۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۸۵)

سرچشمه:
صفحه فیسبوک
زهره اسحاقی

اﻧﺪﺭﻭﻥ ﺍﺯ ﻃﻌﺎﻡ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺍﺭ
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﻮﺭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻴﻨﻰ

ﺗﻬﻰ ﺍﺯ ﺣﮑﻤﺘﻰ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺁﻥ
ﮐﻪ ﭘﺮﻯ ﺍﺯ ﻃﻌﺎﻡ ﺗﺎ ﺑﻴﻨﻰ

(ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺳﻌﺪﻯ | ﺑﺎﺏ ﺩﻭﻡ | ﺣﮑﺎﯾﺖ ۲۱)

ویرایش و جمعبندی از
مسعود بهبودی


ص

اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی

لابد همه ی بی معرفت ها سیر اند.

میم

سعدی «معرفت» را نه معنی رایج در افکار عمومی، 
بلکه به معنی فلسفی آن بکار می برد:
معرفت یعنی شناخت.


ص

خوب شناخت با گرسنگی چه رابطه ای پیدا میکنه؟

میم

در این دو بیت سعدی،  
توان معرفتی آدمی با میزان طعام در اندرون، در تناسب معکوس است.
یعنی هر چه گرسنه تر، به همان اندازه ژرف اندیش تر.


 حریف 
 
مرتاضاى هندى چطورى قدرتشونو بدست میارن؟
مگه با همین گرسنگى کشیدن نيست؟
نفس با زجر تن قوى، میشه.


میم

منظور از نفس چیست؟ 

ضمنا مگر کنسرن های هند دست مرتاض ها ست 
و یا ژنرال های هند از وابستگان به اهل ریاضت هستند؟

۱
نفس 

در فلسفه اسکولاستیکی قرون وسطی ایران  
(فلسفه اسلامی) 
احتمالا به دو نوع طبقه بندی می شود:

الف
نفس اماره


ب
نفس لوامه


۲
منظور از نفس اماره به احتمال قوی همان  

سیستم غریزی انسانی (و حیوانی) 
است که ارضای نیازهای غریزی متنوع را الزامی می سازد.

۳
نفس لوامه 

به احتمال قوی همان خرد اندیشنده است 
که بر غول غریزه لگام می زند تا انسان ها «اندازه نگه دارند» (سعدی)
تا انسان ها 

حد و مرزهای عینی و اخلاقی و اجتماعی 
را رعایت کنند.

۴
اهل ریاضت، 

نیازهای طبیعی و غریزی خود را سرکوب می کنند
 و عملا به تخریب ارگانیسم (اندام) می پردازند.

چنین کسانی اصولا قادر به تفکر و عمل مثبت و مفید نیستند.
ولی می توانند کارهای عجیب و غریب بکنند.


این کارها در هر صورت نشانه قوت و قدرت آنها نیستند.
کسی با گرسنگی کشیدن  

نه، رستم می شود و نه، سهراب.

حریف

این دو بیت شعر از باب دوم گلستان انتخاب شده اند.
باب دوم در اخلاق درويشان است.


وقتى قراره يه بيت از شعرى تحلیل شود،

بايد به همه ى کتاب و فصل مورد نظرى که شعر آورده شده توجه بشه.

میم

اگر قضیه از این قرار باشد، باید قید تحلیل افکار و اشعار را زد.

۱
هر حکمی  

(هر جمله ای، هر نظری، هر اندیشه ای، هرقضاوتی) 
فی نفسه حاوی و حامل اندیشه و نظری است 
و باید همان را فی نفسه مورد بررسی قرار داد. 

۲
خروج ازموضوع بحث مجاز نیست. 


۳
چون در آن صورت،

 کشف حقیقت، 
 یعنی تعیین صحت و سقم آن حکم 
محال می گردد. 

۴
ما بهتر است در همین دو بیت سعدی بمانیم و صحت و سقم آن را بررسی کنیم. 


بحث بر سر این است 

که آیا معده مخزن شعور است 
و یا مغز ساز و برگ تفکر است؟

حریف

معده و مغز جدایی ناپذیرند.
اعضاى بدن اند.


میم

بیشک.
ولی چه رابطه ای بین معده و مغز هست؟ 


 مثال:
در هر مولکول نمک طعام 
میان کاتیون سدیم و آنیون کلر،
 رابطه یونی (رابطه بار الکتریکی مثبت و منفی) هست. 



کاتیون های سدیم کوچولوها هستند
آنیون های کلر بزرگترها.
 

رابطه یونی یکی از قوی ترین روابط است.
برای گسستن همین 

رابطه یونی بین کاتیون سدیم و آنیون کلر مولکولی از نمک طعام 
به نیرویی احتیاج است که بتواند کره زمین را 
ـ بسان تکه سنگی ـ
تا دهها کیلومتر دورتر پرتاب کند.

میان معده و مغز چه رابطه ای هست؟

حریف

وقتى معده پره، مغز درست کار نمی کنه.
دلیل علمى هم داره.


میم

از موضوع خارج نشوید. 

رابطه مغز با معده چه نوعی از روابط و پیوندها ست؟


طبیعی است که اگر معده پر باشد، احساس خستگی می کنیم.
مغز ولی از کار نمی افتد. 


شما اگر رابطه مغز با معده و یا با چشم و دست و پا را تعیین کنید، 
کمک بزرگی به حل مسئله خواهد بود.

حریف

مغز مرکز فرماندهی اندام است.

میم

دقیقا.
رابطه مغز با اعضای دیگر  
رابطه ارگانیک و یا عضوی 
 است.
به همین دلیل سعدی می نویسد:
 

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند، قرار


معنی تحت اللفظی:
اگر روزگار، عضوی از اعضای بدن را به درد آورد،
اعضای دیگر نیز احساس درد می کنند.


رابطه عضوی (ارگانیک) همین است.


شکنجه گران ساواک و ساواما و موساد و سیا و غیره 
هم از این حقیقت امر خبر دارند.

هر شلاقی بر گف پا، همان
و سوت گشیدن مغز از درد، همان.
 
۱
ضمنا میان اعضای بدن 

هیرارشی و یا سلسله مراتب و تقسیم کار 
هست. 

۲
کرختی اعضای بدن بعد از صرف غذا 

به سبب شلوغی سر مرکز فرماندهی است. 

۳
برای اینکه مغز باید 

بسته به نوع غذا، یعنی بسته به مواد غذایی، 
فرمان سنتز (تولید) و یا ترشح مواد بیو شیمیایی مناسب 
 از اسید تا باز، از انزیم تا انسولین و غیره را  صادر کند. 

۴
به همین دلیل، دیگر نمی رسد که

به چشم و گوش و دست و پا و غیره
 فرمان بدهد. 

همه را کم و بیش تعطیل می کند 

و بنی آدم را 
ـ اگر رو داری کند ـ
به تختخواب می فرستد تا عضوی مزاحمش نشود.

پایان

۱ نظر: