۱۳۹۵ اسفند ۱۴, شنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (۳۱)

 
 
جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد
ادامه

حياط خانه ي ما تنها ست
حياط خانه ي ما تنها ست

فروغ در سنت سعدی، پس از گزارش از بی کسی، بی پناهی و تنهایی باغچه (جامعه) دلیل می آورد:

۱
تمام روز
از پشت در،
صداي تکه تکه شدن مي آيد
و منفجر شدن

این دلیل اول فروغ در رابطه با تنهایی و بی کسی و بی پناهی باغچه ی در حال احتضار است.
 
همسایگان بدتر از اعضای خانواده به تخریب جامعه مشغول اند.
به انفجار بی رحمانه جامعه کمر بسته اند.

۲
همسايه هاي ما
ـ همه ـ
در خاک باغچه ها شان به جاي گل،
خمپاره و مسلسل مي کارند

این دلیل دوم فروغ در رابطه با ترحم انگیزی باغچه بیمار و در حال احتضار است.
 
همه همسایگان به جای حمایت از باغچه، به عوض تشکیل و توسعه اینفرا استروکتور، آموزش و پرورش و توسعه علم و فن و صنعت و فلسفه و هنر، مواد منفجره در باغچه می کارند تا تخریب باغچه ریشه ای تر صورت گیرد.

۳
همسايه هاي ما
ـ همه ـ
بر روي حوض هاي کاشي شان
سرپوش مي گذارند

دلیل سوم فروغ محروم سازی حوض حیاط خانه از اکسیژن هوا و نور آفتاب است.
 
این به معنی تدارک بی رحمانه کفن و دفن ماهی ها ست.
 
هر کدام از این مفاهیم فروغ، مثلا «سرپوش نهادن بر روی حوض های کاشی» نتیجه تجرید هنری ـ استه تیکی و فلسفی خیلی چیزها ست.
مثلا ممانعت طبقه حاکمه از روشنگری علمی و انقلابی در فرم های مختلف و متنوع است.
 
برای درک دقیق اشعار فروغ فیلسوف باید توان تجرید و تعمیم فلسفی داشت.
 
باید راه واحدی را ـ به قول پدر دیالک تیک خودپو ـ دو دفعه طی کرد:
رفت و برگشت.

مراجعه کنید به انتزاع و یا تجرید در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۴
و حوض هاي کاشي
ـ بي آنکه خود بخواهند ـ
انبارهاي مخفي باروت اند

این دلیل چهارم فروغ است.
 
حوض های کاشی نه تنها از نعمت نور و هوا محروم گشته اند، بلکه به انبار باروت استحاله یافته اند.

اینکه فروغ در مفهوم «حوض های کاشی» کدامین چیزها و نهادهای اجتماعی را تجرید کرده است، باید پس از بررسی همه جانبه و عمیق، کشف شود.
 
حوض های کاشی، دیگر به درد پر کردن با آب و زندگی و تکثیر و توسعه ماهی نمی خورند.
حوض های کاشی در این جامعه خودستیز خردستیز، سلب فونکسیونالیته شده اند.
 
نتیجه حاصل از همین سلب فونکسیونالیته از چیزها و پدیده ها و سیستم های اجتماعی، اکنون اظهر من الشمس (آشکار تر از آفتاب) است:
مرده های صد کفن پوسانده از قبور قرون برون آمده اند و «اداره» جامعه را به عهده گرفته اند و شایسته ترین فرزانگان توده در گورهای بی نام و نشان خاوران های آشکار و نهان فرو شده اند.
اجامری که لیاقت اداره طویله ای را حتی ندارند، جامعه را به طویله تبدیل کرده اند.

۵
و بچه هاي کوچه ي ما
کيف هاي مدرسه شان را
از بمب هاي کوچک پر کرده اند .

این دلیل پنجم فروغ در رابطه با ترحم انگیزی باغچه مضطر و محتضر است:
کودکان مدرسه به جای آموزش درس و تمرین مشق، تروریست شده اند.
 
فروغ با این مفهوم هنری ـ استه تیکی، سوء استفاده بی رحمانه از ضعیف ترین اعضای جامعه توسط ارتجاع فئودالی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی را به چالش انقلابی رادیکال می کشد.
 
امام امت خواهد گفت:
«رهبر کودکی است که مین ضد تانک بر سینه می فشارد و سینه خیز زیر تانک صدام می رود.»
(نقل به مضمون) 

فروغ از کودک ستیزی توسط باندهای تروریستی فدایی و مجاهد اسلام و خلق و روحانیت پیشاپیش به انتقاد بر می خیزد.
 
آژیر می کشد.
بیدار می کند.
هشدار می دهد.
 
اکنون که شط عظیمی از خون کودکان مردم هدر رفته است، می توان به عظمت شخصیتی، فکری و فلسفی سرخ ترین سرخگل این خراب آباد اندکی پی برد.

۶
حياط خانه ي ما گيج است.

این نتیجه گیری نهایی فروغ از تخریب ریشه ای اعضای جامعه است.
جامعه گیج است.
 
جامعه، بی روح و بی شعور است.
روح و شعور جامعه ی بی روح و بی شعور، چیزی به نام مذهب و دین است.

این شعر فروغ ـ بر خلاف دعاوی دروغ اجامر بی شرم ـ نه در تأیید تروریسم فئودالی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی، بلکه در نقد انتقادی ـ اجتماعی ـ انقلابی آن است.

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر