۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه

مبادا


محمد زهری
مبادا
(تهران ـ مهر ۱۳۳۴)

ستاره، رنگ می بازد
علف، بوی تن خود، بارِ اسبِ باد می سازد
اجاق چشم ما می سوزد از بیداری دوشین

«سرت را از سر بازوی من، بردار
دگر، راهی شو از این راه
مبادا، مادر پیرت شود از خواب خوش، بیدار
مبادا»

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر