۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

مینا و مقوله ها (۳)

مینا اسدی
جاکش ها
تأملی از 
میم حا نجار

میم
 
واژه ها قوالب تهی و توخالی نیستند.
واژه ها پوسته های بی هسته نیستند.
این حقیقت امر را اما عوام الناس تحصیلکرده نمی دانند.


۱
واژه ها فرم اند و ناگزیر محتوا دارند.
ظرف اند و ناگزیر مظروف دارند.


۲
هر واژه ای محتوای مفهومی خاص خود را دارد.


۳
واژه ی درخت و یا شجر محتوایی به نام مفهوم درخت دارد.


۴
هر واژه با مفهوم معینی،  

دیالک تیک واژه و مفهوم 
را تشکیل می دهد.
درست به همان سان که هر فرمی با محتوایی 

دیالک تیک فرم و محتوا 
را تشکیل می دهد.
هسته هر پوسته واژگانی، مفهوم معینی است.


۵
واژه «درخت» (شجر، آغاج، باوم، تری و غیره) با مفهوم درخت هم به همین سان.


۶
خیلی از عوام الناس تحصیلکرده 

اما نمی دانند که
 دیالک تیک واژه درخت و مفهوم درخت 
چگونه تشکیل می شود.
شاید اصلا ندانند که دیالک تیک چیست.


حیوان خبر ندارد ز بیان آدمیت.

۷
انعکاس
دیالک تیک شیئی و تصویر شیئی

اما مفهوم درخت چگونه تشکیل شده است؟


۸
بنی آدم در تجربه چیزها و پدیده های طبیعی سرو را دیده است.
صنوبر را دیده است.
سپیدار و نارون و بید و غیره را دیده است.

سیگنال های حسی حاصله بطور عینی و خودپو ـ یعنی بی اعتنا به میل و هوس بنی آدم ـ به کارگاه آنالیز (تجزیه و تحلیل) مغز ارسال شده اند.
مغز پس از حلاجی این سری (طبقهُ گروه، دسته) از سیگنال ها همه خواص منفرد سرو و صنوبر و سپیدار و غیره را کنار نهاده و خاصیت مشترک همه آنها را عمده کرده و علامتگذاری کرده است.
یکی از طرق علامتگذاری نامگذاری است.
مغز به این دسته از علایم نام درخت (شجر، آغاج، باوم، تری و غیره) داده است.
بدین طریق دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک شجر (واژه، کلمه، اصطلاح) و درخت (مفهوم، مقوله) بسط و تعمیم داده است.


۹
بنی بشر به محض شنیدن واژه درخت که فرم مادی و مشخص مفهوم روحی و انتزاعی و یا مجرد درخت است، به یاد انواع مختلف درختان از سرو تا صنوبر، از بید تا نارون می افتد.

گذار از مفهوم درخت به سرو و صنوبر، به معنی فرود از عالم ارواح (مفاهیم، مقولات) به عالم اجسام (اشجار) است.
فرود از عالم روح به عالم ماده است.
فرود از عالم شعور به عالم وجود است.


دیالک تیک ماده و روح  

(وجود و شعور، شیئی و تصویر ذهنی شیئی)

۱۰
جاکش در فلسفه مینا 

یک مفهوم است.
چیزی استاندارد است و لذا قابل جایگزینی با واژه دیگر نیست.
حتی قابل ترجمه به زبان های دیگر نیست.
مثل مفهوم فئودال، بورژوا، آخوند، کاپیتالیسم و غیره.


۱۱
جاکش مفهوم و یا مقوله ای است و لذا فراتر از جاکشی است که کارفرما و دلال روسپیان بی کس و بی پناه است.


۱۲
مفهوم جاکش 

ـ بسان مفهوم درخت ـ 
نتیجه تجرید انواع و اقسام جاکشان مادی، فکری و ایده ئولوژیکی است.

۱۳
یکی از عناصر متشکله مفهوم جاکش در فلسفه مینا، 

جاکش «معصوم» و «مظلوم» و معمولی 
هم می تواند باشد.
فقط یکی از جاکش هایی که تجرید یافته اند 

و به تشکیل این مفهوم عام (مقوله) منجر شده اند.

۱۴
مینا این واژه را با محتوای معینی پر کرده است.


۱۵
برای کشف محتوای مورد نظر مینا باید اشعار و آثار مینا 

مورد تحلیل شکیب مند قرار گیرند.

۱۶
احتمال آن می رود که مفهوم مینائی «جاکش» بمراتب غنی تر و عمیقتر و همه جانبه تر از آن باشد که خالق این مفهوم (خود مینا اسدی) در ذهن خود داشته است.

چرا و به چه دلیل؟

۱۷
به این دلیل روشن که واقعیت عینی همیشه غنی تز از تصویر ذهنی بنی آدم و یا بنی جانور از آن است.
مینا اگر همه قوای فکری و فانتزی خود را بسیج کند فقط گوشه ایدور افتاده ای از واقعیت لایتناهی را خوهد یافت و درخواهد یافت.


۱۸
به همین دلیل مفهوم جاکش و یا هر مفهوم دیگر پس از تولد و تشکیل، زندگی خاص خود را شروع می کند و مثل هر بنی بشری رشد کمی و کیفی می کند.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر