۱۳۹۵ خرداد ۱۲, چهارشنبه

سیری در جهان بینی محمود دولت آبادی (12)


تحلیلی از 
 میم حجری

نون نوشتن
محمود دولت آبادی

در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است
 که اثرات و نشانه‌ های آن را در فرد فرد مردم می ‌توان مشاهده کرد
و آنچه را اکنون می‌بینیم
چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست.

·        منظور محمود دولت ابابدی از مفهوم «تغییر عجیب در جامعه»، شکست انقلاب بورژوائی سفید و پیروزی عنگلاب اسلامی سیاه است.
·        دولت آبادی ـ بی اعتنا به سطح دانش دانشگاهی و غیره اش ـ نویسنده ی رئالیست بزرگی است.
·        هنرمند که حتما نباید تحصیلات دانشگاهی داشته باشد تا هنرمند خوبی باشد.
·        خیلی از اساتید دانشگاه ها ـ چه در مقیاس ملی و چه در سطح بین المللی ـ آدم های تک بعدی اند و از تفکر مفهومی چه بسا بی بهره اند.
·        تحصیلات دانشگاهی هنرمند، بد نیست.
·        ولی معیار تعیین کننده ای هم نیست.

·        چرا و به چه دلیل؟ 

 
1
در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است
 که اثرات و نشانه‌ های آن را در فرد فرد مردم می ‌توان مشاهده کرد
و آنچه را اکنون می‌بینیم
چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست.

·        دلیل اوبژکتیوش (عینی اش) این است که انعکاس جامعه در ائینه ضمیر آدم ها ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاسی طبقاتی است.
·        ما پس از شکست انقلاب بورژوائی سفید و پیروزی عنگلاب اسلامی سیاه، با کارگرانی مواجه شدیم که با شم طبقاتی خویش، به ماهیت ارتجاعی اجامر جمکران و جماران پی برده بودند و عمیقا ناراضی و عصبانی و نگران بودند.
·        در حالیکه خیلی از اساتید دانش کاه ها و سران احزاب و سازمان ها برای تحکیم این نظام فئودالی ـ فوندامنتالیستی سنگ تمام می گذاشتند.

2
در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است
 که اثرات و نشانه‌ های آن را در فرد فرد مردم می ‌توان مشاهده کرد
و آنچه را اکنون می‌بینیم
چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست.

·        محمود دولت آبادی نویسنده ای فلسفه فقیر، ولی رئالیست است.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه رسیده ایم؟

3

·        دلیل این استنتاج ما کلیدر به مثابه یکی از آثار مهم دولت آبادی است:
·        موضوع کلیدر ـ در تحلیل نهائی ـ تحولات اجتماعی پس از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید است.

·        روشنفکران جامعه که عمدتا خاستگاه طبقاتی و یا حتی پایگاه طبقاتی فئودالی داشته اند، همه از دم مخالف انقلاب بورژوائی سفید بوده اند.
·        از جلال آل احمد تا احمد شاملو.
·        حتی روشنفکران بی چون و چرای توده ای ـ البته به دلایل تاریخی و تجربی تلخ ـ مخالف انقلاب بورژوائی سفید بوده اند.

·        دولت آبادی به مثابه مؤلف کلیدر، ماهیتا طرفدار انقلاب بورژوائی سفید نبوده و ضمنا به هنگام تحریر کلیدر تحت فشار مضاعف بوده است:

الف
·        دولت آبادی از سوئی تحت فشار جو ضد انقلابی حاکم بر جامعه بوده است.
·        دراین دوره از تاریخ ایران، تنها حامی بی ریای انقلاب بورژوائی سفید، توده های مولد و زحمتکش شهر و روستا بوده اند.
·        توده هائی که حزب شان را (حزب بزرگ توده را)  همین شاه با حمایت امپریالیسم امریکا و انگلیس، نابود کرده بود و پس از نابودی آن، بخشی از برنامه حزب توده را جامه عمل می پوشاند و به همین دلیل، مورد حمایت توده قرار می گرفت.

ب
·        دولت آبادی از سوی دیگر تحت فشار سازمان امنیت انقلاب بورژوائی سفید بوده است.
·        چون طبقه حاکمه جدید بر پیشانی او مهر کمونیستی زده بود  و حتی ابائی از آن نداشت که بزرگ ترین نویسنده کشور را به شکنجه گاه دعوت کند و بلحاظ بدنی و روحی و روانی آش و لاش کند.

4
در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است
 که اثرات و نشانه‌ های آن را در فرد فرد مردم می ‌توان مشاهده کرد
و آنچه را اکنون می‌بینیم
چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست.

·        کلیدر تحت این فشار مضاعف تحریر می یابد و ضمنا عرصه تجسم این دیالک تیک است.
·        محمود دولت آبادی اما در منگنه این دیالک تیک فشار، به رئالیسم وفادار می ماند.
·        کلیدر ـ بلحاظ محتوا و ماهیت ـ رمان دفاع از انقلاب بورژوائی سفید است.
·        کلید اما بلحاظ فرم، مرثیه ای در رثای مناسبات تولیدی فئودالی است.

·        کلید را می توان دیالک تیک رئالیسم و اموسیونالیسم (عاطفه گرائی) محسوب داشت:
·        در کلیدر هم زباله وارگی و بی دورنمائی فئودالیسم اثبات می شود  و هم در رثای فئودالیسم سوگواری صورت می گیرد.

·        خواننده هوشمند کلیدر هم به حقانیت تاریخی انقلاب بورژوائی سفید پی می برد و هم همنوا با دولت آبادی نوحه می خواند و در عزای فئودالیسم اشک می ریزد.

5
در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است

·        جفنگ وارگی این جمله به این دلیل است که آن نه از رهگذر بی خبر از خدا و خرمائی، بلکه از مؤلف کلیدر است که بهترین شناسنده انقلاب بورژوائی سفید و در تحلیل نهایی، مؤید انقلاب بورژوائی سفید بوده است.
·        در جامعه محمود دولت آبادی، رستاوراسیون صورت گرفته است.
·        انقلاب بورژوائی سفید توسط اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی سرنگون شده است.
·        پس از انقلاب بورژوائی بزرگ فرانسه نیز رستاوراسیونی صورت گرفت و استبداد فئودالی سه دهه حکومت کرد.

6
در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است
 که اثرات و نشانه‌ های آن را در فرد فرد مردم می ‌توان مشاهده کرد
و آنچه را اکنون می ‌بینیم
چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست.

·        محمود دولت آبادی در این جمله، احتمالا بطور ناخود آگاه، دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی را به شکل دیالک تیک تغییر عجیب در جامعه و تخریب اعضای جامعه بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن زیربنای اقتصادی (تغییر عجیب در جامعه) می داند.

·        دولت آبادی البته این دیالک تیک را به معنی منفی آن به کار می برد:

الف
·        زیربنای اقتصادی جامعه پس از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید، کاپیتالیستی بوده است.

ب
·        عنگلاب اسلامی سیاه، تحت رهبری ارتجاع سیاه، یعنی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به پیروزی رسیده است.
·        در توهم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی، قرار بر این بوده که جامعه بورژوائی ایران به صدر اسلام رجعت داده شود.

7
·        چرخ تاریخ را اما نمی توان به میل و هوس و اراده این و آن به عقب برگرداند.

·        چون به آسانی نمی توان نیروهای مولده را تخریب و تار و مار کرد.
·        به عنوان مثال، دیگر نمی توان تراکتور را از رده خارج کرد و خیش چوبی را به توده های مولد و زحمتکش تحمیل نمود.

·        به همین دلیل مناسبات تولیدی سرمایه داری تحت رهبری بد ترین دشمنان آن، یعنی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به نحو تهوع انگیز و تضادمندی ادامه حیات می دهد و حتی تعمیق می یابد.

·        جامعه ایران پس از شکست انقلاب بورژوائی سفید و پیروزی عنگلاب اسلامی سیاه، بلحاظ ساختار اقتصادی، کاپیتالیستی تر از زمان شاه شده است.
·        این حقیقت امر را همه صاحب نظران امپریالیستی در رسانه ها و خود محمود دولت آبادی د همین جفنگ تصریح می کنند.

·        دولت آبادی هم از این حقیقت امر بی خبر نیست.
·        چون خود دولت آبادی، دیگر دولت آبادی زمان شاه نیست.
·        دولت آبادی به احتمال قوی دیری است که خودش بورژوا شده است.

·        سؤال این است که چرا او از تغییر عجیب در جامعه سخن می گوید؟

8
در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است
 که اثرات و نشانه‌ های آن را در فرد فرد مردم می ‌توان مشاهده کرد
و آنچه را اکنون می ‌بینیم
چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست.

·        اعجاب انگیزی این تغییر در ماهیت ارتجاعی طبقه حاکمه جدید است:
·        مناسبات تولیدی سرمایه داری به مثابه زیربنای اقتصادی، پس از پیروزی عنگلاب اسلامی سیاه، با روبنای ایده ئولوژیکی فئودالی و بخشا حتی با روبنای ایده ئولوژیکی صدر اسلام اداره می شود.

·        کلافگی محمود دولت آبادی هم به همین دلیل است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر