۱۳۹۱ خرداد ۲۸, یکشنبه

پای منبر بزرگان (34)

کدام چپ؟
کمونیسم یا سوسیال دمکراسی؟
پاسخ مثبت به دعوت رفیق احمد فرهادی
برای بحث در باره دشواری های بر آمد چپ ایران
در رابطه با مقاله ایشان تحت عنون
«راهها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ»

عیسی صفا
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

تحلیلی از یدالله سلطان پور


عیسی صفا
به نظر من سه عامل دیگر را افزون بر دیکتاتوری باید در شناخت علل تشتت و ضعف چپ مورد بررسی قرارداد:
I
فرو پاشی اردوگاه سوسیالیستی

پیامد یازدهم
جریانی مانند کوموله به رهبری مهتدی ادعای کمونیستی خود را به کلی کنار گذاشت.

• آقای عیسی صفا ـ علیرغم نگارش و ترجمه مطالب فلسفی ـ در سطح چیزها، پدیده ها و سیستم ها پرسه می زنند و کمترین اعتنائی به ذات آنها ندارند.
• حتی به مفاهیمی که بکار می برند، اهمیت نمی دهند.

• ادعا به چه معنی است؟

• ادعا به حکمی اطلاق می شود که به عنوان حکم حقیقی و یا به عنوان حکم منطقی معتبر برای عموم و معتبر در همه جا مطرح می شود، ولی حقیقت آن و یا همه جا صادق بودن آن هنوز اثبات نشده است.
• از این رو، کسی که ادعای داشتن چیزی را و یا ادعای چیزی بودن را دارد، حتما نباید آن چیز را داشته باشد و یا آن چیز باشد.

• آقای عیسی صفا ضمن طرح سؤال درست ولی نیم بند در عنوان نوشته خود، تحت عنوان «کدام چپ؟» معیار عینی روشنی برای کمونیست بودن ندارند.
• پیش شرط مهم برای کمونیست بودن ـ بویژه در سطوح رهبری احزاب کمونیست ـ در اختیار داشتن جهان بینی طبقه کارگر (مارکسیسم ـ لنینیسم) است.
• ما کومله و سران آن را نمی شناسیم، ولی اگر اسناد و آثار تئوریکی (نظری) و یا حتی آثار ادبی از آنان در دست باشد، می توان بر اساس تحلیل آنها به جهان بینی شان پی برد و بعد اعلام کرد که چنین احزابی و یا کسانی اصولا کمونیست بوده اند و یا به قول آقای عیسی صفا فقط ادعای کمونیست بودن داشته اند.
• ایکاش پیامدهای منفی شکست سوسیالیسم در همین حد و حدود می بود.

پیامد دوازدهم
حزب دمکرات کردستان اززبان رهبری وقت خود «امریکا را ناجی خلق های خاورمیانه » خواند.

• حزب دموکرات کردستان و سایر احزاب سیاسی ـ چه راست و چه چپ ـ بهتر است که تحلیل طبقاتی شوند و بعد به یاوه های آنها بهای درخور داده شود.
• حریفی بر آن بود که خیلی ها بنا بر مد روز، به همان سان دموکرات و لیبرال و کمونیست می شوند که مینی ژوپ می پوشند و یا حجاب اسلامی بر سر می کشند.
• همه این کردوکارها چه بسا فرمال (صوری) اند و در خدمت مضامین (محتواهای) معینی اند.
• نه با توجه به مینی ژوپ پوشی زنی می توان او را مترقی خواند و نه از محجب بودن زنی می توان به مؤمن بودنش فتوا داد.
• فرم همیشه می تواند با محتواهای چه بسا متضاد پر شود:
• در کوزه ای می توان آب و شراب و شهد و پاد زهر و زهر نگه داشت.
• محتوای واحد هم می تواند در فرم های مختلف جاگذاری شود:
• در کوزه و سطل و لیوان و استکان می توان آب نگه داشت.
• از این رو، همیشه باید دیالک تیک فرم و محتوا را در نظر گرفت.
• جهان بینی رهبری حزب دموکرات کردستان اول باید تحلیل شود و بعد از چرخش به راست آن صحبت شود.
• و گرنه از مشتی بی خیر و چه بسا بی سواد در رأس احزاب و سازمان های سیاسی هر نظری را می توان انتظار داشت.
• کمتر کسی در این میان به تفکر مفهومی تسلط دارد و درست اندیشی می داند.
• ادعای افراد تنها زمانی می تواند ارزش داشته باشد که اندیشیده باشد.

پیامد سیزدهم
با فروپاشی شوروی جنایی کردن تاریخ جنبش کمونیستی بشدت از طرف سرمایه داری دنبال شد.

• آقای عیسی صفا احتمالا در داخل کشور بسر می برند و از چند و چون آتش آنتی کمونیسم در تاریخ معاصر اطلاع روشنی ندارند.
• اتفاقا درست بر عکس کشف ایشان، پس از شکست سوسیالیسم آتش یورش به «جنبش کمونیستی» فروکش کرد و باید هم فروکش می کرد:
• چون به چیزی می توان یورش برد که وجود داشته باشد.

• پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی به قول درست آقای عیسی صفا نه تنها اکثر احزاب کمونیست واقعا موجود «تغییر نام و ماهیت دادند»، بلکه همه دکان های ایدئولوژیکی عوامفریب امپریالیسم از قبیل مکتب فلان و بهمان بساط خود را جمع کردند و پیروزی سرمایه داری را جشن گرفتند و آن را پایان تاریخ جا زدند.
• ایدئولوگ های امپریالیسم در رسانه های آلمان به عنوان مثال، ـ بدلایل متعدد و حساب شده ـ حتی به نحوی از انحاء حمله بر ضد استالین را تخفیف دادند و و امروزه مهره های ایرانی مستوری از بنیادهای گوناگون امپریالیستی به اعاده حیثیت و دفاع ضمنی و علنی از حزب توده می پردازند.

پیامد چهاردهم
هدف دفن نهایی کمونیسم و غیرقابل دفاع کردن آن بود و است.

• آقای عیسی صفا احتمالا به دلیل دوری از غرب تصور روشنی از ژرفای مانی پولاسیون ایدئولوژیکی توده های مردم بویژه در غرب و تکمیل خارق العاده دستگاه حاکمیت بورژوازی امپریالیستی ندارند.
• ضربه وارده بر نیروهای هوادار کمونیسم ریشه ای تر و ویرانگرتر از آن بوده است که ایشان تصور می کنند.
• نیروهای هوادار کمونیسم مبارزه بمرابت دشوارتر از قرن بیستم را در پیش دارند و خواهند داشت.
• آقای عیسی صفا احتمالا وارونه می بینند:

دژ ایدئولوژیکی طبقه کارگر به احتمال قوی دهه ها قبل از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم تسخیر شده بود.
این مسئله باید مستقلا مورد بررسی قرار گیرد،
تا بتوان از آن درس عبرت آموخت و راه چاره اندیشید!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر