۱۳۹۶ فروردین ۳, پنجشنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۳۴)

 
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
 
تا وقتی پرولتاریا مستقیمأ قدم در میدان نگذاشته
 و درفش نبرد را بدوش نگرفته و دفاع از ایدئولوژی خود را فعالانه عهده دار نشده،
 اینگونه کج فکری ها و انحرافات مجال خواهند یافت
 
در این ادعای خرافی و خیالی حیدر پرولتاریاتصویر و یا یکی از پرولتاریاتصاویر روشنفکران وطنی نمودار می گردد.
امروزه با گشتی در اینترنت به کلکسیونی از این پرولتاریاتصاویر می توان برخورد که چه بسا تهوع آورند.
در ممالک محصوره ایران، ده برابر تعداد پرولتاریا، حزب کم و نیست وجود دارد و هر کدام از این احزاب، پرولتاریاتصویر خاص خود را دارد.
معرکه برپا ست.

۱
 پرولتاریاتصویر یکی حاجی فیروز است.
کاراکترهایی از سر تا پا سیاه.
سیاهتر از زغال.
 
۲
پرولتاریاتصویر دیگری، گدای ژنده پوشی با توبره ای بر دوش است.
 
۳
پرولتاریاتصویر بعضی ها مرده ای صد کفن پوسانده است و الی آخر. 
 
۴
تا وقتی پرولتاریا مستقیمأ قدم در میدان نگذاشته
 و درفش نبرد را بدوش نگرفته و دفاع از ایدئولوژی خود را فعالانه عهده دار نشده،
 اینگونه کج فکری ها و انحرافات مجال خواهند یافت
 
حیدر در این جمله، پرولتاریا را ایدئالیزه می کند.
ورود پرولتاریای خیالی به صحنه جامعه از دید حیدر خیال پرست، همان و قرائت فاتحه بلندی بر کژاندیشی ها و مکاتب فلسفی رنگارنگ طبقه حاکمه فئودالی، فوندامنتالیستی و امپریالیستی، همان.
 
روی مفهوم توده و پرولتاریا باید کار کرد.
همانطور که در مفهوم درخت، انواع و اقسام درختان تجرید یافته اند، در مفهوم توده هم انواع و اقسام مولدین مادی و فکری تجرید می یابند.
در مفهوم پرولتاریا نیز انواع و اقسام مولدین مدرن صنعتی، علمی، فنی، تولیدی،  خدماتی و غیره تجرید یافته اند.
پرولتاریا را می توان سپاه پیشتاز توده ، قلمداد کرد.
خود پرولتاریا دیالک تیکی از طبقه ی در خود و طبقه ی برای خود است:
 
الف
 
پرولتاریا به مثابه طبقه ی در خود، فاقد خودآگاهی طبقاتی است و در بهترین حالت می تواند برای کاهش ساعات کار، افزایش دستمزد و بهسازی شرایط کار مبارزه کند.
هنر دیگری از دستش برنمی آید.
 
ب
 
پرولتاریا به مثابه طبقه ی برای خود، پرولتاریای متشکل در حزب توده است که حاوی و حامل خودآگاهی طبقاتی است.
پرولتاریا به مثابه طبقه ی برای خود به رسالت تاریخی خود به مثابه سوبژکت طراز نوین تاریخ واقف است و در رأس توده و طبقه قرار دارد تا بشریت را برای همیشه از ذلت بردگی نجات دهد.
 
پرولتاریا به مثابه طبقه ی برای خود همان امام زمان موعود است که ظهور کرده است، با ذوالفقاری به نام مارکسیسم ـ لنینیسم در دست.
 
پرولتاریا به مثابه طبقه برای خود، در طول تاریخ معاصر، گنجینه عظیمی از دانش و تجربه پدید آورده است.
این گنجینه عملی و علمی، فکری و فلسفی، نظامی و سیاسی، اتیکی و استه تیکی ـ  هنری باید از گزند فراموشی نجات یابد تا بار دیگر به خدمت گرفته شود و توسعه داده شود.
در غیر این صورت نسل بعدی پرولتاریا باید از صفر شروع کند.
 
۵
تا وقتی پرولتاریا مستقیمأ قدم در میدان نگذاشته
 و درفش نبرد را بدوش نگرفته و دفاع از ایدئولوژی خود را فعالانه عهده دار نشده،
 اینگونه کج فکری ها و انحرافات مجال خواهند یافت
 
ایراد حیدر، حزب توده و دیگر احزاب استالینیستی، بیگانگی با مفاهیم فلسفی و تفکر مفهومی بوده است.
حیدر و حزب توده از روح شاداب فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی بی خبر بوده است.
در حزب توده قحط خوداندیشی بوده است.
برای اینکه ترجمه، تهیه، تمرین و تعلیم ساز و برگ لازم برای خوداندیشی، یعنی مفاهیم فلسفی و غیره  صورت نگرفته بود.
 
بهترین کار بخور و نمیر در زمینه مفاهیم فلسفی توسط امیر نیک آیین و در زمنیه مفاهیم اقتصادی ـ سیاسی توسط حمید صفری صورت گرفته بود.
اثر دو جلدی نیک آیین احتمالا ترجمه ای از کتب درسی اتحاد شوروی بوده است.
بهتر از هیچ بوده است.
ولی با طناب آن نمی توان به چاه خوداندیشی اندر شد.
اثر حمید صفری اگر پیدا شود، باید منتشر شود.
ما متأسفانه هنوز نخوانده ایم.
 
 
۶
تا وقتی پرولتاریا مستقیمأ قدم در میدان نگذاشته
 و درفش نبرد را بدوش نگرفته و دفاع از ایدئولوژی خود را فعالانه عهده دار نشده، 
اینگونه کج فکری ها و انحرافات مجال خواهند یافت، 
چرا که ذهنگرائی بیشتر یک بیماری خرده بورژوائی و روشنفکرانه است
 
 
حیدر در این جمله از سویی سوبژکتیویسم معرفتی را ناشی از غیاب پرولتاریا در میدان می داند.
یعنی برای سوبژکتیویسم، دلیل سوبژکتیو عرضه می دارد.
اما بلافاصله دلیل سوبژکتیو خود را فراموش می کند و سوبژکتیویسم را نوعی بیماری جا می زند.
یعنی برای سوبژکتیویسم  منشاء میکروبیولوژیکی و یا ارگانیکی عرضه می دارد.
پرولتاریا در این صورت به مقام اطبا ارتقا می یابد.
 
۷
تا وقتی پرولتاریا مستقیمأ قدم در میدان نگذاشته
 و درفش نبرد را بدوش نگرفته و دفاع از ایدئولوژی خود را فعالانه عهده دار نشده، 
اینگونه کج فکری ها و انحرافات مجال خواهند یافت، 
چرا که ذهنگرائی بیشتر یک بیماری خرده بورژوائی و روشنفکرانه است
 و روشنفکر تا وقتی پرولتاریائی نشود، میکروب این بیماری مسری را با خود حمل می کند.
 
 
 حیدر تصور درست و همه جانبه ای از سوبژکتیویسم ندارد.
مؤسسین مهم سوبژکتیویسم فلاسفه بورژوایی واپسین از قبیل شوپنهاور و غیره بوده اند.
حیدر سوبژکتیویسم را تحت اللفظی معنی می کند و در یکی از فرم های نمودین آن مثلا خیالبافی خلاصه می کند.
ضمنا از خود نمی پرسد که دلیل پناه بردن به خیال بافی و پرهیز از تجزیه و تحلیل حداقل اوبژکتیو (عینی) چیست.
 
اگر حیدر به دور و بر خود نظر می انداخت، متوجه می شد که همه «تحلیل» ها از آثار و اشعار این و آن، به طرز سوبژکتیویستی صورت می گیرند.
اگر تحلیل های سیاوش کسرایی را مورد صرفنظر قرار دهیم، مابقی همه از دم سوبژکتیویستی بوده اند.
پیدا کردن تحلیل دیالک تیکی در ایران به پیدا کردن سوزن در کاهدان شباهت دارد.
 
 
۸
تا وقتی پرولتاریا مستقیمأ قدم در میدان نگذاشته
 و درفش نبرد را بدوش نگرفته و دفاع از ایدئولوژی خود را فعالانه عهده دار نشده، 
اینگونه کج فکری ها و انحرافات مجال خواهند یافت، 
چرا که ذهنگرائی بیشتر یک بیماری خرده بورژوائی و روشنفکرانه است
 و روشنفکر تا وقتی پرولتاریائی نشود، میکروب این بیماری مسری را با خود حمل می کند.
 
 
 اکنون حیدر هم اعجاز ناشی از ورود پرولتاریا به صحنه را فراموش می کند و هم میکروب بیماری سوبژکتیویسم را و تنها ره نجات از شر سوبژکتیویسم را در پرولتری شدن روشنفکر می داند.
 
حالا معلوم می شود که حیدر نه تنها از تعریف مفهوم روشنفکرعاجز است، بلکه از ساختار طبقاتی جامعه بکلی بی خبر است.
 
حیدر خیال می کند که روشنفکر به طرز و طریقی ترک روشنفکریت می کند و پرولتاریایی می شود و به محض پرولتاریایی شدن، میکروب بیماری موسوم به سوبژکتیوسم در ذهن او قلع و قمع می شود.
 
۹
ما اینک در مرحله تدارک انقلابیم.
 
از همین هارت و پورت حیدر، سوبژکتیوسم عربده می کشد.
چون بدین طریق، انقلاب اجتماعی به مثابه چیزی سوبژکتیو تصور و تصویر می شود.
ما به مثابه سوبژکت انقلاب را تدارک می بیند و کار را تمام می کند.
منظور حیدر از «ما» بی کمترین تردید حزب توده نسل جوان جدید است که عاجز از تمیز «هر» از «بر» بوده است.
 
 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر