تحلیلی از
یدالله سلطان
پور
احمد شاملو
در میدان
(ابراهیم در اتش)
آنچه به دیده می آید و آنچه به دیده می گذرد.
آنجا که سپاهیان مشق قتال می کنند،
گستره چمنی می تواند باشد
و کودکان، رنگین کمانی رقصنده و پر فریاد.
اما
آنکه در برابر فرمان واپسین
لبخند می گشاید،
تنها می تواند لبخندی باشد
در برابر «آتش.»
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
ابراهیم در آتش
·
احمد شاملو آوانتوریسم چپ و راست
(فدائیسم و مجاهدیسم و لیملامیسم و غیره) را در مفهوم فقهی ـ مذهبی «ابراهیم»
تجرید و ضمنا تجلیل و حتی ایدئالیزه می کند.
·
یعنی به عرش اعلی می برد.
·
شاملو در جوانان ماجراجوی نیهلیست
عاصی، همه خصوصیات ابراهیم خلیل الله را از بت شکنی تا نامیرائی در تل آتش، باز می
یابد و به هر منتقدی بی شرمانه حمله می برد:
2
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت.
علائم بیماری گر و یا گال
پیدایش دانه های کوچک سرخ رنگ در نقاطی مانند لای انگشتان، اندام
تناسلی و بیضه ها ،
شکم ، زیر بغل، کشاله ران و در آلودگی های شدید بازوها و
پشت و در بچه های کوچک ساق پا،
کف پا، همراه با خارش بسیار شدید علائم
اولیه بیماری گال است .
خارش در زمان هایی که بدن گرم می شود
مثلا شب ها هنگام استراحت در رختخواب بیشتر می شود.
گاهی در اثر خاراندن محل آلوده زخم های چرکی نیز ممکن است، ایجاد شود. بیماری
ب
ه سرعت در بین تمام افرادی که بصورت گروهی با هم زندگی می کنند
مانند
افراد خانواده، زندانیان، سربازان و بیماران آسایشگاه های روانی
انتقال پیدا می کند
.
·
شاملو در این تحقیر و توهین،
منتقدین آوانتوریسم راست و چپ را به شغال گر، تشبیه می کند.
·
او بدین طریق و با این ترفند، هر
منتقدی را فردی نفرت انگیز محسوب می دارد.
3
شغالی گر
ماه بلند را دشنام گفت.
·
منظور شاملو از ماه بلند، اجامر
آوانتوریستی چپ و راست (عاصیان فئودالی فدائی و مجاهد و غیره) است.
·
در این شعر شاملو، تحقیر منتقد مشی
آوانتوریستی با تجلیل از آوانتوریسم چپ و راست توأم می شود.
·
هنوز هم پیروان لات و لومپن شاملو
به محض شنیدن انتقادی، پاشنه دهن می کشند و همین توهینات را نثار منتقد بخت برگشته
می کنند و به خیال خود شق القمر می کنند.
4
فرزانه در خیال خودی
اما
(آن) که به تندر پارس می کند،
گمان مدار که به قانون بو علی
جنون را نشانی از این آشکاره تر
به دست کرده باشد.
·
شاملو در این بند شعر، منتقدین آوانتوریسم
راست و چپ را به سگ تشبیه می کند و عاصیان فئودالی راست و چپ را به تندر.
·
باز هم تحقیر یکی با تجلیل دیگری توأم
می شود.
·
جای شغال گر را سگ می گیرد و جای
ماه بلند را تندر.
5
نجات از بیماری را
جنون را
·
شاملو منتقدین آوانتوریسم راست و
چپ را تجسم بیماری فیزیکی و پسیکولوژیکی قلمداد می کند و به بهانه بیماری جسمی و روانی
سرکوب می کند.
·
خواننده اشعار شاملو باید خرفت و
کودن و خر باشند که فریب این متد استدلالی ـ «انتقادی» احمد شاملو را بخورند.
·
انگار هر کس بیمار جسمی و یا روانی
باشد، نظراتش هم باید پیشاپیش باطل باشند و هر کس بلحاظ جسمی و روانی سر حال باشد،
افکارش هم باید علمی و منطقی و بی عیب و نقص باشند.
·
سؤال فقط این است که چرا در این
جهنمدره، کسی به این طرز تفکر ایرادی نگرفته و نمی گیرد؟
6
برخاستن
(ابراهیم در آتش)
«چرا شبگیر می گرید؟»
من این را پرسیده ام
من این را می پرسم.
عفونتت از صبری است که پیشه کرده ای
به هاویه وهن.
تو ایوبی که از این پیش، اگر به پای برخاسته بودی،
خضروار ات
ـ به هر قدم ـ
سبزینه چمنی به خاک می گسترد
و باد دامانت
تندبادی
تا نظم کاغذین گلبوته های خار بروبد.
من این را گفته ام.
همیشه
همیشه من این را می گویم.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
7
·
شاملو در این شعر دیگر از مجموعه ی
اشعار موسوم به «ابراهیم در آتش»، طرفداران فرم های دیگر مبارزه سیاسی را مورد حمله انتقادی قرار می دهد و می کوبد:
8
برخاستن
·
عنوان این شعر شاملو، «برخاستن»
است.
·
بدین طریق و با این ترفند، خیزش بر
ضد رژیم انقلاب سفید، بی اعتنا به ماهیت طبقاتی خیزنده، بی اعتنا به جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی اش، ایدئالیزه
می شود.
·
حق بطور اوتوماتیک، با کسی است که
دست به عصیان می زند و بر می خیزد.
·
با این ترفند استه تیکی ـ پوئه
تیکی، هر کسی که طرفدار اوانتوریسم چپ و راست نباشد، ایوب ضعیف نشسته در طبقه هفتم
دوزخ محسوب می شود و بطرز سوبژکتیویستی محکوم می گردد.
·
باز هم بی اعتنا به جایگاه اجتماعی
و پایگاه طبقاتی اش.
·
در این «منطق» تق و لق احمد
شاملو، هر فئودال زاده ای که برخاست،
ابراهیمی بت شکن و ورجاوندی است و هر دهقان و پیشه ور و کارگری که برای آوانتوریسم
تره خرد نکند، ایوب ضعیف متعفنی قلمداد می شود.
9
عفونتت از صبری است که پیشه کرده ای
به هاویه وهن.
هاویه
طبقه هفتم جهنم
وهن
ضعف
·
در قاموس احمد شاملوی خیلی خیلی
کمونیست، هر مخالف آوانتوریسم چپ و راست، فرد متعفنی است که در طبقه هفتم جهنم در
نهایت ضعف نشسته است.
·
کمونیست های کشور عه «هورا» و عا
«شورا» با چه مفاهیمی می عندیشند:
·
هاویه وهن
·
ایوب
·
خضر
·
طبقه هفتم جهنم ضعف.
·
راه چاره به زعم عادولف کمونیست
چیست؟
10
تو ایوبی که از این پیش، اگر به پای برخاسته بودی،
خضروار ات
ـ به هر قدم ـ
سبزینه چمنی به خاک می گسترد
و باد دامانت
تندبادی
تا نظم کاغذین گلبوته های خار بروبد.
خضر
از
ترکیب دو شخصیت زیر تشکیل شده است:
ایلیای نبی و جرجیس قدیس
خضر
ضمنا نامیرا ست.
معجزه
خضر:
روی
هر زمین خشکی که می نشیند،
زمین سبز و خرم می شود.
دلیل
نامش، خضر (سبز) نیز همین است
·
شاملو در این بند این شعر، مخالفین
آوانتوریسم را به ایوب صبوری تشبیه می کند که اگر برخیزد، خضر می شود.
·
آن سان که هم هر جا پا بگذارد،
زمین سبز و خرم می شود، نظم کاغذین خاربوته ها جاروب می شود و خودش هم نامیرا می گردد.
·
شاملو با این سخن دو نشان در دو
سوی جبهه نبرد می زند:
الف
جلال و ساعدی با سران فدائی
تو ایوبی که از این پیش، اگر به پای برخاسته بودی،
خضروار ات
ـ به هر قدم ـ
سبزینه چمنی به خاک می گسترد
و باد دامانت
تندبادی
تا نظم کاغذین گلبوته های خار بروبد.
·
او از سوئی مخالفین آوانتوریسم را
به تجدید نظر و پیوستن به آوانتوریسم راست و چپ تشویق می کند.
·
هدف و آماج شاملو تشکیل جبهه ضد
انقلابی (ضد انقلاب بورژوائی سفید) است.
·
هدف شاملو وحدت «ارتجاع سیاه و سرخ»
(شاه) است.
·
در این زمینه کمترین تفاوت ماهوی
میان جلال آل احمد و احمد شاملو وجود ندارد.
·
طیف جبهه ی ارتجاعی و یا ضد
انقلابی جلال آل احمد وسیع تر از خمینی و شاملو ست.
·
جلال آل احمد اهل تسنن را هم در
این جبهه می خواهد.
·
برای شاملو آوانتوریسم فدائی و
مجاهد و لیملام و دیمدام مهم است.
·
خمینی با این بخش از آوانتوریسم
میانه ای ندارد.
·
خمینی فدائیسم و مجاهدیسم خاص خود
را داشته است که صفت اسلامی را به جای صفت خلقی یدک می کشند.
·
سازمان تروریستی موسوم به فدائیان
اسلام را داشته است.
·
صفت «خلق» را آوانتوریسم چپ و راست
ـ احتمالا به توصیه جالال و شاملو ـ از ناسیونال ـ سوسیالیسم گرفته اند تا بسان
ناسیونال ـ سوسیالیسم خود را چپ و طرفدار خلق قالب کنند.
ب
تو ایوبی که از این پیش، اگر به پای برخاسته بودی،
خضروار ات
ـ به هر قدم ـ
سبزینه چمنی به خاک می گسترد
و باد دامانت
تندبادی
تا نظم کاغذین گلبوته های خار بروبد.
·
شاملو از سوی دیگر هندوانه زیر بغل
اجامر فدائی و مجاهد و غیره می چپاند و آنها را نامیرا و خضر آسا جا می زند.
·
جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و
شاملو را می توان مثلث ایده ئولوژیکی
متنفذ و مهم آوانتوریسم راست و چپ (فاشیسم و فوندامنتالیسم) تلقی کرد.
·
احمد شاملو بیشک در رأس این مثلث
ارتجاعی و ضد خلقی قرار داشته و قرار
دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر