۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

تمرین تفکر مفهومی (72)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 65 ـ 66 )
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است

شین میم شین

• معنی تحت اللفظی این بیت:
• خدا از گناهان کسی می گذرد که خلق از وجودش در آسایش باشد.
• اگر گناهکاری می خواهد که خدا از گناهانش بگذرد، باید موجب آسایش خلق گردد.

1

• سعدی در این بیت، برای تبلیغ هومانیسم فئودالی خود دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و انسان بسط و تعمیم می دهد.

• این کسب و کار همیشگی ایدئولوگ های فئودالیسم است:
• آنها دیالک تیک ارباب و رعیت و یا دیالک تیک بنده دار و بنده (خواجه و غلام) را در آئینه زلال آسمان منعکس می کنند و به دیالک تیک خدا و انسان می رسند و به خدا و انسان همان صفاتی را نسبت می دهند که به ارباب و رعیت و یا خواجه و غلام نسبت داده می شود:
• همانطور که بنده و غلام و رعیت هر از گاهی به تنگ می آیند، دست به عصیان می زنند، از املاک اربابی می گریزند و سر به کوه و بیابان می نهند، انسان انتزاعی و کلی هم به نافرمانی از فرامین الهی می پردازد، مرتکب گناه و معصیت (واژه معصیت احتمالا با واژه عصیان خویشاوند است) می شود و درست بسان بنده و غلام و رعیت عاصی پس از بازداشت، طلب عفو و اغماض و بخشش می کند و خدا نیز بسان اربابان زمینی از گناهان و معاصی آنان در می گذرد، چون در املاک اربابی به نیروی کار بنده و غلام و رعیت نیاز مبرم است.
• چون اگر گردن هر عاصی به آسانی و برق آسائی زده شود، طولی نیم کشد که نسل اربابان برمی افتد.
• چون آنها قادر به شرکت در تولید مادی نیستند و لذا از گرسنگی، تشنگی، برهنگی و بی سرپناهی می میرند.

2
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است

• سعدی در این بیت، برای تبلیغ هومانیسم فئودالی خویش بر اساس همین دیالک تیک عصیان و عفو (دیالک تیک معصیت و رحمت) دست به استدلال دیالک تیکی می زند:
• عفو و اغماض الهی بی قید و شرط نیست:
• خدا نیز بسان اربابان زمینی که هر عاصی ئی را نمی بخشند، بخشایش خود را شامل حال هر معصیتکاری نمی کند:
• شرط شمول بخشایش الهی در حال عاصی، آسایش خلق از وجود او ست.
• و گرنه سعدی تئوری خشن و خونین دیگری هم دارد که قتل فوری عاصی را توجیه می کند:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 12 )

مکافات موذی، به مال اش مکن
که بیخش بر آورد باید ز بن

مکن صبر بر عامل ظلمدوست
که از فربهی بایدش کند، پوست

سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید.

• سعدی در این سه بیت، وحشتناک ترین شیوه های رفتار را آموزش می دهد:
• کندن بیخ موذی از بن!
• کندن پوست عامل ظلمدوست!
• بریدن سر گرگ ازا ول!

• ما در شیوه های رفتاری بربرمنشانه فوندامنتالیسم سنی و شیعه (افغانستان، عراق، ایران، چچستان و غیره) رد پای آموزش های رفتاری سعدی را باز می یابیم و شرم می کنیم.

• سعدی الگو و سرمشق نمونه وار برای هر ایدئولوگ هر طبقه اجتماعی است:
• دست اندرکاران همه رژیم های تاکنونی در ایران و غیره بدون استثناء تحت تأثیر تعلیمات اخلاقی و رفتاری سعدی بوده اند.
• تعلیمات آموزشی سعدی حاوی همه عناصر رفتاری لازم برای اداره هر جامعه طبقاتی است.
• سعدی را نباید دستکم گرفت.
• ایدئولوژی امپریالیسم، فوندامنتالیسم و غیره بی تردید از گنجینه ایدئولوژیکی سعدی بسیار آموخته است.
• ما در روند تحلیل آثار سعدی به این نکات و گشتاورها اشاره خواهیم کرد.

3
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است

• سعدی در این بیت، از سوی دیگر، دیالک تیک شخصیت و توده را که یکی از دیالک تیک های بسیار مهم ماتریالیسم تاریخی است، به شکل دیالک تیک فرد و خلق بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را بدرستی از آن توده (خلق) می داند.
• دیالک تیک شخصیت و توده در ماتریالیسم تاریخی خود بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل در ماتریالیسم دیالک تیکی است.

• وقتی ما ادعا می کنیم که حتی عناصر و قوانین جدی ماتریالیسم تاریخی در گنجینه معنوی سعدی بوفور یافت می شوند، منظورمان همین است.
• از سعدی نه فقط ایدئولوگ های طبقات انگل و استثمارگر، بلکه نمایندگان ایدئولوژیکی توده های مولد و زحمتکش نیز می توانند بیاموزند و و باید بیاموزند.
• هدف ما از تحلیل پیگیر و مستمر آثار سعدی نیز جز این نیست.

4

• خدای سعدی اما علیرغم اینکه حاکم مطلق و قدر قدرت جهان است، عمدتا فاقد خودمختاری است.
• تناقض درونی تفکر و اتیک (اخلاق) مذهبی همه جا همین است:
• در قاموس مذاهب آسمانی، خدای قدر قدرت نمی خواهد و یا نمی تواند خود مستقیما برای خلق آسایش ایجاد کند و شب و روز دنبال کسی می گردد که این وظیفه را به دوش گیرد و به انجام رساند:
• سعدی برای تبلیغ بنای پلی، شبخانه ای، خوانی، چاه آبی، کاروانسرائی، خوان یغمائی و غیره، یعنی تأمین آسایش خلق، مژده رحمت الهی می دهد.

5

• سعدی در این بیت، کدام شناخت افزار دیالک تیکی بسیار مهم را برای اثبات صحت اندرز خود به خدمت می گیرد؟

پاسخ به این پرسش، دشوار نیست:

• او دیالک تیک داد و ستد رابه شکل دیالک تیک آسایش و بخشایش بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن داد (آسایش) می داند:
• هر کس موجد آسایش برای خلق باشد (داد)، خدا هم به ازای این داد، او را مشمول بخشایش خویش (ستد) می سازد.
• داد و ستدی تمام عیار!

• خدا در قاموس سعدی تاجری تمام عیار است:
• بدون ستد، دادی نمی دهد!

• دیالک تیک یونیورسال داد و ستد در قاموس سعدی بدرستی استثناء نمی شناسد.
• حتی خدا نمی تواند از این قانون بی چون و چرای هستی سرپیچی کند:
• بدون داد، ستدی میسر نمی شود!

6

• اما چرا خدا خود برای خلق آسایش ایجاد نمی کند و وعده بخشایش به کسی می دهد که برای خلق کاری می کند؟

• نمی شد، خود خدا با اینهمه ملائکه و اجنه و خدمه و غیره دست بکار شود و نیازی به واسطه خیر و نیکوکار و نتیجتا نیازی به منتگذار و منتکش نباشد؟

• در پاسخ به این پرسش باید گفت:
• آنچه که سعدی به خدا نسبت می دهد، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی تحقق دیالک تیک داد و ستد در بازارهای عقب مانده قرون وسطی است.
• در این بازارها، دو طرف داد و ستد خود قادر به انجام معامله نیستند و لذا شخص ثالثی به عنوان دلال وارد عرصه می شود، دو طرف معامله را به پذیرش شرایط مقبول قانع و راضی می کند و با دریافت دستمزد دلالی، تضاد دیالک تیکی داد و ستد را حل می کند.

• خدای سعدی نیز قادر به حل و فصل تضاد دیالک تیکی داد و ستد با بنده های خویش نیست.
• او نمی تواند همه آسایش مورد نظر خود را به بنده ها بدهد (داد) و سپاس و اطاعت و امثالهم (ستد) بطلبد.
• از این رو بدنبال دلالی می گردد که موجد آسایش برای خلق باشد و به عنوان دستمزد دلالی، بخشایش الهی شامل حالش شود.

7

• هسته معقول این نظر سعدی نقش کاتالیزاتور (کاتالیزور) در واکنش های شیمیائی است.
• مثلا اکسیژن و هیدروژن برای این که با هم ترکیب شوند و تشکیل آب دهند، به کاتالیزاتور (واسطه و دلال شیمیائی) نیاز دارند.
• کاتالیزاتور (مثلا پلاتین) خود در واکنش شیمیائی شرکت نمی کند، بلا تغییر می ماند، ولی واکنش را به راه می اندازد و بدان سرعت هزاران باره می بخشد.
• کاتالیزاتور در واقع همان فونکسیون دلال و میانجی را به انجام می رساند.

8

• اما منظور سعدی از مفهوم «خلق» چیست؟

• اگر منظور از خلق از توده های مولد و زحمتکش باشد، که مولدین همه نعمات مادی و معنوی جامعه اند، اگر خلق خدای واقعی زمین است، چرا باید «بنده» ای از او سلب آسایش کند؟
• این «بنده» ستمگر و خلق ستیز کیست و در کجای جامعه قرار دارد؟
• چرا سعدی به جای خلق همواره ستمگر را مورد خطاب قرار می دهد؟
• چرا سعدی از خلق نمی خواهد که شر «بنده» ستمگر و خلق ستیز را از سر خود کم کند؟
• چرا سعدی خلق را مورد خطاب قرار نمی دهد و چرا مستقیما به خود او رهنمود نمی دهد؟
• چرا سعدی به جای دعوت از توده ها به ایجاد آسایش برای خویش، آنها را به تسلیم و تحمل و سکوت و انفعال و رضا فرا می خواند؟
• چرا خدا به جای دلال جوئی و دادن وعده بخشایش، شر قلدر ستمگر را از سر خلق کم نمی کند؟
• چرا سعدی و خدا از خلق نمی خواهند که شر ستمگر را خود از سر خود کم کند؟
• چرا باید خلق همیشه منفعل و مفعول (اوبژکت واره) تلقی شود و نه فعال و فاعل (سوبژکت واره)؟

لیست این سؤالات پایان ناپذیر است.
اما جواب به این سؤالات یکی بیش نیست:

• خدا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اشراف بنده دار و فئودال است و سعدی ایدئولوگ این اقلیت انگل و استثمارگر و نتیجتا دشمن طبقاتی توده های مولد و زحمتکش!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر