازی، خدایا، تیره پایانی؟
تیره آغازی، خدایا، تیره پایانی؟
ابلیس
آن است که الله خواسته است.
توان اغوای ابلیس
نه از خود ابلیس
بلکه از الله است.
خود ابلیس
از دید فروغ
روح و جان و بینش تیره ای
است.
لبخند تیره ای بر لب های بی لبخند است.
چیزی است که آغاز و انجامش تیره است.
این بدان معنی است
که
تیرگی
(منفیت)
خود
را
در فرم های متنوع نمودار ساخته است
و
از ترکیب آنها
ابلیس
تشکیل شده است.
ابلیس نتیجه تجرید همه چیزهای مادی و فکری تیره است.
منظور فروغ اما چیست؟
چون
ابلیس
از سویی
مظهر همه انواع زیبایی ها، دلربایی ها، دین ربایی ها و فریبایی ها ست
و
از
سوی دیگر
مظهر همه سیاهی ها ست.
۶
میل او کی مایه ی این هستی تلخ است؟
رأی او را کی از او در کار پرسیدی؟
رأی او را کی از او در کار پرسیدی؟
گر رهایش کرده بودی تا به خود باشد
هرگز از او در جهان نقشی نمی دیدی
هرگز از او در جهان نقشی نمی دیدی
اکنون
مسئله
اندکی روشن می شود:
چیستایی ابلیس
دست خود او نیست.
دست الله است.
فرق هم نمی کند که ابلیس مظهر زیبایی باشد و یا مظهر سیاهی.
ابلیس
آن است که الله خواسته است.
ابلیس
آلت دست بی اختیار و بی اراده ی الله است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر