۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

کمونیست ها امروز (38)

پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور
پیشکش به فرهنگ

«بحران عمومی سرمایه داری» بدان معنی نیست که سیستم اجتماعی سرمایه داری در یک روند تجزیه و تلاشی خود به خودی قرار دارد.
«بحران عمومی سرمایه داری» فقط بدان معنی است، که تضادهای درونی سرمایه داری هرچه بیشتر به حساب توده های پهناور مردم تمام می شوند و بر دوش آنها گذاشته می شوند.
سرمایه داری در بحران بطور اوتوماتیک در هم نمی شکند.
سرمایه داری زمانی و تنها زمانی در هم می شکند که توده ها خود را به شکل سوبژکت تاریخی مخالف، به شکل گردان پیکار بخاطر نظام اجتماعی نوین سازمان دهند.

فصل ششم
بحران عمومی سرمایه داری
ادامه بحث

• یکی از فرمول های بدنام گشته که در تئوری ماتریالیستی ـ تاریخی موسوم به «دوران کنونی» نقش مرکزی به عهده داشته، اصطلاح «بحران عمومی سرمایه داری» بوده است.

• این فرمولبندی اغلب بطورکلیشه ای مورد استفاده قرار می گیرد که حاکی از بی لیاقتی در تجزیه و تحلیل و درک نکته های مهم زیر است:


الف

• بی لیاقتی در تجزیه و تحلیل و درک فرم های حرکتی خاص پدیده های بحرانی

ب

• بی لیاقتی در تجزیه و تحلیل و درک نحوه بازتولید مناسبات تولیدی سرمایه داری که در اندرون این فرم های حرکتی پدیده های بحرانی جامه عمل می پوشد.

ت

• بی لیاقتی در تجزیه و تحلیل و درک نحوه تحکیم خارجی مناسبات تولیدی سرمایه داری که در اندرون این فرم های حرکتی پدیده های بحرانی جامه عمل می پوشد.

1

• بدین طریق بوده که اصطلاح «بحران عمومی سرمایه داری» به ورد سحرآمیزی بدل شده است.
• به وسیله ای برای کسب اطمینان به پیروزی سوسیالیسم بدل شده است،آنهم در وهله اول در قربانیان رزمنده بر ضد این سیستم و نه به عنوان حقیقت امری به اثبات رسیده.

2

• این ورد سحرآمیز موجب انحراف از اندیشیدن به تضادها گردیده، تضادهائی که ما خود در چنگ آنها گرفتاریم.

3

• این شیوه تحلیل دوران ـ اما ـ مانع نفوذ تئوریکی در روندهای بحرانی جامعه شده و عمل سیاسی تأثیر گذار بر این روندها را فلج ساخته است.

4

• قبل از همه، ارزیابی اوپتیمیستی (خوش بینانه) از توانمندی سوسیالیسم در مرحله اول ساختمان آن، از سوی تئوریسین های مارکسیست سبب شده که وجود اردوگاه سوسیالیستی بمثابه عامل تعیین کننده ماهوی در بحران عمومی سرمایه داری تلقی شود.
• در حالیکه عوامل تعیین کننده ماهوی بحران هر سیستم را باید در بروز پدیده هائی جستجو کرد که از ماهیت خود سیستم سرچشمه می گیرند.

• (منظور هانس هاینتس هولتس در این حکم، عبارت از این است که باید دو شناخت افزار دیالک تیکی زیر را در مد نظر داشت:
• دیالک تیک نمود و بود (دیالک تیک پدیده و ماهیت) را که در آن، نقش تعیین کننده از آن بود (ماهیت) است.
• دیالک تیک داخلی ـ خارجی را که در آن، نقش تعیین کننده از آن بود (داخلی) است.
• مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود (دیالک تیک پدیده و ماهیت)، دیالک تیک داخلی ـ خارجی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری. مترجم)


5

• تأثیرات خارجی، فقط زمانی به عوامل تعیین کننده ماهوی بدل می شوند که سیستم در تلاش برای بقای خود، به همزیستی با قدرت های خارجی و یا حتی به کمک آنها بطور یکجانبه وابسته شده باشد.

• (به زبان فلسفی، اگر سیستمی به عوامل خارجی وابسته باشد، یعنی فاقد استقلال و خودمختاری باشد، دیالک تیک داخلی و خارجی وارونه می شود و خارجی نقش تعیین کننده کسب می کند.
• ما در دیالک تیک نوکر و ارباب شاهد این وارونگی می گردیم. مترجم)


6

• این وابستگی ـ آنگاه ـ به عامل داخلی متزلزل ساز بدل می شود.

• (به زبان فلسفی، اگر سیستمی به عوامل خارجی وابسته باشد، یعنی فاقد استقلال و خودمختاری باشد، در دیالک تیک داخلی و خارجی جای قطب های دیالک تیکی عوض می شود:

• خارجی به داخلی بدل می شود و جامعه را دچار تزلزل می سازد. مترجم)


7

• دولت های سرمایه داری ـ اما ـ هرگز (و علاوه بر آن هرگز بطور یکجانبه)، وابسته همزیستی و یا همکاری با دول سوسیالیستی نبوده اند.
• بلکه بر عکس!

8

• سیستم سرمایه داری می توانست بدون همزیستی و یا همکاری با سوسیالیسم به حیات خود ادامه دهد و حفظ شود و حتی می توانست به رو در روئی های جنگی (اگر به شکل جنگ جهانی میان قدرت های اتمی در نیاید) تن در دهد، همانطور که در جنگ های کره، ویتنام و در تدام «جنگ سرد» به شکل برنامه های تسلیحاتی غول آسا نمودار گشت، که به معنی تدارک بی وقفه جنگ و تا حد معینی، به معنی مرحله اول جنگ بوده اند.

9

• اما دولت های سوسیالیستی برعکس دول سرمایه داری، از سال 1956 میلادی به حد روز افزونی خود را در عرصه اقتصادی و بعد از عقد قرارداد معروف به «کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا» در عرصه سیاسی نیز وابسته قدرت های سرمایه داری بزرگ کرده بودند و پیوندهای نابرابر اقتصادی ـ خارجی با ساختارهای مبتنی بر سرکردگی سرمایه داری جهانی را امکان پذیر کرده بودند.

10

• دول سوسیالیستی ـ بدین طریق ـ به عاملی در بحران سرمایه داری جهانی ارتقا نیافته بودند، بلکه برعکس (بلحاظ اقتصاد ی درجه نازل) به گشتاور فرم حرکتی آن تنزل یافته بودند.

11

• تعریف بحران عمومی سرمایه داری بر بنیان رابطه متقابل سیستم سرمایه داری با سیستم سوسیالیستی غلط و نادرست بوده است.
• از چنین کاری باید همواره پرهیز کرد.

12

• مشخصه تعیین کننده بحران را باید در ماهیت روند اجتماعی شدن کاپیتالیستی و در تحلیل نهائی، در اوجگیری تضاد اصلی کاپیتالیسم، یعنی تضاد کار و سرمایه جستجو کرد.

13

• آیا باید از این خطاها نتیجه گرفت که مقوله بیهوده است و باید دور انداخته شود؟

• و یا اینکه بر عکس، باید به این نتیجه رسید که باید و می توان مقوله را از منجلاب ابتذال و سطحیت بیرون آورد؟


14

• آیا مقوله بیانگر چیزی در باره وضع سیستم اجتماعی ئی نیست که ما در آن بسر می بریم و علیرغم تقویت ظاهری اش، سراسر جهان را و ضمنا شرایط بازتولید جوامع غیر سرمایه داری (مثلا چین و ویتنام) را و جوامع ماقبل سرمایه داری (مثلا آفریقا) را پدید می آورد؟

15

• و گرنه، به چه وسیله دیگری می توان فرماسیون اجتماعی ئی را توضیح داد که امروزه موجب تخریب محیط زیست، شعله ور شدن جنگ ها، گسترش فقر و ذلت توده ای و محو معنای زندگی انسانی شده است؟

16

• به چه وسیله دیگری جز مفهوم می توان به توضیح این پدیده ها برخاست؟

17

• به چه وسیله دیگری جز بوسیله مفهومی که در آن، عامیت درهم شکستن هدف جامعه و واقعیت جامعه بیانگر عامیت تجزیه و تلاشی همزیستی اجتماعی است؟

• (مقوله به چه معنی است؟
• مقوله ها اصلی ترین و عام ترین مفاهیم علوم مختلف اطلاق می شود.
• مقوله های فلسفی عام ترین مفاهیم اند و ببرکت آنها چند و چون ماهوی ماده و تغییر و تحول آن انعکاس می یابد.
• مقوله های فلسفی از نظر معرفتی (شناخت) برای کلیه علوم اهمیت اساسی دارند. مترجم)


18

• بحران عمومی سرمایه داری یک مقوله تاریخی است.

19

• این مقوله تاریخی حاکی از آن است که تضادهای درونی کاپیتالیسم، که در مرحله پیدایش و بلوغ آن، می توانستند ببرکت توسعه نیروهای مولده مهار و کنترل شوند، در مرحله واپسین آن، آشتی ناپذیری مهیبی کسب می کنند، که خطری عظیم برای شرایط وجودی بشریت محسوب می شود.

20

• بحران عمومی بدان معنی است که فرم های حرکتی تضادها همبائی، همسایگی و مبارزه متقابل تضادها در کارکرد سیستم را منفجر کرده اند و موجب آن شده اند، که سیستم جولانگاه پر هرج و مرج مبارزه بی امان عناصر آشتی ناپذیر باشد.

21

• اصطلاح بحران عمومی را نمی توان در گنجینه واژه های تئوری کلاسیک مارکسیستی، یعنی در آثار مارکس تا لنین یافت.

22

• شکی نیست که فرم های نمودین بحران عمومی سرمایه داری در جریان اوجگیری و تشدید تضادهای درونی آن در مرحله امپریالیسم تشکیل شده اند.

• (هانس هاینتس هولتس در این حکم ـ همانند مارکس در کاپیتال ـ از مقوله مرکب فرم نمودین استفاده می کند.
• او برای ساختن این مقوله دو دستافزار دیالک تیکی را در مد نظر دارد:
• دیالک تیک فرم و محتوا و دیالک تیک نمود و بود و یا دیالک تیک پدیده و ماهیت را.
• او از ترکیب فرم و نمود، مقوله فرم نمودین را می سازد.
• به همان سان می توان از ترکیب محتوا و ماهیت نیز مقوله محتوای ماهوی را ساخت که ضد دیالک تیکی فرم نمودین است. مترجم)


23


• آنجا که لنین از بحران سرمایه داری سخن می گوید، جنگ جهانی اول را و تضادهای اقتصادی پدید آمده و شدت یافته در نتیجه آن را و تضادهای سیاسی میان دولت های کاپیتالیستی را در مد نظر دارد.

24

• در آثار لنین اشاراتی هست، مبنی بر اینکه امپریالیسم در «دوره ای به ویرانگری های غول آسا و به اقدامات و بحران های نظامی تجاوزگرانه توده ای» منجر می شود.
• (کلیات لنین، جلد 7، ص 118)

25

• لنین توانست آغاز این پدیده های مهیب را برای اولین بار در سال 1918 میلادی مشخص سازد.
• او در یاد داشت های خود خطاب به کمیته اجرائی کمینترن، در سال 1920 میلادی، سلسله ای از پدیده ها را برمی شمارد که مشخصه این وضع اند، البته با در نظر داشتن موقعیت بین المللی موجود در آن زمان.
• (کلیات لنین، جلد 35، ص 426)

26

• مفهوم بحران، اینجا هم، بنا بر دامنه خویش، اقتصادی ـ سیاسی می ماند و شرایط بلحاظ زمانی محدود را در برمی گیرد.

27


• استالین هم در سال 1925 میلادی تصریح می کند که تجزیه و تلاشی سرمایه داری، توسعه بعدی آن را مستثنی نمی سازد، اگرچه توسعه سرمایه داری باید مناسباتی را بوجود آورد که تضادهای آن را شدت می بخشند.
• (کلیات استالین، جلد 7، ص 81)
28

• استالین ضمنا از یک مرحله تثبیت سرمایه داری سخن می گوید.
• (کلیات استالین، جلد 7، ص 229)

29

• برای اولین بار در سال 1934 بود که در گزارش حسابرسی به پلنوم هفدهم حزب، ضمن تحلیل اوضاع بحرانی موجود سرمایه داری گفته می شود که «این دشوارترین بحرانی است که کلیه کشورهای سرمایه داری را ـ بدون استثناء ـ در برمی گیرد.»
• و دلیل آن عبارت از این است که «بحران صنعتی بر شالوده بحران عمومی توسعه می یابد»
• (کلیات استالین، جلد 13، ص 254)
30

• در این گزارش گفته نمی شود که مشخصه ماهوی «عمومی» در برگیرنده چه چیزها ست.

31

• با توجه به پیوند متقابل کلی، ترکیب بحران صنعتی و بحران کشاورزی در زمینه حفظ قیمت بالا برای کالاها، بمثابه جنبه ماهوی برجسته می شود و ضمنا به رشد و نمو فاشیسم و خطر روز افزون جنگ اشاره می شود.

32

• استالین اینجا هم با استناد به لنین، اعلام می کند، که بحران بورژوازی را نباید به معنی بن بست بی راه خروج تلقی کرد.
• (کلیات استالین، جلد 13، ص 266)
33

«بحران عمومی سرمایه داری» بدان معنی نیست که سیستم اجتماعی سرمایه داری در روند تجزیه و تلاشی خود به خودی ئی قرار دارد.
• «بحران عمومی سرمایه داری» فقط بدان معنی است، که تضادهای درونی سرمایه داری هرچه بیشتر به حساب توده های پهناور مردم ریخته می شوند و بر دوش آنها نهاده می شوند.
• سرمایه داری در بحران بطور اوتوماتیک در هم نمی شکند.


سرمایه داری زمانی و تنها زمانی در هم می شکند که
توده ها خود را به شکل سوبژکت تاریخی مخالف، به شکل گردان پیکار بخاطر نظام اجتماعی نوین سازمان دهند
!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر