سرچشمه:
صفحه فیسبوک قاسم حلاجیان
تحلیلی از میم حا نجار
پدﺭﻡ می گفت:
«ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ.»
ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻮﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺒﻮﺩ .
صفحه فیسبوک قاسم حلاجیان
تحلیلی از میم حا نجار
پدﺭﻡ می گفت:
«ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ.»
ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻮﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺒﻮﺩ .
فروغ بسان سوبژکتیویست های معرفتی، نظر خود را پیشاپیش تشکیل داده است.
به همین دلیل، فاکت ها (اسناد و مدارک و دلایل و غیره) را چنان مانی پولاتیو انتخاب می کند و به خورد خود و خواننده و شنونده شعر خود می دهد که نهایتا همان نتیجه دلبخواهی (سوبژکتیو) او گرفته شود.
چرا و به چه دلیل ما دست به این پیشداوری می زنیم؟
۱
اولا به این دلیل که کسی فقط و فقط بنا بر دلیل واحدی با کسی ازدواج نمی کند که پدر فروغ کرده باشد.
آنهم نه بنا بر دلیل عینی ارزشمندی، بلکه بنا بر دلیل سوبژکتیو سست و بی ارزشی از قبیل موی بلند و چشم درشت.
۲
ثانیا به این دلیل که بنی آدم در جامعه و جهان مختار مطلق نیست تا هر آنچه که می خواهد، بدست آورد.
بنی آدم در چارچوب دیالک تیک جبر و اختیار کار و زندگی می کند و از قضا در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن جبر است.
یعنی بنی آدم ضمن اینکه تا حدی صاحب اختیار و مختار است، اما جبر همواره بسان قلدر بی رحمی بالای سرش ایستاده است و حد و مرز معینی را تعیین و دیکته و تحمیل می کند.
۳
به قول شاعر دیالک تیکی اندیش ـ سیاوش کسرائی ـ «گلیمی را جبر پهن می کند و بنی آدم را رویش می نشاند و شلاق به دست حالی اش می کند که حق پا درازتر کردن از آن گلیم عینی را دارد.» (نقل به مضمون)
در چارچوب این گلیم عینی و جبری است که پدر فروغ و هر کس دیگر، زن می گیرد.
اختیار بنی آدم در حد شناخت او از این جبر است.
بنی آدم اما چاره ای جز تمکین به جبر عینی ندارد.
یعنی باید قوانین و قانونمندی های عینی جبر هستی طبیعی و اجتماعی را بشناسد و با رعایت این قوانین و قانونمندی های عینی و با تبعیت از آنها راه خود را به پیش بگشاید.
مثلا به زنی که به اراده جبر عینی گیر آورده (مادر فروغ) بگوید که گیسوانش را بلند کند و چشمانش را با عمل جراحی و یا به هر ترفندی درشت تر سازد.
و یا با زن درشت چشمی ازدواج کند که فاقد مشخصات و مختصات مورد نظر او باشد.
یعنی از بخش معینی از ایدئال های خود صرفنظر کند.
۴
پدﺭﻡ می گفت:
«ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ.»
ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻮﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺒﻮﺩ .
«ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ.»
ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻮﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺒﻮﺩ .
فروغ نمی خواهد اقرار کند که در عوض چشم درشت، مادرش خیلی خصوصیات چشمگیر دیگر داشته که پدرش عمده کرده و برای چشم درشت تره خرد نکرده است.
یعنی چشم درشت زن در انتخاب همسر برای پدر فروغ تعیین کننده نبوده است.
آرزوها و ایدئال ها اما در ضمیر (دل) بنی آدم می مانند.
فروغ شاید نداند که رابطه زن و مرد در خانواده حتی، رابطه ای دیالک تیکی است.
نه زن در مرد منحل می شود و هیچ واره می گردد و نه مرد در زن.
رابطه زن و مرد در خانواده و جامعه همزیستی مبتنی بر «ستیز» است.
وحدت مبتنی بر «مبارزه» است.
شاید پدر فروغ با ایدئال چشم درشت و گیسوی بلند قصد تخریب مادر او را داشته تا بیشتر و بهتر به سازش برقصد.
به رخ همدیگر کشیدن خواستگارها و معشوقه ها کسب و کار هر زن و مرد در هر طبقه اجتماعی است.
یکی از انواع متنوع رزم جنسیتی است.
بخشی از این دیالک تیک زن و مرد، طبیعی و غریزی، بخش دیگری از آن اجتماعی ـ عینی و بخش دیگرش سوبژکتیو است.
تعیین کننده و اصلی نه بخش سوبژکتیو (مثلا صدا و مو و رو و چشم و ابرو و خصوصیات اخلاقی و غیره)، بلکه بخش های دیگر است.
۵
پدﺭﻡ می گفت:
«ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ.»
ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻮﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺒﻮﺩ.
«ﺯﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﺭﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ.»
ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻮﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺒﻮﺩ.
بخش طبیعی ـ غریزی ـ عینی جذبه و کشش، چه بسا لگام اختیار از دست بنی آدم بدر می کشد و بسان سگی به دنبال جفت مطلوب می برد و یا می فرستد.
بسان سگی که بوکنان و بی اختیار به دنبال مولکول های بویناک معینی، فرسنگ ها راه طی می کند تا به مقصد مطلوب برسد.
کسی یافت نمی شود که این حقیقت امر را تجربه نکرده باشد و یا در آینده تجربه نکند.
زن و یا مرد گاهی با دیدن کسی حتی در فیلمی، با شنیدن صدای کسی، با استشمام بوی بدن کسی محو او می شود، بی آن که دلیل سوبژکتیو روشن و معینی داشته باشد.
دلیل این جور جذبه ها چه بسا مادام العمر برای خود فرد ناشناخته می ماند.
بسان سگی که بوکنان و بی اختیار به دنبال مولکول های بویناک معینی، فرسنگ ها راه طی می کند تا به مقصد مطلوب برسد.
کسی یافت نمی شود که این حقیقت امر را تجربه نکرده باشد و یا در آینده تجربه نکند.
زن و یا مرد گاهی با دیدن کسی حتی در فیلمی، با شنیدن صدای کسی، با استشمام بوی بدن کسی محو او می شود، بی آن که دلیل سوبژکتیو روشن و معینی داشته باشد.
دلیل این جور جذبه ها چه بسا مادام العمر برای خود فرد ناشناخته می ماند.
دلایل سوبژکتیو ـ چه کشکی و چه مصلحتی و چه واقعی ـ بعدها کشف و یا اختراع می شوند و برای خام و خر و نرم و گرم کردن یکدیگر سر کرسی و یا سر میز و یا در تخت خواب نشخوار می شوند.
۶
این جنون ناشی از جذبه طبیعی ـ غریزی به جفت مخالف را می توان در اشعار خود فروغ به آسانی آب خوردن کشف کرد.
مثال
بدن حریفی بوی تهوع انگیزی داشت.
پزشک بود.
تحیرش از این بود که زنش شیفته این بوی گند بوده است.
فروغ احتمالا پس از بلوغ معرفتی به بی پایه بودن این جفنگیات خویش پی برده است.
گیسوی بلند و کوتاه و چشم درشت و ریز اگر احیانا فاکتوری محسوب شوند، در رده اخر قرار خواهند گرفت.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفحق پا درازتر کردن از آن گلیم عینی را ندارد.