۱۳۹۶ فروردین ۹, چهارشنبه

احسان طبری از دید آن و این (۳)

 
احسان طبری
(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)
اعترافات تلویزیونی و حزب توده ایران
مهرنوش هاتفی 
(۱۹ مارس ۲۰۱۷) 

ویرایش و تحلیل از 
ربابه نون

در مقاله 
«احسان طبری چگونه شکسته شد؟ »
 به کمک اسناد معتبر نویافته‌ ای که اکنون در 
«پژوهشکده بین المللی تاریخ اجتماعی» 
(آمستردام) 
نگهداری می‌ شوند، نشان دادم که
 احسان طبری به عنوان یکی از رهبران حزب توده ایران و شناخته شده‌ ترین ایدئولوگ این حزب
 چگونه زیر شکنجه درهم شکسته شد. 
او در حالی که به علت سکته مغزی 
به شدت ناتوان شده بود، 
یک سال پس از دیگر رهبران حزب 
به تلویزیون آمد و متن های منتسب به خود را قرائت کرد
در این نوشتار پس از مروری کلی بر مسئله اعتراف تلویزیونی به رویکرد حزب توده ایران 
در قبال اعترافات تلویزیونی در دوران پس از انقلاب می‌ پردازم. 
رجوع به زمینه‌ و زمانه‌ موضوع برای درک پدیده لازم است. 
در نوشتار بعدی به طور خاص بر اعترافات تلویزیونی احسان طبری تمرکز خواهم کرد.

پیشینه اعترافات تلویزیونی

اعترافات تلویزیونی پدیده‌ ای نوظهور در تاریخ ایران است. 
البته بدیهی‌ ترین دلیل آن حضور دیرهنگام تلویزیون در خانه‌ های ایرانیان است.
 اعتراف علیه خود 
(recantation) 
در ابتدا به شکل خواندن تنفرنامه سر صف صبحگاه زندان و سپس در مجلات مختلف آغاز شد. 
برخی از رهبران حزب توده ایران متعاقب دستگیری در فردای کودتای بیست و هشت مرداد 
نامه‌ هایی در نکوهش گذشته‌ ی خود و ستایش حکومت پهلوی نوشته بودند و 
حتی در زندان‌ ها نیز 
به دستور حزب
 تنفر نامه‌ های اعضای سازمان افسری در صبحگاه زندان خوانده می‌ شد 
یا در روزنامه‌ ها چاپ می‌شد. 
طرفه اینجا ست که
 برخی از این تنفر نامه‌ها در دوران زندان پیش از انقلاب ۱۳۵۷ 
پس از دستگیری رهبران حزب توده ایران
 سال ۶۲-۱۳۶۱ 
در مجلات نزدیک به هسته‌ ی اصلی حکومت جمهوری اسلامی
 به چاپ رسید
 گویی بنا بر این مثل عمل می‌شد که 
«دشمنِ دشمن من، دوست من است»

حکومت پهلوی اما پس از تثبیت موقعیت خود
 در سال‌ های پایانی دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ 
دیگر از این شیوه استفاده نکرد.

 اما اگر زندانی خود می‌ خواست که از زندان آزاد شود 
با استقبال حکومت مواجه می‌ شد،
 اما در دهه ۱۳۵۰ و با آغاز نبرد مسلحانه علیه حکومت پهلوی 
(آغاز شده در فوریه ۱۹۷۱)
 این شیوه دوباره در دستور کار قرار گرفت. 

به نوشته آبراهامیان ۹ نفر از اعضای کنفدراسیون و روشنفکران مطرح در این دهه 
به تلویزیون آمدند
 یا مثل کوروش لاشایی به «نادرستی تحلیل‌ها» ی خود پای فشردند، 
با «چشمانی دوباره باز شده»
 بر اصلاحات ارضی و دگرگونی جامعه صحه گذاشتند
 و راه دانشجویان مبارز خارج از کشور را نادرست خواندند، 
یا چون سه تن شخصیت معروف ورزشی – ادبی بر ناسازگاری و نق‌ زنی‌های روشنفکرانه 
خرده گرفتند. 

رضا براهنی 
نویسنده مشهور ایرانی، 
چنان از این اعترافات و شکنجه‌ ها متأثر شده بود
 که در رمان «آواز کشتگان» 
شخصیت خود و غلامحسین ساعدی را 
(که یکی دیگر از اعتراف کنندگان بود) 
بازسازی نمود و در دو داستان بلند 
«پس از عروسی چه گذشت» و «چاه به چاه» 
به مسئله شکنجه پرداخت. 

پس از خروج از کشور
 در کتابی به زبان انگلیسی
 در مورد حکومت پهلوی دوم نوشت 
با عنوانی که نشان از شکنجه داشت: 
آدمخوار تاجدار!

در سال‌ هایی که دموکرات‌ ها در آمریکا به سرکار آمدند 
(۱۳۵۵-۱۹۷۶) 
و اعمال سیاست حقوق بشر کارتر 
که در ایران و در بین زندانیان سیاسی و عقیدتی 
به 
«جیمی کراسی»
 معروف شد، 
این روند پایان گرفت.

 اگرچه از شکنجه‌ ی متدلوژیک برای کسب اعتراف تلویزیونی استفاده نمی‌شد،
 اما با استفاده از خستگی و یا بریدگی افراد زندانی 
نامه‌ ای امضاء می‌شد که در آن خداحافظی از فعالیت‌ های سیاسی تعهد شده بود. 

البته این افراد در مراسم دسته جمعی که از تلویزیون نیز پخش می‌شد 
شرکت کرده و مراتب «سپاس» خود را به پادشاه و نظام سلطنتی ابراز می‌ داشتند.

 در این مراسم
 اگرچه حضور نیروهای مذهبی بیشتر به چشم می‌ خورد
 اما فعالان چپ نیز در آن شرکت داشتند.

 امضاء نامه همکاری با رژیم و شرکت در چنین مراسمی
 اگر نه از سوی جامعه که از سوی مخالفین رژیم و به خصوص زندانیان سیاسی 
به مثابه  
«غلط کردن» و «عوض کردن جبهه» 
تلقی می‌ شد.

 این فضا چنان سنگین بود که
 یکی از چهره‌ های معروف ورزشی که در سال ۱۳۵۳ به تلویزیون آمده بود
 پیش از پیروزی انقلاب 
نامه‌ ای خطاب به ملت ایران نوشت و از آنان به خاطر مصاحبه‌ ی تلویزیونی و اعلام پشیمانی‌ اش عذرخواهی کرد.

 او حتی چهل سال پس از این واقعه و در مصاحبه‌ای تلویزیونی با 
بی بی سی  فارسی 
بر این نکته پای فشرد که
 اعترافات تلویزیونی موجب شکسته شدن وجهه‌ ی مقاومت می‌ شود.

در طی سال‌ های دهه‌ ی ۱۳۵۰ 
حزب توده
  از کانون توجه رژیم پهلوی دور شد 
هر چند که این امر مانع کشته شدن پرویز حکمت‌ جو در زیر شکنجه نگشت. 

همچنین در سراسر این سال‌ ها به اعضای باقی‌ مانده سازمان افسری حزب (۵ نفر)
 به صورت مستمر پیشنهاد می‌ شد که با امضای نامه‌ ای به زندان خود پایان دهند و
 یا حتی با این کار حقوق بازنشستگی و درجات عقب افتاده را کسب کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر