۱۳۹۶ مرداد ۳۰, دوشنبه

سیری در خزعبلات خزعلی (۶)


دکتر مهدی خزعلی 
علامه کوسه رفسنجانی

ویرایش و تحلیل
از 
مسعود بهبودی
 
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی 
که
 به اسم دفاع از مستضعفان،
زندگی های اشرافی برای خود و دوستان شان فراهم کردند.
 
باید از مهدی خزعلی
پرسید:
منظور از مستضعفان چیست؟
 
همین کوسه و خود مش مهدی
جزو و عضو «طبقه» مستضعفان هستند و یا نیستند؟
 
در واژه گل و گشاد مستضعف
طیفی از متضاد ترین جریانات و جانوران جا می گیرد:
 
۱
ویکی فقه

مستضعف
 کسی است
 که 
او 
را 
به 
ضعف کشانده و در بند و زنجیر کرده‌ اند.
 
این تعریف از مفهوم صدر اسلامی مستضعف
مفهوم کلی، انتزاعی و سوبژکتیوی است.

چون
هر ننه قمری می تواند
 هر کس و ناکس
را
به بهانه تضعیف و تحبیس
مستضعف جا بزند.

همین کوسه خونخوار
توسط انقلاب بورژوایی سفید
تضعیف شده و به زندان انداخته شده است.

بدین طریق
هر لاشخور مرتجع خونخوار بی شرمی
  در واژه مستضعف جا می گیرد.

بنا بر این تعریف از مفهوم مستضعف
اجامر جماران 
جهنم خود 
را
بهشت مستضعفان 
جا می زنند.

۲
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی 
که
 به اسم دفاع از مستضعفان،
زندگی های اشرافی برای خود و دوستان شان فراهم کردند.
 
بنا بر این تعریف از مفهوم مستضعف
اعلام اینکه
اجامر جماران به نام مستضعفان 
 سفره رنگین گسترده اند،
جفنگی بیش نیست.

همه شکنجه گران و جلادان طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی ـ سنتی
توسط قوای انقلاب سفید
بحق و بدرستی
تضعیف و تحبیس شده اند 
و
جزو و عضو مستضعفان محسوب می شوند.
 
حاکمیت مستضعفان
یعنی 
حاکمیت لاشخوران مرتجع و ضد انقلابی.
 
۳
ویکی فقه

گفته‌ اند که شأن نزول این آیه
 در باره جماعتی از مسلمانان بوده
که 
در مکه گرفتار ظلم مشرکان شدند
 و 
نتوانستند به مدینه هجرت کنند. 
 
آنها دعا کردند 
تا 
خداوند آنان را از دست مشرکان نجات دهد
خداوند دعای آنان را مستجاب کرد،
و
 فتح مکه را پیش‌ آورد
و 
پیامبر گرامی اسلام را یاور آنها قرار داد.»
 
بنا بر این تفسیر از مفهوم مستضعف
همه طرفداران ارتجاع سیاه
جزو و عضو مستضعفین محسوب می شوند.
 
مثلا حزب اللهی های فاناتیک که در کدوی کله
به عوض مغز اندیشنده
تخم کدو دارند.
 
در این صورت
نیز
اعلام اینکه
اجامر جماران به نام مستضعفان 
 سفره رنگین گسترده اند،
جفنگی بیش نیست.
 
۴
در فرهنگ دینی
به طور عمده
مقصود از مستضعف دو گروه هستند:

مستضعف فکری
و
مستضعف عقیدتی

مستضعف 
 کسی که از نظر فکری، بدنی یا اقتصادی آنچنان ضعیف باشد 
که
 قادر به شناسایی حق از باطل نشود
یا 
اینکه
 تشخیص عقیده صحیح بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی و دیگر عوامل
 برایش ممکن نباشد.


بنا بر این «تعریف» فرهنگی ـ دینی
نیز
هر سبک مغزی که عاجز از تشخیص «هر» از «بر» باشد،
جزو و عضو «طبقه» گل و گشاد مستضعفین خواهد بود.
 
در این صورت
نیز
اعلام اینکه
اجامر جماران به نام مستضعفان 
 سفره رنگین گسترده اند،
جفنگی بیش نیست.
 
۵
مستضعف عملی

کسی که حق را تشخیص داده‌
اما خفقان محیط، اجازه عمل و اقدام را از او سلب کرده است.
 
کسی که نیروهای بالفعل (؟) و بالقوه دارد،
اما از ناحیه ظالمان و جباران، سخت در فشار قرار دارد.

با این حال بر ضد بند و زنجیر که بر دست و پایش نهاده‌ اند، 
ساکت و تسلیم نیست و پیوسته تلاش می‌ کند 
دست جباران و ستمگران را کوتاه سازند 
و 
آیین حق و عدالت را برپا کند.
 
این تعریف دیگر رد خور ندارد:
بنا بر این «تعریف» از مفهوم مستضعف
از سویی
طیف عظیم مخالفان تحت ستم اجامر جماران و جمکران
از توده ای های خاورانخواب تا مجاهدین صحرای نینوا و نوادا
از اصحاب حصر تا سکنه قصر
جزو و عضو «طبقه» گل و گشاد مستضعفین خواهند بود
و
از سوی دیگر
حاکمیت حی و حاضر اجامر جماران و جمکران
ضمنا
حاکمیت اوپوزیسیون مرحوم و ملعون همین حاکمیت 
خواهد بود.
 
۶
خداوند سبحانه و تعالی به چنین گروهی،
 وعدۀ یاری و حکومت در زمین داده است
 و
 در قرآن کریم فرموده است:

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوٰارِثِینَ»؛
«و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند
منت نهیم و آنان را پیشوایان (مردم) گردانیم
و ایشان را وارث (زمین) کنیم»

بدون تردید هرگز در این آیات، سخن از یک برنامه موضعی و خصوصی مربوط به بنی‌ اسرائیل نیست
بلکه بیانگر قانون کلی 
برای همۀ عصرها و قرن‌ ها و همۀ اقوام و جمعیت‌ ها 
ست.
این 
بشارتی برای همۀ انسان‌ های آزاده و خواهان عدل 
است.


بنا بر این «تعریف» باری تعالی از مفهوم مستضعف
هم
گورخوابان جهنم جماران
و
هم
همه آدم های آزاده و عدالت خواه
جزو و عضو «طبقه» گل و گشاد مستضعفین خواهند بود
و
علاوه بر آن
پیشوایان مردم و وارثان زمین.
 
شاید
به همین دلیل
برخی از اجامر جماران 
در صدد اخته کردن فرودستان وارث زمین و پیشوای مردم  
بر آمده اند.
 
۷

بیان یک نمونه‌

نمونه‌ای از تحقق این مشیت الهی،
حکومت بنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود
و نمونه کامل‌ تر آن،
حکومت پیامبر اسلام و یارانش 
بعد از ظهور اسلام بود
حکومت پابرهنه‌ ها و تهیدستان باایمان و مظلومان پاکدل
که
 پیوسته از سوی فرعون‌ های زمان خود، 
مورد تحقیر و استهزا و تحت فشار و ظلم و ستم بودند.

سرانجام خداوند سبحانه و تعالی به دست همین گروه،
 دروازه‌ های قصرهای کسراها و قیصرها را گشود
 و
 آنان 
را 
از تخت قدرت به زیر آورد و بینی مستکبران را به خاک مالید.
 
 
این تعریف دیگر نور علی نور است.
 
بنا بر این تعریف 
هم
دولت اسرائیل
و
هم
حاکمیت حی و حاضر جماران و جمکران
  حاکمیت بی غل و غش مستضعفین است.
 
فقط کافی است
که
هیتلر
و
ممدرضا
را
فرعون جا بزنیم 
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر