۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه

سیری در پژوهشی از احسان طبری راجع به خیام و حافظ (۹)


سرچشمه:
صفحه فیس بوک
نصرالله آقاجاری

ویرایش و تحلیل از
 یدالله سلطان پور
 
احسان طبری
حافظ از بيم «ناراستی کار» و «غدر اهل عصر»به جمع آوری ديوان خود تمايلی نشان نمی‌داد.
زيرا خود می‌ دانست اين ديوان انباشته از کفريّات است.


معنی تحت اللفظی:
حافظ از هراس «ناراستی کار» (؟) و بی وفایی معاصرانش 
به تدوین دیوانش میلی نداشته است.
برای اینکه محتوای دیوانش را کفریات تشکیل می دهند.

یکی از مشخصات گفتاری (تبیینی) اصلی عوامفریبان و خردستیزان 
استفاده از واژه های گل و گشاد انتزاعی و کلی است.

واژه های حافظ هم همه از دم انتزاعی و گل و گشاد هستند.
هر کس در هر واژه حافظ می تواند هر چه لازم دارد، بگنجاند.
درست به همین دلیل دیوان حافظ برای فال گرفتن مناسب است.

۱

از بيم «ناراستی کار» 

خواننده بخت برگشته قبل از هر چیز از خود می پرسد که 
منظور خواجه از «ناراستی کار» چیست؟
بی کمترین تردید خود احسان طبری هم نمی داند.
چون چنین کلماتی را نمی توان بی نیاز از تخیل لگامگسیخته تفسیر کرد.

الف
 «ناراستی کار» برای عمله ای کار کشیدن از او و عدم پرداخت دستمزد به او ست.

ب
«ناراستی کار» برای ارباب عمله، استراحت نیمساعته ی عمله در طول روز کار و طلب دستمزد از او ست.

احسان طبری با طناب کلمات بی در و پیکری از این قبیل 
به چاه تحلیل فلسفه حافظ اندر می شود، او را آزاد اندیش جا می زند 
و با عمر خیام یکسان تصور و تصویر می کند.

۲

از بيم  «غدر اهل عصر»

بی وفايی معاصران خواجه هم یکی دیگر از کلمات کلی و انتزاعی و مبهم است
 و فقط می توان به مدد تخیل، تعریفی دلبخواهی (سوبژکتیو) از آن سرهم بندی کرد.

بی وفایی نسبت به کدام عهد و پیمان منعقده؟

در واژه مرکب اهل عصر کدام طبقات اجتماعی گنجانده شده اند؟

چون در واژه ی «معاصران خواجه»  
هم بنده ها و غلامان می توانند گنجانده شوند، 
هم رعایا، هم پیشه وران و صنعتگران، هم تجار 
و هم خوانین و سلاطین و هم اراذل و اوباش و غیره.

معلوم نیست که طبری به چه ترفندی از این دو واژه خواجه 
بر عدم تمایل او به تدوین دیوان می رسد.

خدا کند طبری بالاخره از صدور احکام کلی دست بردارد و به تحلیل مشخص اشعار خواجه مبادرت ورزد و نشان دهد که منظور او از کفریات خواجه چیست.

شاید هم این کار را انجام دهد.
ما که صبر ایوب داریم و شتابزده و بی تاب نیستیم.

۳

احسان طبری
بايد تحيّر ارنست رنان را در مورد ديوان حافظ به نحو مضاعف ابراز داشت.
زيرا اين ديوان در ديار اسلام نه تنها مطرود نشد بلکه در کنار قرآن به رایج‌ ترين و محترم‌ترين کتب مبدّل گرديد!


معنی تحت اللفظی:
حیرت ارنست رنان را باید در مورد حافظ به توان دو رساند.
برای اینکه دیوان خواجه نه تنها طرد نشد،
 بلکه در جوار قرآن مورد تجلیل قرار گرفت.

۴
معلوم نیست احسان طبری هشیار است و یا مست.

و یا دوزاری ما کج و کوله است و نمی افتد:
دیوان خواجه که «انباشته از کفریات» است، قرآن دوم قلمداد می شود.

حالا باید ببینیم که ارنست رنان حیران چه گفته که باید به توان دو رسانده شود:

«اين خيّام يک نفر عالِم رياضی و شاعر بوده است که در نظر اوّل ممکن است صوفی و اهل اسرار پنداشته شود، ولی در حقيقت رندی هشيار بود که کفر را با الفاظ صوفيانه و خنده را با استهزاء آميخته است.
 و اگر برای فهم اين امر که يک نابغۀ ايرانی، در زير فشار عقايد اسلامی، به چه حالی ممکن است بيافتد، کسی را بجوئيم که در احوال او بخواهيم تحقيق کنيم، شايد بهتر از خيام نيابيم.
چيزی که بسيار شگفت آور است، آن است که چنين ديوانی در يک کشور محکوم به مذهب اسلام رايج و ساری گردد که حتّی در آثار ادبی هيچيک از ممالک اروپا، کتابی نمی توان سراغ داد که نه تنها عقايد نافذ مذهبی را، بلکه کليّه معتقدات اخلاقی را نيز با طنز و طعن و استهزائی چنين لطيف و چنين شديد نفی کرده باشد»


منظور احسان طبری احتمالا این است که غلظت کفر خواجه دو برابر غلظت کفر خیام است.
شاید بعدها احسان طبری دلیلکی هم بر دعاوی خود ارائه دهد.
چون دو واژه 
«ناراستی کار» و «غدر اهل عصر» 
برای اثبات این دعاوی کافی نیستند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر