۱۳۹۱ خرداد ۲۰, شنبه

پای منبر بزرگان (31)

کدام چپ؟
کمونیسم یا سوسیال دمکراسی؟
پاسخ مثبت به دعوت رفیق احمد فرهادی
برای بحث در باره دشواری های بر آمد چپ ایران
در رابطه با مقاله ایشان تحت عنون
«راهها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ»
عیسی صفا
یدالله سلطان پور
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


عیسی صفا
تمام تاریخ قرن بیستم چپ در چارچوب این دو گرایش اصلی معنا یافته است.
با این توضیحات من به عنوان یک کمونیست وارد بحث می شوم.
یکی از پرسش های واقعی و راهگشای رفیق فرهادی این است که چرا بعد از یک ربع قرن ، برخلاف دوره های قبل ، چپ ایران جایگاه واقعی سیاسی خود را باسازی نکرده است ؟
ایشان سرکوب فاشیستی جمهوری اسلامی و طولانی شدن دیکتاتوری و سرکوب را بعنوان عامل مهمی قلمداد کرده اند.
ایشان بازهم به درستی یاد آوری کرده اند که در دوره دیکتاتوری ستم شاهی بعد از کودتای ٣۲ چپ ایران به اشکال گوناگون فعال و تاثیر گذار در صحنه سیاسی ـ فکری جامعه بوده است و بنابرین عامل دیکتاتوری به تنهایی نمی تواند توضیح ضعف چپ د رایران باشد.
به نظر من سه عامل دیگر را افزون بر دیکتاتوری باید در شناخت علل تشتت و ضعف چپ مورد بررسی قرارداد:
فرو پاشی اردوگاه سوسیالیستی
تهاجم سرمایه داری نولیبرال
تحولات ایدئولوژییک جامعه ایران تحت سیطره دیکتاتوری جمهوری اسلامی

حکم سوم
تمام تاریخ قرن بیستم چپ در چارچوب این دو گرایش اصلی معنا یافته است.

• این حکم آقای عیسی صفا بیانگر ظاهر قضیه است.
• ایشان در توضیحات بعدی ـ احتمالا بی آنکه خود متوجه شوند ـ صراحت بیشتری را به محتوای این حکم جاری می سازند.
• سوسیال ـ دموکراسی پس از شکست سوسیالیسم واقعا موجود، ماسک چپ از چهره خویش برداشت و ماهیت خود را در رسانه های همگانی برای همگان نشان داد.

• این شاید یکی از نتایج مثبت شکست سوسیالیسم بوده است:
• سوسیال ـ دموکراسی ماهیتا تفاوتی با احزاب بورژوائی دیگر نداشته، ندارد و نخواهد داشت.

• احتمالا به همین دلیل است که بدیلی برای آن لازم آمده است:
• برای مثال حزب چپ در آلمان و امثالهم در اروپا!

• به عبارت دیگر جای خالی سوسیال ـ دموکراسی را حزب سوسیالیسم دموکراتیک گرفته است، که ماهیتا فرقی با آن ندارد.
• فریب ظاهر قضایا را نباید خورد.
• ظاهر هر قضیه، علیرغم فریبندگی های چه بسا زیبا و دلربا، در تحلیل نهائی، خادم باطن آن است.

• مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت، ظاهر و باطن) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

حکم چهارم
با این توضیحات من به عنوان یک کمونیست وارد بحث می شوم.

• آقای عیسی صفا خود را کمونیست می نامند.
• هر کس می تواند خود را هر چه بخواهد بنامد.
• ما هنوز با جهان بینی ایشان آشنا نشده ایم.
• ایشان چند سال پیش در سایت «صدای مردم» اعلام کرده بودند که «علت شکست سوسیالیسم در عدم استثمار طبقه کارگر در کشورهای سوسیالیستی بوده است!» (نقل به مضمون)
• شاید اکنون در موضع فکری سابق خود تجدید نظر کرده اند و یا این موضعگیری بنظر ایشان منافاتی با کمونیسم ندارد و می توان با دبدبه و کبکبه رهبر حزب کمونیستی به طبقه کارگر گفت که در سوسیالیسم موعود، استثمار طبقه کارگر دست نخورده خواهد ماند و مصلحت هم در این است.
• چون حذف استثمار طبقه کارگر همان و فروپاشی عنقریب سوسیالیسم همان!

حکم پنجم
یکی از پرسش های واقعی و راهگشای رفیق فرهادی این است که چرا بعد از یک ربع قرن، برخلاف دوره های قبل، چپ ایران جایگاه واقعی سیاسی خود را بازسازی نکرده است؟

• روشنفکران ایرانی ظاهرا هر کاری از دست شان برمی آید به غیر از فرمولبندی روشن منظور خویش.

• مفهوم «بازسازی جایگاه واقعی سیاسی» به چه معنی است؟

• کسب محبوبیت سیاسی؟
• کسب اعتماد توده های مردم و بسیج آنها زیر پرچم خویش؟
• آیا «در دوره های قبل» قضیه از قراری دیگر بوده است؟
• اگر آقایان فرهادی و صفا بر این پندارند، بر اساس چه دلیلی؟

حکم ششم
ایشان سرکوب فاشیستی جمهوری اسلامی و طولانی شدن دیکتاتوری و سرکوب را بعنوان عامل مهمی قلمداد کرده اند.

• دلیل آقای فرهادی بر «عدم بازسازی جایگاه سیاسی واقعی چپ در جامعه» یکی از دلایل می تواند باشد.
• ایشان اما ظاهرا تعریف روشنی از مفهوم «چپ» ندارند.
• و گرنه قبل از همه می بایستی از خود بپرسند که کدام حزب و سازمان واقعا چپ وجود دارد و بعد به دنبال علل «عدم بازسازی جایگاه سیاسی واقعی چپ در جامعه» بگردند.

حکم هفتم
ایشان بازهم به درستی یاد آوری کرده اند که در دوره دیکتاتوری ستم شاهی بعد از کودتای ٣۲ چپ ایران به اشکال گوناگون فعال و تاثیر گذار در صحنه سیاسی ـ فکری جامعه بوده است و بنابرین عامل دیکتاتوری به تنهایی نمی تواند توضیح ضعف چپ د رایران باشد.

• سیاست طیف موسوم به چپ در زمان سلطنت پهلوی نخست باید مورد بررسی اوبژکتیف قرار گیرد و بعد، از فعالیت و تأثیر مثبت و یا منفی آن در صحنه فکری ـ سیاسی صحبت شود.
• ولی این نظر آقایان فرهادی و صفا درست است که عامل دیکتاتوری نمی تواند به تنهائی دلیل ضعف چپ (تازه اگر واقعا موجود باشد) تلقی شود.
• آنچه ایشان نادیده می گیرند، فقر فلسفی مجموعه روشنفکریت چپ و راست وطنی است.
• بنا بر روایت برخی از دوستان، بخش باسواد جمعیت کشور ظاهرا نه حاضر به مطالعه و بحث و هماندیشی و یادگیری اند و نه توانائی جسمی و روحی لازم برای آن را دارند.
• پر مشتری ترین مطالب سایت ها نه بخاطر محتوای نظری غنی و عمیق آنها بلکه بخاطر عکس زیبا و یا اندیشه سهل الفهم بی محتوای آنها ست.
• چپ ایران بشدت تئوری فقیر است و ناتوان از تفکر مفهومی است.

حکم هشتم
به نظر من سه عامل دیگر را افزون بر دیکتاتوری باید در شناخت علل تشتت و ضعف چپ مورد بررسی قرارداد:
فرو پاشی اردوگاه سوسیالیستی
تهاجم سرمایه داری نولیبرال
تحولات ایدئولوژیک جامعه ایران تحت سیطره دیکتاتوری جمهوری اسلامی

• آقای عیسی صفا بر عامل دیکتاتوری، سه عامل دیگر را اضافه می کنند:
• فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی
• تهاجم سرمایه داری نئولیبرال
• تحولات ایدئولوژیک جامعه ایران تحت سیطره دیکتاتوری جمهوری اسلامی

• شیوه تحلیل چپ کذائی مدعی کمونیسم ظاهرا از این قرار است:
• هدف تحلیل کشف علل ضعف و تشتت و بی معنائی سیاسی چپ وطنی است و علل ارائه شده همه از دم علل خارجی اند.

• کشف علل ضعف چپ، پیشکش، فرض کنیم که کسی به دبنال کشف علل ضعف پدر خویش است.

• چنین کسی قبل از هر چیز چه باید بکند؟

• هر کودک کودکستانی می داند که قبل از هر چیز، باید شخص شخیص پدر را زیر ذره بین تحلیل قرار داد، مثلا به مطب پزشکی، روانپزشکی و غیره برد تا علل ضعف او را کشف و درد او را درمان کند.
• آقایان فرهادی و صفا اما به تنها چیزی که کاری ندارند، خود پدر (چپ کذائی) است و برای کشف علل ضعف او، عوامل خارجی را که بیشک در ضعف او مؤثر بوده اند، پشت سر هم ردیف می کنند.

چرا و به چه دلیل؟
دلیل چنین هراسی از انتقاد از خود کدام است؟
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر