۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

سیری در شعری از شیوا فیروزی چکامه سرا (2)

به اینجا که رسیدم، آرام شدم، اقیانوس آرام!

آنجا ـ در آن خاک ـ
کوچکم کردند، بسانِ خزر

ربودند، حس زایشم را
چونان زاینده رود

آلودند، چهره ام را کارون وار

سدها بستند، دهانم را
چون سد امیرکبیر

فروختند، زنییتم را
چنان که با شاخاب پارس

به اینجا که رسیدم
آرام شدم، اقیانوس آرام

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا فیروزی چکامه سرا

• هراس این است که در گنجینه معنوی ئی وارد شوی و بطرز غریبی در آن گرفتار آئی:
• نه بتوانی از جاذبه فریبای آن، دل برکنی
• و نه بتوانی راه خروجی از آن به بیرون بیابی!

• این دومین بار است که شاهد استفاده از مفهوم «اقیانوس آرام» از سوی شاعری می شویم:
• «برای تمام رودهای سرکشت، اقیانوس آرامم » (مهری رحمانی)

• البته شاعر این شعر، منظوری درست برعکس منظور مهری رحمانی دارند:
• مفهوم «اقیانس آرام» در کلام ایشان، به طنزی تلخ سرشته است:

دیالک تیک آرامش نمودین و جنبش و جوش و خروش بودین (ماهوی) است:
دیالک تیک ظاهری آرام ـ باطنی بی تاب است!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر