۱۳۹۱ خرداد ۳۱, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (183)

تضاد یا اختلاف – مبارزه یا همکاری
بهمن
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de


حسن
• با سلام
• شاید همین مقاله است که در سایت اخبار روز نیز به نام بهمن سپیدار منتشر شده است.

• نگاهی گذرا بدان، نشان می دهدکه آن حاوی ایرادات بینشی و اسلوبی جدی است.

• اگر بخت، یار باشد، می توان آن را مورد تحلیل جزء به جزء قرار داد و نظر درست و یا نادرست خود را به محک زد.

• ما به بررسی شتابزده مثالی از آن به عنوان مشت نمونه خروار خطر می کنیم:


بهمن
در این میان آشکار نیست که این تبدیل نگشتن خواست ها به واقعیت ها، نشانی است از تضاد بین افراد و نیروهای چپ و یا نشانی است از اختلاف نظر در راه و روش میان آنان.

1
در این میان آشکار نیست که ...

• وقتی تحلیلگری اعلام می کند که «در این میان آشکار نیست»، آشکار می شود که ایشان مسئله را قابل بررسی و شناسائی نمی دانند و احیانا طرفدار ندانمگرائی و یا در بهترین حالت، طرفدار تردیدگرائی اند و به قابل شناسائی بودن چیزها و پدیده ها ایمان راسخ ندارند.

• مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی)، اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

http://hadgarie.blogspot.de/2011/01/blog-post_15.html?spref=fb

2
در این میان آشکار نیست که این تبدیل نگشتن خواست ها به واقعیت ها، نشانی است از تضاد بین افراد و نیروهای چپ و یا نشانی است از اختلاف نظر در راه و روش میان آنان.

• تحلیلگر گرامی ـ ضمنا ـ مفاهیم تضاد و اختلاف را به دلخواه تعریف می کنند و نتیجتا تضاد معنای ضدیت و یا شاید خصومت کسب می کند و تحریف می شود و اختلاف جامه سوبژکتیف صرف می پوشد و در اختلاف نظر خلاصه می شود و ضمنا با حرف «و یا» میان تضاد افراد و اختلاف نظر فی مابین دیواری عبورناپذیر از جنس دیوار چین کشیده می شود.
• در دیالک تیک پیوند و تضاد در دایرة المعارف روشنگری، تضاد مفصلا توضیح داده شده است.
• ایکاش مورد ملاحظه قشر روشنفکر قرار می گرفت.

• این تصور تحلیلگر گرامی بدان معنی است که تضاد عینی و احیانا طبقاتی فی مابین نیست که به اختلاف نظر منجر شده و یا اختلاف نظر فی مابین نیست که به تضاد میان اقشار و طبقات اجتماعی مختلف و نمایندگان آنها منتهی شده است.
• عدم آشنائی روشنفکران ایرانی بویژه با جهان بینی طبقه کارگر (یعنی با فلسفه ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و با مفاهیم و مقولات و قوانین آن) به پرت و پلاگوئی های بی ثمر از سوی آنها منجر می شود.

3
مفاهیم «فرق»، «تفاوت»، «تضاد»
در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی

• در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، مفاهیم فرق (اختلاف، مختلف بودن)، تفاوت و تضاد تعریف استاندارد دارند و آن سه را می توان سه پله دیالک تیکی تصور کرد:

الف
فرق (اختلاف)
(Verschiedenheit)

• فرق به تفاوت غیرماهوی و یا به تفاوت خارجی اطلاق می شود.

ب
تفاوت
(Unterschied)

• تفاوت به رابطه مبتنی بر عدم انطباق میان ابژکت های مادی و یا فکری بلحاظ خواص و مشخصات معین اطلاق می شود.

ت
تضاد
(Widerspruch)

• تضاد عبارت است از تأثیر متقابل دو ضد که ناگزیر از همزیستی با هم اند، مشروط کننده یکدیگر و در عین حال مستثنی کننده یکدیگرند.

• مراجعه کنید به فرق، تفاوت و تضاد در دایرة المعارف روشنگری

4

فرق در سیر توسعه خویش می تواند به تفاوت ارتقا یابد و تفاوت در سیر توسعه خویش به تضاد.

• عکس این روند و روال هم صادق است:

• تضادها (بویژه تضادهای آشتی پذیر) می توانند تعدیل شوند و به تفاوت و آخر سر به فرق (اختلاف) تنزل یابند.

5

• تحلیلگر گرامی ظاهرا نمی دانند که تضاد میان افراد و طبقات و گروه ها چه بسا علل طبقاتی و عینی دارد:

• مثال:

• تضاد بورژوازی با طبقه کارگر تضادی طبقاتی است و دست خود آندو طبقه نیست:
• هر کارخانه ای ـ به قول برتولت برشت ـ کشتارگاهی است.
• هر کارگری هر روز هزاران بار تضاد طبقاتی را تجربه می کند و هر بورژوائی نیز به همین سان.

• تحلیلگر گرامی ظاهرا نمی دانند که وجود اجتماعی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده شعور اجتماعی است:
• این به عنوان مثال، بدان معنی است که تضاد طبقاتی میان انسان ها تعیین کننده اختلاف نظر (تضاد فکری، اسلوبی و ایدئولوژیکی) میان آنها ست!

• اختلاف نظر نمایندگان طبقه کارگر با نمایندگان بورژوازی قبل از هر چیز به دلیل نمایندگی دو وجود اجتماعی متضاد است.
• یعنی امری عینی و ضمنا ـ در تحلیل نهائی ـ ثانوی است.

چیزها را باید در داربست دیالک تیکی شان تحلیل کرد،
پیوند کلی فی مابین را هرگز نباید فراموش نمود
و نقش قطب تعیین کننده در هر دیالک تیک را نیز به همین سان!

با پوزش

سرچشمه:
سایت اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

2
میم
نظر شتابزده حریفی بر نطری از این مقاله


http://hadgarie.blogspot.de/2012/06/183.html

3
بهمن سپیدار
افسوس از اینهمه بی خردی


• نویسنده محترمی در پای مقاله من لینکی را گذاشته که هم تبلیغ سایت اش شود و هم مثلا جوابیه ای داده باشد.
• نویسنده که در برچ عاج نشسته و بدون کمترین آگاهی از اندیشه های من و بدون خواندن غیر مکتبی از نوشته ی من، فتوا گونه و بدون آوردن یک دلیل ناقابل مرا به هر امری متهم کرده که نشانگر ناآگاهی نویسنده از الفبای بحث و تبادل نظر علمی است.
• ایشان بیشتر مسلمانگرایانه به بررسی نوشته من پرداخته تا مارکسیستی (آنگونه که ایشان آن را ادعا می کنند).
• آیا بهتر نبود بجای مخلوط کردن مشتی لغات عربی و احتمالا آلمانی، به زبان فارسی نمونه های از انحراف اندیشه مرا آشکار می کردند؟
• اگرچه گویا ایشان چندان با لغات "آشکار" میانه خوبی ندارند و از آن وحشت دارند.
• من به "آشکار" به تضاد سرمایه داری و سوسیالیسم اشاره کافی کردم ولی ایشان چون نخوانده قضاوت می کنند، به خود اجازه نیم نگاه حتی سرسری مقاله مرا بخود روا نداده اند.
• این عملکرد همان فاجعه ای است که لشگریان اسلام بر فکر و خرد ما در ۳۳ سال گذشته روا دادند.
• ایکاش یاد می گرفتیم به جنگ آخوند ها با روش آخوندی نرویم و نخوانده ملا نشویم.
• مطالب را بخوانیم و بدون پیش داوری آنگونه که در نوشته خود آورده ام، به بررسی و کم و کاست مطلب بنگریم، نه درشت گویی های بی محتوا!

4
میم
خرد به چه معنی است؟

• حسن جمله ای از جملات شما را مورد تأمل قرار داده.
• اگر شما ایراد مشخص به نظر ایشان دارید، بهتر است که مثل خود ایشان نوشته اش را نقد کنید و فحش و دری وری و کلی گوئی را به اهل منبر بگذارید.
• ولی اگر بخواهید بیشک می توانند مطلب شما را جزء به جزء مورد تحلیل قرار دهند.
• بنظر ایشان، شما معنی مفاهیمی را که بکار می برید، نمی دانید.
• مفاهیمی که ایشان بکار برده اند ـ خواه عربی و خواه آلمانی و خواه فارسی ـ تعریف استاندارد دارند.
• ایشان مفاهیم «فرق» (اختلاف)، «تفاوت» و «تضاد» را بر طبق دایرة المعارف مارکسیستی ـ لنینیستی البته به اختصار تعریف کرده اند و به دفاع از حقیقت عینی پرداخته اند.
• درست به همین دلیل بیان اصل مفاهیم را ترجیح داده اند:
• مثال:
• بکار بردن واژه «فرم» (آلمانی) به جای واژه «شکل» (فارسی و عربی) دلیل دیگر دارد.
• واژه «شکل» فقیرتر از واژه «فرم» است.
• فرم یک مقوله فلسفی است و تعریف دایره المعارفی دارد.
• شکل مفهومی هندسی است.

• کلمات «آشکار» و «پنهان» نداریم.
• اما مفاهیم و مقولات درست و استاندارد داریم.
• شما به عنوان مدعی خردمندی اصولا می بایستی سپاسگزار باشید که جمله ای از مطلب شما را فرزانه ای خوانده و مورد تأمل صادقانه و علمی قرار داده است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر