۱۳۹۱ خرداد ۳۱, چهارشنبه

سیری در جهان بینی شاملو (11)

احمد شاملو (21 آذر 1304 ـ 2 خرداد 1379)
شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم

تأملی در
گفت و شنود مسعود بهنود با احمد شاملو ــ تهران مصور، اردیبهشت 1358
تحلیل از شین میم شین

فرازی دیگر از فرمایشات شاملو
توده ناآگاهی که منافع خود را تشخیص نمی دهد و ناگزیر از پایگاه تعصب، قضاوت می کند، معمولا درست با همان چیزهایی دشمنی می ورزد که نجات دهنده او ست.
و لاجرم پایه های قدرت و نفوذ حرامزادگانی را استحکام می بخشد که دشمنان سوگند خورده او هستند.
مَثَل ِ این توده ها، مَثَل ِ کودک بیمار است که از سرنگ پزشک و چاقوی جراح وحشت می کند و اگر به خود او باشد، مرگ را به مساعدت نجات بخش طبیب ترجیح می دهد، اما متاسفانه، اجتماع بیمار، کودک نحیفی نیست که پدر و مادرش بتوانند او را به رغم تلاش های مخالفت آمیزش به موقع به طبیب برسانند.

• برای تحلیل این فراز از سخنان شاملو بهتر است که آن قبل از تحلیل، تجزیه شود.

حکم اول
توده ناآگاهی که منافع خود را تشخیص نمی دهد و ناگزیر از پایگاه تعصب، قضاوت می کند، معمولا درست با همان چیزهایی دشمنی می ورزد که نجات دهنده او ست.

• شاملو در این حکم خویش، بسان دیگر مدافعین و مبلغین آگاه و یا ناآگاه «تئوری فاشیستی نخبگان»، دیواری کوتاهتر از دیوار توده نمی یابد و بلافاصله آستین ها را بالا می زند و از آن بالا می رود:
• نتیجه استدلال ماقبل علمی شاملو پیشاپیش معلوم است:
• مقصر همه بدبختی ها توده مردم است و بس!

• مفاهیمی که شاملو برای اشاعه توده شناسی خویش به خدمت می گیرد، عبارتند از «توده ناآگاه»، «توده ناتوان از تمیز منافع خود»، «توده قضاوت کننده از پایگاه تعصب»، «توده منجی ستیز و نتیجتا خودستیز»

• ما بهتر است که برای آشنائی با جهان بینی شاملو مفاهیم او را مورد تأمل قرار دهیم:

1
مفهوم «توده ناآگاه»

• شاملو و امثال بیشمار او (امروزه طیفی متشکل از امپریالیست ها، مونارشیست ها، فاشیست ها، آنارشیست ها و غیره) صفت «ناآگاه» را چنان به توده نسبت می دهند که نادانی انگار از شکم مادر به همراه آورده می شود و سرشت و سرنوشت آورنده را تشکیل می دهد.

• همان توده ای که بدون کردوکار جسمی و فکری عرقریز و عصب سوز آن، اقشار و طبقات تهی مغز ازخودراضی حتی لحظه ای نمی توانند بچرند، زنده بمانند و یاوه سر دهند، در قاموس شاملو و امثال او تا درجه رمه گوسفندان بی شعور تنزل داده می شود تا به بهای تحقیر توده، ننرهای بی خبر از عالم و آدم به فهم و فرهنگ علیل و توخالی خود فخر کنند، فخر بفروشند و خوش باشند.

2
مفهوم «توده ناتوان از تمیز منافع خود»

• اکنون پالان دیگری به نام «ناتوانی از تمیز منافع خود» بر دوش مجروح توده ستمکش نهاده می شود.

• مثل شاملو و امثال بیشمار او، مثل ننر قلدر خودخشنودی است که دست و پای کسی را می بندد و مادام العمر به شط خروشان زندگی پرتاب می کند، بعد در کرانه شط می ایستد و در تحقیر و تخفیف مغروق دست و پا بسته در امواج شط، قهقه زنان رجز سر می دهد.
• برخلاف دعاوی بزرگ زادگان فاشیست و شبه فاشیست، توده های مولد و زحمتکش نه مشتی ابله و ناتوان از تمیز منافع خود، بلکه سوبژکت تاریخساز مجهز به تسلیحات تجربه زنده زندگی و شم غریزی توده ای اند.
• ما در روند درگیری در جهت سرنگونی سلطنت، به هشیاری ستایش انگیز دهقانان و کارگران ایران پی بردیم.
• در آن زمان هم ارتجاع سیاه توده اندیشنده، مجرب و هشیار را به تندباد پرخاش می بست و تحقیر می کرد.
• این دو طبقه «بی همه چیز» مولد همه چیز جامعه ـ بر خلاف روشنفکران پر مدعای همه چیزدار «همه چیزدان» ـ تا آخرین نفس به دعاوی نودولتان بالقوه و بعد بالفعل تمکین نکرد و هشیاری خارق العاده خود را عملا به اثبات رساند.
• تحقیر توده، نه نشانه هشیاری توده ستیزان، بل درست برعکس، نشانه جهل، عقب ماندگی و غفلت بی خدشه آنان است که یا علت جهان بینانه دارد، یا علت معرفتی ـ نظری و یا دیالک تیکی از هر دو علت.

3
مفهوم «توده قضاوت کننده از پایگاه تعصب»

• شاملو با این مفهوم من درآوردی و غیرعلمی، توده را به قضاوت از پایگاه تعصب متهم و محکوم می کند و حتما فکر می کند که مفهوم طراز اولی ساخته است و شق القمر کرده است.

• اما منظور او از تعصب چیست که پایگاه قضاوت توده را تشکیل می دهد؟

• تعصب در فرهنگ لغات فارسی به معنی جانبداری از طریقتی و یا مذهبی و دفاع سرسختانه از آن آمده است.
• تعصب شاید در قاموس شاملو به معنی باور کورکورانه به چیزی و یا کسی باشد.
• منظور شاملو شاید این باشد که توده بدون اثبات مدلل نظر خویش به دفاع سرسختانه از آن برمی خیزد.
• منظور شاملو شاید این باشد که توده بدون شعور و آگاهی به چیزی ایمان می آورد و بدان دل می بندد.

• شاملو اما در هر صورت، قیاس به نفس می کند، یعنی خصایل و خصوصیات شخصی خود را به حساب توده می گذارد و حکم محکومیت توده را صادر می کند، یعنی برای تعریف مقوله توده، خویشتن خویش را معیار قرار می دهد.

• توده بی کمترین شک و تردید نمی تواند به استدلال علمی و فلسفی مبادرت ورزد و موضع اجتماعی و سیاسی خود را اثبات کند.
• این اما هرگز به معنی کوری و حرکت کورکورانه توده نیست.
• توده اصولا هرگز نمی تواند غافل و کور باشد.
• چون توده نان خالی خود را هر روزه از کام اژدهائی مهیب بدر می کشد و کمترین غفلت به بهای جانش تمام می شود.

• توده به شیوه خویش، بیدار مدام است!
• توده چه بسا حتی، حسرتکش همیشگی خواب راحت است!
• موضعگیری توده نیز پس از تأملات عرقریز و عصب سوز تشکیل می یابد و درست به همین دلیل دفاع سرسختانه بی چون و چرا را به دنبال می آورد.
• ایمان توده به حقانیت چیزی، ایمانی مبتنی بر تجربه آهنین نسل اندر نسل است، ایمانی از جنس صخره و سنگ است.
• توده ـ برخلاف خرده بورژوازی ـ کورکورانه و ساده دلانه به دنبال کسی و یا چیزی نمی افتد.

• توده را باید از نو شناخت!
• توده شناسی بر خلاف توده ستیزی، کار آسانی نیست!
• ناظم حکمت در این زمینه تأملاتی هر چند خام ارائه داده است که باید تداوم و توسعه یابد.
• توده چیزی از جنس دریا ست:
• دیالک تیک مهر و قهر است!
• دیالک تیک آرامش و توفان است!
• دیالک تیک خدمت و خیانت است، به قول ناظم حکمت.

• توده ستیزان، همیشه ناتوان از توده شناسی راستین بوده اند.
• توده شناسان راستین به احتمال قوی ایدئولوگ های توده ای خواهند بود، ایدئولوگ هائی از خمیره بلشویکی ـ لنینی!

4
مفهوم «توده منجی ستیز و لاجرم خودستیز»

• شاملو با این مفهوم به نمایندگی آشکار از تئوری فاشیستی نخبگان می پردازد:
• او اولا دیالک تیک واره همه چیز و هیچ را به شکل دیالک تیک نخبه و توده بسط و تعمیم می دهد و بعد دیالک تیک نخبه و توده را به شکل دیالک تیک منجی و ناجی وارونه می سازد، بعد ناجی کذائی را به منجی ستیزی و نتیجتا به خودستیزی متهم و محکوم می کند.

• سرانجام اسیران مفلوک در دام تئوری نخبگان نمی تواند بهتر از این باشد.
• حقیقت اما از قراری دیگر است.
• حقیقت اما نه در تئوری نخبگان، بل در جهان بینی پرولتاریا تبیین می یابد:
• در ماتریالیسم تاریخی تبیین می یابد:
• در ماتریالیسم تاریخی، دیالک تیک شخصیت و توده در روندهای اجتماعی مورد بحث قرار می گیرد.
• دیالک تیک نخبه و توده، دیالک تیک روشنفکر و توده، دیالک تیک قهرمان و توده، حتی دیالک تیک حزب توده و توده بسط و تعمیم گوناگون همان دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی موسوم به دیالک تیک شخصیت و توده است.
• و در این دیالک تیک و تبعا در همه فرم های بسط و تعمیم آن، نقش تعیین کننده از آن توده است.
• البته شخصیت (نخبه، روشنفکر، قهرمان، حزب و غیره) نیز نقش مهم و خاص خود را در این دیالک تیک ایفا می کند.
• نقش تعیین کننده اما هیمشه و همه جا از آن توده است.

• شاملو و همه طرفداران فاشیسم، تئوری نخبگان، آنارشیسم و غیره این دیالک تیک را وارونه می سازند و نقش تعیین کننده را از آن شخصیت (ابربشر، رهبر، حزب، قهرمان، روشنفکر و غیره) جا می زنند.

• اما حقیقت از قراری دیگر است!
• دلیل تعیین کنندگی نقش توده ها در این دیالک تیک در تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» اقامه و اثبات می شود:

چرخ تولید مادی جامعه و جهان را، یعنی شالوده و زیربنای جامعه و جهان را، توده بدوش می کشد و لذا نقش تعیین کننده همیشه از آن توده است
و دادن نسبت های ناروا به توده نمی تواند این حقیقت امر غیرقابل انکار را وارون کند!

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر