۱۳۹۵ اسفند ۱۲, پنجشنبه

سیری در جهان بینی شهریار (۷۵ )

 
حیدر بابایه سلام
سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)

ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار

(۲۲)
هَچى خالا چایدا پالتار یوواردى‬
‫مَمَد صادق داملارینى سوواردى‬
‫هئچ بیلمزدیک داغدى ، داشدى ، دوواردى‬
‫هریان گلدى شیلاغ آتیب ، آشاردیق‬
‫آللاه ، نه خوْش غمسیز-غمسیز یاشاردیق‬

معنی تحت اللفظی:
هچی خاله در کنار رود رخت می شست
محمد صادق پشت بام ها را کاهگل می مالید
برای ما در و دشت و دیوار یکسان بود
هر چه بود و هرجا بود، جست می زدیم و سر می خوردیم و سرازیر می شدیم.
خدایا، چه روزگار خالی از غصه و غم داشتیم!

شهریار در این بند شعر حیدربابا، خاطرات شیرین ایام کودکی اش را به خاطر می آورد:

۱
هَچى خالا چایدا پالتار یوواردى‬

شهریار قبل از همه زنان آشنایی را به خاطر خطور می دهد که در کنار رود رخت شویی می کردند.

۲
‫مَمَد صادق داملارینى سوواردى‬
 
شهریار، بعد عمله و بنای آشنا را به خاطر می آورد که پشت بام ها را کاهگل می مالیدند تا از گزند برف و باران در امان بمانند.

۳
هئچ بیلمزدیک داغدى ، داشدى ، دوواردى‬
هریان گلدى شیلاغ آتیب ، آشاردیق‬

شهریار، بعد خود و کودکان همبازی اش را به یاد می آورد که بی اعتنا به در و دشت و کوه و دره به جنب و جوش و جهش و پرش خود ادامه می دادند.

۴
‫آللاه ، نه خوْش غمسیز-غمسیز یاشاردیق‬

بعد به دوران کودکی خالی از غم و غصه حسرت می خورد.
 
این حسرت خوردن به ایام مبتنی بر خریت و بی خیالی و وابستگی دال بر عقب ماندگی فکری آدم ها ست.
 
هیچ فرد خردمند خردگرایی به دورانی از زندگی اش حسرت نمی خورد که هنوز عاقل و بالغ و مختار و تصمیمگیر و خودمختار نبوده است.
 
دوران صغارت و خریت و بی خیالی و وابستگی فقط و فقط به درد غلبه کردن می خورد، به درد نفی می خورد و نه به درد حسرت خوردن.
 
ایام کودکی ایام دشوار مخاطره آمیزی است.
ایامی است که کودک به مواظبت مستمر مادر و پدر و قوم و خویش محتاج است و هر آن می تواند مورد سوء استفاده و تخریب جسمی و روحی و روانی قرار گیرد.
 
شهریار واقعا عقب مانده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر