۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

هماندیشی با مهر مازانی (6)

 سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (3)

سرچشمه:

صفحه فیس بوک گروه موسوم به

«تمرین تفکر مفهومی»

مهر

شاید بتوان گفت که افراد طبقه حاکم هم در جهت بازتولید این فرم از مناسبات تولیدی مسخ شده اند.

به زبان ساده تر دروغگو خود دروغ خودش را بالاجبار و بالضروره باور کرده است.

این‌همه تئوریسین سرمایه داری که قرار است، به ما بقبولا نند که سرمایه داری آخر خط است و ما چاره دیگری جز قبول آن نداریم، خود نیز به این باور رسیده ‌اند.
   
·        حریفی می گفت که عوامفریبی همیشه و همه جا، کم و بیش با خودفریبی همراه است.
·        مهر همین نظر را با دقت و وسواس بیشتر فرمولبندی کرده اند.
·        تئوری انعکاس یکی از تئوری های بسیار مهم تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی است و باید بطرز همه جانبه ای درک و تفهیم شود.
·        انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها نه انعکاسی آئینه وار و مکانیکی، بلکه انعکاسی دیالک تیکی و بسیار بغرنج است.
·        اختلاف نظر میان انسان ها از همین سرچشمه نیز آب می خورد.
·        تفاوت علوم اجتماعی با علوم طبیعی، تفاوت مثلا جامعه شناسی با شیمی در همین جا نمایان می گردد:

الف

·        شیمیست ها در آزمایشگاه در بی طرفی و عینگرائی (اوبژکتیویسم) به تجزیه و تحلیل مواد می پردازند.
·        مثلا ساختار مولکولی آب را مورد تحلیل قرار می دهند:
·        ساختار مولکولی آب ببرکت اسالیب (متدهای) شیمیائی  تعیین می شود:
·        پیوند دو اتم هیدروژن با یک اتم اکسیژن.

·        تعلقات طبقاتی و ملی و جنسیتی و ایدئولوژیکی و غیره شیمیست ها تقش تعیین کننده ای بازی نمی کنند.
·        هم شیمیست بورژوا زاده و هم فئودال زاده و هم دهقان و کارگر و پیشه ور زاده نهایتا به نتیجه واحدی می رسند و حقیقت عینی و یا تاریخی واحدی را توأمان اعلام می کنند.

ب

·        اما وقتی همین شیمیست ها در قهوه خانه و یا خانه راجع به مسائل و معضلات زندگی بحث می کنند، مثلا به تحلیل جنگ می پردازند، یا شعور اجتماعی طبقه حاکمه را که از خردسالی به خوردشان داده شده و شعور اجتماعی خویشتن خویش می پندارند، نشخوار می کنند و یا اگر به شعور طبقاتی خود آگاه باشند، اختلاف نظر شدیدی بین شان در می گیرد.


اکنون این سؤال پیش می آید:
·        چرا آنها علیرغم تعلقات طبقاتی مختلف، در مورد مولکول آب به بررسی عینی و بی طرفانه تن در می دهند، به حقیقت واحدی می رسند، ولی در مورد جنگ دچار اختلاف نظر می گردند؟

·        به عبارت دیگر، چرا انعکاس پدیده جنگ در آئینه ضمیر آنها ـ بر خلاف انعکاس مولکول آب ـ نه تصویر واحدی، بلکه تصاویر متعدد متفاوت و حتی متضادی پدید می آورد؟

1

·        این تجربه ساده نشان می دهد که انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها از صافی های (فیلترهای) مختلف و از آنجمله طبقاتی می گذرد.

·        اکنون این مسئله پیش می آید که کدامیک از نظرات راجع به جنگ حقیقی است و چرا؟

2


·         هرگز کسی در زمینه ساختار مولکولی آب به پذیرش تعدد حقایق تن در نخواهد داد و با سماجت خارائینی طرفدار حقیقت عینی و در بدترین حالت طرفدار حقیقت تاریخی واحدی خواهد بود، یعنی نظری را قبول خواهد کرد که بسته به امکانات تجزیه و تحلیل و رشد تئوری شیمی بهترین و عالی ترین باشد.
·        اما وقتی پای مسائل اجتماعی پیش می آید، تنها طبقه معینی به طرفداری از حقیقت عینی واحد و یا حقیقت تاریخی واحد سینه سپر می کند و مابقی از تعدد حقایق دم می زنند و حتی خیلی ها برای هر نفر حقیقت شخصی می تراشند.

3

·        یکی از بارزترین و نمونه وارترین مثال ها، فیلم ژاپنی موسوم به «حقیقت» است:
·        زن و شوهر جوانی در راه بوسیله راهزنی سرشناس به دام انداخته می شوند، زن جلوی چشمان شوهرش مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد و شوهر نهایتا به قتل می رسد.
·        در دادگاهی که برای تشخیص قاتل تشکیل می گردد، هم راهزن، هم زن، هم شاهد عینی و هم حتی روح مقتول از زبان جنگیری ابراز نظر می کنند و هیچکدام از نظرات با دیگری کمترین انطباق را ندارد.
·        نتیجه نهائی در زیر باران سیل آسا اعلام می شود:
·        هرکس حقیقت شخصی خود را دارد.
·        یعنی بنی بشر نه با حقیقت عینی واحدی، بلکه با تعدد حقایق سر و کار دارد.

4

·        علاقه امپریالیسم به تئوری تعدد حقایق به اندازه ای است که هالی وود با سرشناس ترین هنرپیشه ها بلافاصله به بازتولید همین فیلم مبادرت می ورزد.
·        تا چشم کار می کند، کسی یافت نمی شود که بپرسد:
·        چرا در زمینه مولکول آب تعدد حقایق نامطلوب است، ولی در زمینه مسائل اجتماعی و فلسفی، مثلا مقوله حقیقت، مطلوب؟

5
مهر
شاید بتوان گفت که افراد طبقه حاکم هم در جهت بازتولید این فرم از مناسبات تولیدی مسخ شده اند.  
به زبان ساده تر دروغگو خود دروغ خودش را بالاجبار و بالضروره باور کرده است.
این‌همه تئوریسین سرمایه داری که قرار است، به ما بقبولا نند که سرمایه داری آخر خط است و ما چاره دیگری جز قبول آن نداریم، خود نیز به این باور رسیده ‌اند.

·        یا توجه به روند انعکاس می توان به مهر حق داد.
·        طبقه حاکمه اولا بنا بر منافع طبقاتی خویش توده های مولد و زحمتکش را از هر نظر تخریب و مسخ می کند تا سوبژکت تاریخ را بلحاظ نظری و عملی تضعیف کند و از تحول کیفی جامعه جلوگیری به عمل آورد.
·        اما در روند همین تخریب و بخاطر همین تخریب، خود نیز تخریب می شود.
·        همه این روندها در داربست دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف صورت می گیرند.
·        یعنی هم علل اوبژکتیف (عینی) در کارند و هم علل و انگیزها و الزامات سوبژکتیف.
·        به همین دلیل است که در ادبیات مارکسیستی ـ لنینیستی از خودستیزی نظام سرمایه داری (selfdestruction) سخن می رود.

6

·        این همان بورژوازی است که غول های ستایش انگیزی از قبیل کانت و فیشته و هگل و هولباخ و وفویرباخ و غیره  در دامنش تربیت شده اند.
·        این همان بورژوازی است که تیشه بر ریشه مذهب و خرافه فرود آورده و نیروهای مولده جامعه بشری را توسعه عظیم بخشیده است.
·        اکنون عمر تاریخی اش به پایان رسیده و بسان فئودالیسم و برده داری واپسین به خودستیزی مادی و معنوی، فکری و فرهنگی گرفتار امده است.
·        جنگ جهانی اول و بویژه دوم و جنگ های منطقه ای بعدی از همین خودستیزی ذاتی بورژوازی واپسین پرده برمی دارد:
·        آن سان که بسان موجودات مسخ شده کافکائی به تخریب بی مهابای خودی و بیگانه مبادرت می ورزد.

7
·        خاک بخش اعظم ویتنام را با بمب های شیمیائی دی اوکسین برای هزاران سال  مسموم کرده است.
·        یعنی امکان کشت و کار را از توده مردم سلب کرده است.
·        نه آب این مناطق را می توان با خیال راحت نوشید و نه محصولات کشاورزی و دامپروروی و غیره آن را مصرف کرد و عقیم و بیمار نشد.
 
·        بخش اعظم خاک حتی خود ایالات متحده به مواد رادیواکتیو آلوده است.
·        خاورمیانه در دو جنگ خلیج بشدت به مواد رادیواکتیو آلوده گشته است.
·        کودکان عراقی بسان کودکان مناطق یوگوسلاوی سابق در کنار هزاران تن ماده خطرناک رادیو اکتیو بازی و زندگی می کنند.
·        بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی ضرورت جنگی نداشت.
·        ژاپن شکست خورده بود و در صدد تسلیم بود.
·        بمباران وسیع شهرهای آلمان به همان اندازه جنون آمیز بود که بمباران شیمیائی و میکروبیولوژیکی شهرها و روستاهای چین از سوی میلیتاریسم ژاپن و تخریب و کشتار غیرقابل تصور مردم روس از سوی نازیسم.
·        در سرمایه داری واپسین خردستیزی و خودستیزی، عوامفریبی و خودفریبی را می شود با چشم بسته هم همه روزه شاهد بود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر