۱۳۹۶ فروردین ۶, یکشنبه

آشنایی با اشعار و افکار رودکی (۶)

  
رودکی 
 
( ۲۴۴ -  ۳۲۹)
ویرایش و تحلیل از  
مسعود بهبودی
 
قصاید و قطعات
(شمارهٔ ۱۴)
 
آن صحن چمن، که از دم دی
گفتی، دم گرگ یا پلنگ است،
اکنون ز بهار مانوی طبع
پر نقش و نگار، همچو ژنگ است

بر کشتی عمر، تکیه کم کن
کاین نیل 
نشیمن نهنگ است.


ژنگ
کتاب مانی نقاش که حاوی تصاویر و نقاشی های او بوده است.
 

معنی تحت اللفظی:
چمنزار که از باد سرد زمستانی شباهت غریبی به گرگ و پلنگ داشت، اکنون از بهار مانی طبع، بسان ژنگ، پر نقش و نگار است.
دل بر کشتی عمر مبند.
برای اینکه شط نیل، کمینگاه تمساحان است.

۱
آن صحن چمن، که از دم دی
گفتی، دم گرگ یا پلنگ است،

رودکی در این بیت عرصه چمنزار را در دیماه تصور و تصویر می کند:
صحن چمن در اثر بارش برف و وزش باد، شباهتی به پوست گرگ و پلنگ کسب کرده است.

اکنون معلوم می شود که رودکی کور مادر زاد نبوده است.
چون کور مادر زاد نه از رنگ ها خبر دارد و نه از رنگ چمن در فصول مختلف سال.

از این قضیه در تبلیغات سطل ننه ات طلبیستی، رضا شاه فاشیست بی سواد، حتی خبر داشته است:
گویا روزی خبر به شاه عظیم الشأن می آورند که در حرم شاه عبدالعظیم، معجزه شده و کور مادر زادی بینا شده است.
شاه عظیم الشأن فوری خود را به حرم شاه عبدالعظیم می رساند.
مغز ملوکانه را از پاشنه پا بیرون می کشد و پارچه ای قرمز رنگ را نشانش می دهد و می پرسد:
رنگ این پارچه از چه قرار است؟

کور بینا شده، جواب می دهد:
قرمز.

شاه عظیم الشأن به مدد مغز فیلی اش فوری می فهمد که کور مادر زاد نباید از رنگ ها خبر داشته باشد.
بعد فرمان می دهد که حریف عوامفریب را به جماران ببرند و صد شلاق شاهانه بر باسنش بزنند که توبه کند تا عوامفریبی در انحصار اجامر مزدور طبقه حاکمه بماند.

۲
اکنون ز بهار مانوی طبع
پر نقش و نگار، همچو ژنگ است

اکنون به برکت فرارسیدن بهار که حاوی طبیعت مانوی است، صحن چمن به تابلوهای نقاشی  پر رنگ و نگار مانی نبی شباهت پیدا کرده است.

از این بیت شعر، غنای هنری ـ استه تیکی ستایش انگیز شاعر آشکار می گردد:
 
۳
اکنون ز بهار مانوی طبع
 
رودکی بهار را مانوی طبع تلقی می کند.
این بدان معنی است که او طبیعت اول را هومانیزه و سوسیالیزه می کند.
بهار هیئت مانی نبی را به خود می گیرد.
این فی نفسه به دو معنی است:

الف
اکنون ز بهار مانوی طبع
پر نقش و نگار، همچو ژنگ است

این اولا بدان معنی است که بهار بسان انبیاء اعجازگر است:
بهار صحن چمن را که شباهت به پوست گرگ و پلنگ داشته، ژنگ واره کرده است.
از نقش و نگار رنگارنگ زیبا پر ساخته است.

ب
اکنون ز بهار مانوی طبع
پر نقش و نگار، همچو ژنگ است
این ثانیا بدان معنی است که بهار، هنرمند واره است و بسان مانی نقاش قادر به رنگ آمیزی و نقاشی است.

 ۴

بر کشتی عمر، تکیه کم کن
کاین نیل 
نشیمن نهنگ است.

رودکی از استحاله زمستان به بهار، اندرز منفی عجیبی استحراج می کند.
او قاعدتا باید از این تجربه ی مثبت در طبیعت، دانش تجربی مثبت برای جامعه و انسان استخراج کند.
مثلا امید دهد و بسان خواجه شیراز فرمان «غم مخور» صادر کند:

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده 
حالت به شود
 دل بد مکن
و این سر شوریده باز آید به سامان 
غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی
 ای مرغ خوشخوان
 غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

رودکی اما اندرز بکلی دیگری ازاین پدیده مثبت استخراج می کند: 

۵

بر کشتی عمر، تکیه کم کن
کاین نیل 
نشیمن نهنگ است.

رودکی عمر را به کشتی تشبیه می کند.
کشتی ئی که در شط نیل پیش می رود.
رودکی هشدار می دهد که فریب آرامش فریبای شط نیل را نباید خورد.
برای اینکه تمساحان گرسنه در کمین سکنه کشتی نشسته اند.
مرگ هر دم می تواند از در درون آید.

این استنتاج منفی رودکی اما به چه معنی است؟

۶
بر کشتی عمر، تکیه کم کن
کاین نیل 
نشیمن نهنگ است.

این به معنی بیدارباش شاعر زجر دیده است:
منظور او این است که فریب تحسین و تقدیر و تشویق و تشریف و جوایز و خلعت طبقه حاکمه را مخور.
هر آن به بهانه ای می تواند ورق برگردد و دوست کذایی به دشمن قضایی استحاله یابد و حسابت را بر سر بزنگاه برسد.

جامعه طبقاتی سلاخ خانه است.

این هشدار رئالستی ـ راسیونالیستی را هزار سال بعد شاعر رئالیست و راسیونالیست دیگری به نام سیاوش کسرایی تکرار خواهد کرد:


    این بسیارفنونچرخ و فلک 
 می گردد
 دوست می گردد دشمن، با تو

 وز نیازی، 
دشمن
 کینه بگذاشته، می گردد دوست

 کیست کدبانوی این خانه که هر روز از نو
 به حساب عمل ما برسد
 گل، سر  ما بزند
 یا سر ما بزند بر گل دار؟

مراجعه کنید به شعر «سیاهه»
در تارنمای 
دایرة المعارف روشنگری


 
 پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر