۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

سیری در شعری از شیوا فیروزی چکامه سرا (1)

آتش ، شعله ات را نازم!

نسبتم به انتظار می رسد
مهدی یا امشاسپندان

چشمم به در، مانده
گر آنان نسوزانندم
خود سوزاننده ام

من از فرهنگ انتظار می آیم!

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا فیروزی چکامه سرا


• شعری کوتاه و زیبا و در عین حال پرمحتوا!
• و علیرغم کوتاهی و زیبائی، اندیشیده و نتیجتا اندیشه مند و تأمل انگیز.

• قبل از تأمل روی اندیشه ای، بدشواری می توان ابراز نظر کرد و اشتباه نکرد و بعد شرم نکرد.

• ولی چه باک از اشتباه، حال که نسب ما به اشتباه می رسد!

• انتظار (بسان صبر و صد کوفت و زهرمار دیگر) یکی از مقولات اساسی فرهنگ نکبت بار فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی است که همچنان و هنوز ضمیر انسان ها را در اشغال خود دارد، مثل خرافه های اشغالگر سمج و جانسخت دیگر.

• ما در شعر سایه و امثالهم با این نکبت معنوی به میراث مانده ی جانسخت بکرات برخورد می کنیم:

• «در این سرای بیکسی، کسی به در نمی زند ...
• در این سرای بیکسی، اگر کسی در آمدی.... »

• این مقوله باید مورد تحلیل و نقد دیالک تیکی قرار گیرد.

• از اینکه شاعری به تمیز چیزی از این دست، نایل آمده، هم شادی بخش است، هم غرورانگیز و هم امیدبخش.

• چرا؟

• برای اینکه کمتر کسی بار سنگین جو را بر دوش خویشتن خویش ـ حتی ـ احساس می تواند کرد.

• برای اینکه تمیز و تشخیص چیزهای به اصطلاح «عادی»، بسیار دشوار و چه بسا محال است.
• نیروی عادت می تواند آدمی را خرتر از خر کند.


عمر شاعر درازتر و آئینه ضمیرشان شفاف تر باد!
پایان

۳ نظر:

  1. سلام امیدوارم حالتان خوب باشد نمیدانم آیا باز نظری بر شعرهای این بنده دارید یا نه به بهر حال باعث سرافرازیست

    پاسخحذف
  2. درود.
    شیوا
    را
    گم کرده ایم
    ولی
    فراموش نکرده ایم.

    با بهترین آرزوها
    شیوا ظاهرا در فیس بوک نیست.
    و
    دست ما از دامنش کوتاه است.

    پاسخحذف
  3. سلام امیدوارم خوب باشید من یک وبلاگ دارم https://lefeufire.blogspot.com/2022/02/le-cadeau-gift.html
    دلم برای نقدهای شما تنگ شده

    پاسخحذف