۱۳۹۴ فروردین ۳۱, دوشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۶۵)

شاه و شرکاء پس از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد
 تحلیلی از
ربابه نون

بـهمن‌ فرسی
زمان می‌ تازد.
خیمه‌ی خـوف و خیانت بر آسمان تهران‌ افراشته‌ است‌.
 28 مرداد درو می‌کند.
شهر دیگر نور و شوری ندارد.
«سرها در گریبان است» (اخوان ثالث) و خیابان‌ پرسـه‌گاه‌ سـرگشتگان‌.
دهـان غوغا، بسته است.
در نادری و استامبول و کافه‌ ها و قهوه‌ خانه‌های آن پراکنده‌ ایم.
زهری هم در‌ لا بـه‌ لا‌ و در کـنار جمع.
با همان شک در نیمسایه‌ ی کنار پره‌ ی بینی.
او اهل‌ صدا‌ نبود‌.
باز هم نیست.
اهل‌ بـاوری در درون اسـت و خـاموشی و رهواری.
اگر رود می‌ رود زهری‌ هم‌ برکناره‌ ی رود می‌ رود.
 اگر رود پریشان می‌ شود و از رفتن مـی‌ماند، زهـری، هـمچنان پاشنه‌ بر‌ کناره‌ می‌ ساید و می‌ رود.


بهمن فرسی در این فراز از مقاله خود به احیای خاطره دیگری از گنجینه خاطرات خود مبادرت می ورزد.
این خاطره به روزهای پس از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد مربوط می شود و از ارزش سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی (جامعه شناسی ـ روانشناسی) خاصی برخوردار است.

۱
بازداشت توده ای ها
 
خیمه‌ی خـوف و خیانت بر آسمان تهران‌ افراشته‌ است‌.


بهمن فرسی پیروزی کودتا و شکست جنبش ملی و تخریب و تار و مار حزب توده را با دو مفهوم «خوف» و «خیانت» استنباط می کند و تبیین می دارد.

خوف مفهومی پسیکولوژیکی است.
بهمن فرسی در این مفهوم وحشت ناشی از کودتا را تصویر می کند.
جو مبتنی بر رعب و وحشت حاکم را.
و بلافاصله اضافه می کند که «۲۸ مرداد درو می‌کند.»

سخنان این هنرمند هنرپیشه با دقت انتخاب می شوند و روی کاغذ می نشینند.
بهمن فرسی جامعه را به گندمزاری تشبیه می کند و ماشین کودتا را به ماشین درو.
ماشین تعقیب، شناسايی، بازداشت، شکنجه، زندان، ترور، تبعید و تیرباران.
طبیعی است که تحت این شرایط دوزخی، اعضای جامعه دچار ترس و وحشت شوند.

۲

خیمه‌ی خـوف و خیانت بر آسمان تهران‌ افراشته‌ است‌.

مفهوم دوم، «خیانت» است.
خیانت در این مقاله بهمن فرسی به صورت انتزاعی،  بی سوبژکت و مبهم 
به خدمت گرفته می شود.
خواننده نمی تواند منظور او را مستقیما و دقیقا دریابد و لذا از خود می پرسد:
خاین در این میان کیست؟

۳
یکی از فلاکت های فکری و فرهنگی جامعه ما هم همین است:
معماران روح جامعه، یعنی روشنفکریت کشور همه چیز دارد، 
به غیر از توان تفکر و تبیین دقیق و صریح.

صحبت بر سر ارزیابی کودتا در فردا و پس فردای ۲۸ مرداد نیست.
صحبت بر سر قضاوت راجع بدان در ده ها سال پس از پیروزی نکبت بار آن است.

سوبژکت خیانت کیست؟
خاین کیست؟


۴
پرولتری می گفت:
با کسی حرف مان شد و کار به کلانتری کشید.
افسر شهربانی پرسید:
«چه کاره ای؟»

می گفت:
«گفتم که کارگرم.»

افسر شهربانی گفت:
«پس مقصر تویی»

خاین هم ظاهرا 
ـ چه بسا حتی بزعم خود توده ای ها و یا هوادارن حزب توده ـ 
رهبران چه بسا مسن و سالخورده و سال ها شکنجه و زجر و آزار و حبس و تبعید تحمل کرده ی حزب توده است.
 
شاید از یک میلیون نفر نتوان یکی یافت که برچسب ننگ آور خیانت را 
بر پیشانی طبقه حاکمه و ارتجاع فئودالی، روحانی و بورژوایی بچسباند.

۵
بر این زمینه فکری و فرهنگی منحط است که تیر ارتجاع قانون شکن، ضد دموکراتیک و ضد خلقی بر هدف می نشیند و حزب توده در طرفة العینی به حزب خاین و بی وطن و هرچه دلت خواست مبدل می شود.
در چنین جوی است که هر ننه مرده ای برای اثبات اصالت انقلابی خود، 
حزب توده را به توپ توهین و پارس و پرخاش می بندد.
حزب توده ای که تف اش بر همه شخصیت های طبقات اجتماعی دیگر شرف دارد.

۶
بدین طریق است که وطنفروشان و وابستگان به امپریالیسم مورد تجلیل قرار می گیرند و وطن پرست ترین و خادم ترین فرزندان توده، خاین قلمداد می شوند.

۷
حیرت انگیز و ضمنا سؤال انگیز است که کسی  
جبهه ملی و مصدق و شرکاء را 
یعنی هیئت حاکمه را 
حتی مزمت نمی کند که می توانست به اقدامات لازمه جهت جلوگیری از کودتا دست زند.
دیوار توده و حزبش 
 اما کوتاهتر از هر دیواری است و 
هر لاشخوری می تواند آستین بالا زند و از آن بالا رود.

۸

شهر دیگر نور و شوری ندارد.
«سرها در گریبان است» (اخوان ثالث) و خیابان‌ پرسـه‌گاه‌ سـرگشتگان‌.


بهمن فرسی با این دو جمله، هم از روانشاسی شکست پرده برمی دارد و هم 
از تخریب سازمان ها و پراکندگی نیروها.
حزبی قانونی و علنی به کودتایی تخریب و نابود می شود.
تنها حزبی که در تمامی تاریخ ایران، 
 پرچم روشنگری علمی و انقلابی 
را بر دوش مجروح خویش حمل کرده است.
 
امید و آرمان توده ها با همین کودتا به آتش کشیده می شود.
طبیعی است که جای خالی حزب روشنگری را قوای عهد عتیق پر کنند 
و بلایی بر سر ملت مظلوم بیاورند که دود از دودمانش برخیزد.

۹
 زهری اهل‌ صدا‌ نبود‌.
باز هم نیست.
اهل‌ بـاوری در درون اسـت و خـاموشی و رهواری.


بهمن فرسی اکنون تحلیل عینی و علمی از کاراکتر محمد زهری عرضه می کند:
محمد زهری اهل باوری در دورن است.

بهمن فرسی برای توصیف کاراکتر محمد زهری، 
دیالک تیک درون و برون 
را به خدمت می گیرد.
دیالک تیک درون و برون با دیالک تیک ماهیت و نمود ، ذات و ظاهر 
خویشاوند است.
 
محمد زهری 
اهل تظاهر و ظاهرسازی و خودنمایی نیست.
انقلابی طراز نوین است.
به قول خودش، از درون می جوشد.
ماهیتا و ذاتا انقلابی است.
حاوی و حامل اصالت انقلابی است.


۱۰

اهل‌ بـاوری در درون اسـت و خـاموشی و رهواری.

اکنون گشتاور شخصیتی دیگری از محمد زهری کشف و اعلام می شود:
خاموشی، بی سر و صدایی و نجابت توده ای او.
 
اکثریت قریب به اتفاق توده ای های آغازین به همین سان بوده اند.
رهواران نجیب خاموش، ولی کوشا و فعال و پیگیر و مؤثر.
گمنام و بی اعتنا به نام، بسان توده، به مثابه پروردگار شان.

۱۱

اگر رود می‌ رود زهری‌ هم‌ برکناره‌ ی رود می‌ رود.
 اگر رود پریشان می‌ شود و از رفتن مـی‌ماند، زهـری، هـمچنان پاشنه‌ بر‌ کناره‌ می‌ ساید و می‌ رود.


منظور بهمن فرسی از رود، احتمالا حزب توده و جنبش توده ای است.
اگر حزب توده مجاز به فعالیت در جامعه باشد، 
محمد زهری هم بدون نشان و نام در صفوف آن می رزمد.
اگر طبق معمول، حزب توده پریشان شود و از فعالیت بازماند، 
محمد زهری به راه توده می رود، باز هم خاموش، ولی فعال و پیگیر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر