۱۳۹۱ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

گفت و گوی سهراب و میم (2)

سهراب رحیمی
خودکشی شاعرانه
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
سهراب رحیمی نویسنده


سهراب
من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم مي كند.
منطق او حتي از حماقت من هم احمقانه تر است .
احمد شاملو

• شاملو در حکم اول خویش، ظاهرا مفهوم «عاقلانه» را به مثابه ضد مفهوم «عاشقانه» بکار می برند.

• چرا؟

• چون این بدان معنی است که ایشان به دیالک تیک عشق و عقل رسیده اند.
• بر اساس این طرز تفکر، تنها کسی می تواند عاشق شود که دیوانه و مجنون باشد.

• این اما بدان معنی است که عشق کسب و کار عقلا نیست.

• شاملو این ایده را به احتمال قوی از حافظ و شاید از دیگر کلاسیک های ادبی ملی و بین المللی گرفته است.

• ما برای اثبات صحت حدس خود سری به دیوان حافظ می زنیم:

حافظ
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم ـ یک سره ـ بر هر چه که هست!

• حافظ در این بیت پیامد و پیش شرط عشق را بی اعتنائی مطلق به هر چه که هست، تلقی می کند که به نحوی از انحا حکایت از جنون دارد.
• چون انسان عاقل هرگز چنین کاری نمی کند.

حافظ
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست بجز باد، به دست

• معنی تحت اللفظی این بیت:
• حافظ از دولت عشق تو سلیمانی گشته، سلیمانی که به جای ثروت، باد به دست دارد.

• دستاورد حافظ از عشق باد بوده است.
• این هم ـ در تحلیل نهائی ـ بدان معنی است که عشق کسب و کار عقلا نیست:
• چون انسان عاقل هرگز برای کسب باد، دل به دریا نمی زند.
• چون انسان عاقل به دیالک تیک وسیله و آماج وفادار می ماند.
• چون عشق و هر چیز دیگر باید خادم هدفی باشد و نه برای هیچ و پوچ.

حافظ
دلا طمع مبر از لطف بی‌ نهایت دوست
چو لاف عشق زدی، سر بباز چابک و چست

• حافظ در این بیت، امیدواری به لطف دوست را اندرز می دهد و به جانبازی در راه دوست کذائی فرامی خواند.
• این اندرز حافظ اگرچه به نحوی از انحاء معقول جلوه می کند، ولی ماهیتا خردستیز (ایراسیونالیستی) است.
• چون او سربازی چابک و چست را به مثابه دادی نقد برای ستد نسیه ای (لطف احتمالی دوست) می طلبد.
• چنین داد و ستدی را فقط از دیوانه ای می توان انتظار داشت.

من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم مي كند.
احمد شاملو

• شاملو از لیلی خویش انتظار دارد که او هم ترک عقل کند و طردش نکند.
• شاملو اما در همین حکم خویش دست خود را رو می کند:
• چون اصولا کسی که مجنون وار عاشق لیلی ئی باشد، نه تنها به طرد شدن از سوی لیلی تمکین می کند، بلکه آن را حتی آرزو می کند.
• شاملو اما قصد خر کردن لیلی را دارد و او را به جنون فرامی خواند، تا به کعبه وصل دست یابد و دلی از عزا در بیاورد.

منطق او حتي از حماقت من هم احمقانه تر است .
احمد شاملو

• شاملو اکنون در این حکم، عاشقانه دوست داشتن را احمقانه می داند:
• عاشق کسی است که پخمه و کودن و احمق باشد!

• اما شاملو همچنان به خر کردن لیلی ادامه می دهد و منطق او را مورد تحقیر قرار می دهد و به صقت «احمقانه تر» می آلاید:
• اگر لیلی شاملو را به حریم وصل خویش راه می داد، بزعم شاملو، منطق لیلی در طرفة العینی تغییر ماهیت می داد و حتی «عاقلانه تر» می گشت.


اکنون این سؤال پیش می آید که سهراب چرا و به چه دلیل، در پایان نوشته خود به این نقل قول از شاملو چنگ زده است؟
باید در روند تحلیل نوشته سهراب به این پرسش هم پاسخی بیابیم.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر