۱۳۹۴ اردیبهشت ۶, یکشنبه

سیری در جهان بینی بیژن جزنی (۱)


ﺑﯿﮋن ﺟﺰﻧﯽ
درﺑﺎره ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ اﻧﻘﻼﺑﯽ و ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ ﺑﻮرژوازی
تحلیلی از
 گاف سنگزاد

این اثری از بیژن جزنی است که تئوریسین چریک های فدایی «خلق» بوده است.
ما طبق معمول این میراث نظری او را مورد تجزیه و بعد تحلیل قرار می دهیم.

عنوان
درﺑﺎره ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ اﻧﻘﻼﺑﯽ و ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ ﺑﻮرژوازی


بیژن جزنی ظاهرا  وجود دو نوع  مارکسیسم برا اه رسمیت می شناسد:

الف
 مارکسیسم انقلابی

ب
 مارکسیسم بورژوازی 


از همین نحوه و نوع طبقه بندی جزنی 
سطح توسعه فکری و نظری فلاکت بار او آشکار می گردد.

۱

درﺑﺎره ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ اﻧﻘﻼﺑﯽ و ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ ﺑﻮرژوازی

چون اولا اگر قرار بر این باشد که انقلابیت مارکسیسم (بی اعتنا به صحت و سقم اسلوب طبقه بندی) معیار قرار داده شود، جزنی و هر کس دیگر باید در مقابل مارکسیسم انقلابی، ضد دیالک تیکی آن را، یعنی مارکسیسم ارتجاعی را قرار دهد.

جزنی آخرین کسی است که از ضد دیالک تیکی انقلابی بی خبر باشد.

سؤال ولی این است که چرا به جای اعلام مارکسیسم ارتجاعی، از مارکسیسم بورژوازی دم می زند؟

۲

درﺑﺎره ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ اﻧﻘﻼﺑﯽ و ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ ﺑﻮرژوازی

دلیل این کردوکار جزنی شاید فرار از پاسخ به این مسئله باشد که در آن صورت مارکس و انگلس باید دو نوع مارکسیسم تدوین کرده باشند:
یکی برای انقلاب اجتماعی، ترقی و پیشرفت 
و یکی دیگر برای ارتجاع، سقوط اجتماعی و واپسگرایی.

۳
ثانیا اگرقرار بر این باشد که خصلت طبقاتی مارکسیسم معیار قرار داده شود، 
جزنی و هر کس دیگر باید ضد دیالک تیکی مارکسیسم بورژوایی (و نه بورژوازی) را، مثلا مارکسیسم فئودالی را و یا مارکسیسم کارگری و یا پرولتری و یا دهقانی و یا خرده بورژوایی را قرار دهد.

جزنی آخرین کسی است که از ضد دیالک تیکی بورژوازی یعنی پرولتاریا و یا اشرافیت فئودالی و روحانی بی خبر باشد.

سؤال ولی این است که چرا جزنی به جای اعلام مارکسیسم کارگری و یا پرولتری، دهقانی و یا فئودالی از مارکسیسم انقلابی دم می زند؟

ما که علاقه ای به قضاوت شتابزده نداریم 
تا رهبر عظیم الشأن بعضی ها را عوامفریب قلمداد کنیم.
بنابرین، بهتر است که در روند تحلیل این اثر جزنی ببینیم 
که چرا او مرتکب این خطاهای اسلوبی پیش پا افتاده می شود.
۴
جزنی
ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﻢ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ دﻗﯿﻘﺎ ﻋﻠﻤﯽ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﭘﺮوﺳﻪ ﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ اﺳﺖ ﺑﻠﮑﻪ درﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﺷﻮر اﻧﻘﻼﺑﯽ، رؤﯾﺎ و آرزوی ﺑﺸﺮﯾﺖ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻣﺎ ﺳﺖ.


«تعریف» بیژن جزنی از مارکسیسم هم حیرت انگیز است و هم تهوع انگیز:

الف
مارکسیسم یعنی «ﺷﻨﺎﺧﺖ دﻗﯿﻘﺎ ﻋﻠﻤﯽ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﭘﺮوﺳﻪ ﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ»


بنظر جزنی، مارکسیسم نه ساز و برگ مفهومی شناخت، بلکه خود شناخت است.
یعنی روند شناخت است.

اشکال بینشی جزنی اما این است که شناخت به قدمت بشریت است.
بنا بر این تحریف بی شرمانه جزنی از مارکسیسم،
 مارکسیسم باید قدمتی به قدمت بشریت داشته باشد.
 
جزنی هم ظاهرا به این معضل «اندیشیده» است.
به همین دلیل بلافاصله شناخت را محدود می سازد:

ب
مارکسیسم یعنی «ﺷﻨﺎﺧﺖ دﻗﯿﻘﺎ ﻋﻠﻤﯽ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﭘﺮوﺳﻪ ﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ»


مارکسیسم بدین طریق نه هر شناختی، 
بلکه شناخت دقیقا علمی قوانین و روندهای زندگی  جا زده می شود.

این اما به چه معنی است 
و چه بلایی بر سر مارکسیسم کذایی چریک های فدایی می آورد؟

ت
مارکسیسم یعنی «ﺷﻨﺎﺧﺖ دﻗﯿﻘﺎ ﻋﻠﻤﯽ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﭘﺮوﺳﻪ ﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ»


با این تحریف جزنی، 
 مارکسیسم نه شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها و روندهای جامعه بشری، 
بلکه فقظ شناخت قوانین و روندهای زندگی محسوب می شود.
یعنی چیزی در حد بیولوژی (زیست شناسی) می گردد.

پ
ضمنا بدین طریق و با این ترفند، 
مارکسیسم بلحاظ موضوعی هم دست و پایش می شکند و  علیل می شود:
یعنی شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعت و تفکر
هم از دست مارکسیسم خارج می شود.

ث
چون مارکسیسمی که ما می  شناسیم خیلی وسیع تر از آن است 
که بیژن جزنی تصور می کند.
فلسفه مارکسیستی خود از سه ستون اصلی غول آسا تشکیل یافته است:

۱

ماتریالیسم دیالک تیکی 
که عام ترین و کلی ترین قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای کل هستی را اعم از طبیعت، جامعه و تفکر مورد بررسی قرار می دهد.

مراجعه کنید به درک ماتریالیستی تاریخ، ماتریالیسم دیالک تیکی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۲
ماتریالیسم تاریخی 
که عام ترین و کلی ترین قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای جامعه ی بشری را مورد بررسی قرار می دهد.

۳
تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی 
که عام ترین و کلی ترین قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای تفکر بشری را مورد بررسی قرار می دهد.

ج
با تحریف بیژن جزنی 
 از مارکسیسم شیری بی یال و دم باقی می ماند.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    بیژن جزنی ظاهرا وجود دو نوع مارکسیسم برا اه رسمیت (را برسمیت) می شناسد:

    پاسخحذف