پروفسور دکتر گونتر
کروبر
پروفسور دکتر هلموت
میلکه
برگردان
شین میم شین
۱
شناخت از
دیدگاه ماتریالیسم دیالک تیکی
· شناخت برای ماتریالیسم دیالک تیکی با تصویرسازی مستقیم و یا غیرمستقیم از واقعیت عینی بر احکام
حقیقی یکسان است.
· (مثال: آدم به تجربه می بیند که
آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد به جوش می آید.
· بعد همین واقعیت امر را در قالب
حکمی (جمله ای) می ریزد. (مستقیم)
· همین واقعیت امر را می تواند از
همنوعی بشنود و بعد در حکم فوق الذکر تصویرسازی کند. (غیرمستقیم)
· مترجم)
۲
شناخت از
دید افلاطون
· شناخت اما برای افلاطون
ـ برعکس ـ عبارت است از روند یاد آوری.
· بنظر افلاطون،
روح انسان وطن آغازین خود در عرصه ایده ها را
دو باره به یاد می آورد و در چیزهای محیط زیست خود ایده هائی را باز می شناسد که بنیان
این چیزها بوده اند (یادآوری).
۳
شناخت از
دیدگاه تومیسم
۱
· برای نمایندگان تومیسم
دو نوع شناخت وجود دارد:
الف
· شناخت حسی
ب
· شناخت عقلی.
۲
· بنیان شناخت عقلی از دیدگاه تومیسم عبارت است از سهیم بودن انسان در «انوار الهی».
۳
· انسان به این دلیل است که می تواند به ماهیت چیزها پی ببرد، یعنی در چیزها، افکاری را بیابد که خدا در نظام جهان نهاده است.
۴
· تومیسم علاوه بر ایندو، به شناخت
از طریق وحی ـ آن سان که در انجیل و
کتب مقدس دیگر آمده است ـ نیز باور دارد.
۴
شناخت از
دید هگل
· شناخت به نظر هگل
ـ در تحلیل نهائی ـ عبارت است از بازگشت «ایده مطلق» به خویشتن خویش.
· این بازگشت که خود را در روند توسعه روحی
مجموعه بشریت نمودار می سازد، یک روند
روحی صرف است و کلیه چیزهای مادی و بویژه، روندهای
تولید مادی بشریت، برخلاف آن، خصلت تصادفی دارند.
۵
شناخت از
دیدگاه نئوپوزیتیویسم
۱
· سرانجام نوبت به نمایندگان نئوپوزیتیویسم می رسد که وجود ماهیت چیزها را انکار می کنند.
۲
· برای نئوپوزیتیویست
ها مسئله حل مدام تضاد میان ظاهر چیزها
(که ما بوسیله حواس خود در می یابیم) و ماهیت
آنها اصلا مطرح نیست.
۳
· شناخت فقط آن است که اعضای
حسی ما عرضه می کنند و شناخت
دیگری وجود ندارد.
۴
· وجه مشترک همه این نظریات را می توان به شرح زیر
خلاصه کرد:
الف
· این نظریات یا حاوی عناصر عمدتا مبتنی بر گمانورزی و عرفانی اند
· (یادآوری افلاطونی، وحی الهی)
ب
· یا اینکه
گشتاوری از روند واقعی توسعه شناخت بشری را عمده و مطلق می کنند
· (خرد
هگلی، تقلیل
نئوپوزیتیویستی شناخت تا درجه ادراکات حسی)
۵
· هیچکدام از این نظریات نتوانسته مفهومی از شناخت ارائه دهد که برای علوم منفرد، برای تولید
اجتماعی، برای پراتیک اجتماعی عام
انسانی ثمربخش و ارزشمند باشد.
۶
· فلاسفه یاد شده فقط هاله ای از خوش بینی معرفتی ـ نظری پدید آورده اند که بر تصورات باطل از ماهیت واقعیت عینی و ماهیت شناخت استوار است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر