۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

در انتهای غروب

باد و چشم انداز تهی
سرچشمه:
آنسوی شب
روز نوشت ها ـ شعرها و ترجمه های زری اصفهانی
http://ansooyeshab.blogspot.de

دکتر زری اصفهانی

• باد در دامن شب تاریک پیچید:
• «می خواهم جایی گم شوم،
• جایی که هیچکس مرا نیابد!»

• و به میان موج های سبز دریا پرید.

• پرنده ای اما هیاهوکنان او را یافت!


• باد در دامن تیره آسمان گذشت:
• «می خواهم جایی گم شوم،
• جایی که هیچکس مرا نیابد!»

• و درمیان تکه ابری سپید نا پدید شد.


• اما شب، طبال های توفان او را یافتند!

• باد در دره بیدها گذشت
• و غمگین با خود گفت:
• «می خواهم جایی گم شوم،
• جایی که هیچکس مرا نیابد!»

• و در زیر صخره های رودخانه ای پنهان شد.

• اما صبح، آهوی تشنه ای اور ا یافت!

• باد با اندوه تلخش به ساحل بازگشت
• و در زیر نم نم باران
• زن تنهایی را دید،
• که خیس و غمگین می گذشت
• و می اندیشید:
• «می خواهم جایی گم شوم،
• جایی که هیچکس مرا نیابد!»

• و باد در گیسوان بلند او پنهان گشت.

• در انتهای غروب
• تنها
• آرامشی آبی بود و چشم اندازی تهی!

پایان
ویرایش شعر از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر