۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

شعری برای زن!

بهار
( 7/9/63)
برای همسر نازنینم
(انتشار دوباره، به عنوان شادباش گویی زادروزش،در ششم تیرماه)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا افضلی


رضا افضلی با همسرش
شاعر، مترجم، پژوهشگر و استاد دانشگاه

• امواجِ گيسوانت
• گهوارة پرنده غمگين است

• عريانيِ صفايت
• چون چشمه اي زلال
• كه ريگ ريگ و گَلّه رقصانِ ماهي اش
• پيداست

• جوشنده در برابرِ مردي، كه سال ها
• بي وقفه بر صحاريِ سوزان دويده است

• خوشبخت من
• كز چشمه صداقتِ تو آب مي خورم

• تو مي رسي هميشه
• همچون فرشته اي به نجاتِ يتيمكي
• وقتي كه اسبِ حادثه از خشم
• با پَرّشي بلند، زمين مي زند مرا

• تو مي رسي كه زخمِ مرا باز
• با اشكِ گرم خويش بشويي

• ايثارِ تو
• مفهومِ بي ريايِ پرستاري است

• هر روز اين بلنديِ ديواره كتاب
• گردِ اتاق من
• با آجُرِ قناعتِ تو پيش مي رود

• معمارِ من تويي
• اين طاقه هاي رنگيِ شعرم
• از ناخريده پيرهنانِ لطيفِ تو ست!

• تو زمزمِ جوانيِ خود را
• با واژه هاي چشمه ذهنم سرشته اي

• تا چون پرنده اي بسرايم
• در جمعِ كودكانِ يتيمِ كنارِ باغ،
• چون جويبار، از سرِ راهم گذشته اي
• مدیون تو ست، زندگی شعرهای من

• تو

• تنهاترين مفسّرِ يك شعرِ مبهمي
• شعري كه خود منم.

• هر بامدادِ من
• با گرميِ سلام تو آغاز مي شود

• لبخنده ی تو ـ پنجره ی باغي از بهار ـ
• هر صبحدم به جانبِ من باز مي شود

• تو كيستي كه سادگي و بي ريائي ات
• شعرِ مرا به نظم تو معتاد كرده است؟

• وقتي كه شعر تازه ای از راه می رسد
• وز شورِخود وجود مرا با جرقّه اي
• چون شعله مي كند،
• تنها توئي كه لحظه به لحظه
• چشم انتظار آمدنِ طفلِ تازه اي
• چون من شبِ تولّدِ دردانه مان ـ غزال ـ
• پشتِ اتاقِ تو
• در وحشت از تردّد آن سبز جامگان.

• شمشاد من!
• من شاخه هاي نازكِ نيلوفرم، پيچيده گردِ تو
• من خود توانِ زيستنم نيست
• زنده بمان
• كه زنده بمانم!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر