۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

سیری در شعری از داریوش لعل ریاحی (3) (بخش آخر)

توده ها را نباید دست کم گرفت و پخمه حساب کرد!

بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
(4 اسفند 1390)
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com

تحلیلی از میم نون

• آفت زده این باغ، ببینید کجایید
• یکبار دگر لشگر این شعبده هایید

• دستی بده، ای هموطن غرق تماشا
• وقت دگری نیست که از خواب درآیید

• هر بار که بازیگر این معرکه گشتید
• گفتند و نوشتند، براین شیوه رضایید

• این معرکه توهین به شعور همگان است
• ظلم و خفقان است، اگر نوش نمایید

• بی رأی شما، مهره همان است که باید
• بازیگر تصویر حماسی اش چرایید؟

• تحریم چنین است که در خانه بمانید
• بهتر که نباشید و به تصویر نیایید

• خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
• دیگر نتوان گفت، هوادار شمایید!

بیت پنجم
• بی رأی شما، مهره همان است که باید
• بازیگر تصویر حماسی اش چرایید؟

• شرکت و عدم شرکت شما در انتخابات تغییری در ماهیت امر نمی دهد و همان مهره روی کار می آید که باید روی کار بیاید.
• از این رو، برای چه در تصویر حماسی آن نقش بازی می کنید؟

مفهوم «رأی»

• شاعر رأی مردم را تا حد هیچ تنزل می دهند.
• دادن و ندادن رأی بنظر ایشان یکسان و انتخابات توخالی و بی محتوا ست.

• انتخابات پارلمانی اما باید مورد تأمل قرار گیرد:

1

• دادن و ندادن رأی را، شرکت و عدم شرکت در انتخابات را نمی توان یکسان تلقی کرد:
• بی اعتنا به محتوا و ماهیت انتخابات، نفس شرکت در انتخابات و حضور در پای صندوق اخذ آراء، برای توده های مولد و زحمتکش نوعی تمرین دموکراسی است:
• نوعی تمرین برای فردای موعود است، که قدرت به دست اکثریت مردم سپرده خواهد شد و دموکراسی واقعی به معنی حاکمیت خلق برقرار خواهد گشت.
• کم بها دادن به شرکت توده های مولد و زحمتکش در انتخابات به معنی بی اعتنائی به تمرین دموکراسی است.

2
• رأی فی نفسه حاوی چیز معینی نیست:
• مهم اسم نماینده ای است که انتخاب می شود و یا نمی شود.
• به عنوان مثال، می توان در انتخابات شرکت کرد و رأی خالی داد و بدین طریق، اعتراض خود را نسبت به محرومیت از انتخاب نماینده واقعی خویش نشان داد و ضمنا به تمرین دموکراسی پرداخت و از فشارهای مادی و معنوی رژیم حاکم در امان ماند.

3
بی رأی شما، مهره همان است که باید

• این حکم فی نفسه نادقیق است:
• بی رأی توده مهره فقط بظاهر همان خواهد بود، ولی در واقع سلب مشروعیت خواهد شد.

4

• انتخابات در همه دموکراسی های بورژوائی از امریکا تا اروپا، فرمال (صوری) است، ولی فرمالیته نیست.
• اصولا میان انتخابات و به قول شاعر معرکه و شعبده موسوم به دموکراسی بورژوائی در غرب و ایران تفاوت ماهوی وجود ندارد:
• در غرب هم «مهره همان می شود که باید باشد»، فقط فرم استتار پرفکت و ترفمند است، آن سان که دست طبقه حاکمه رو نمی شود و یا به آسانی رو نمی شود و اگر هم احیانا رو شود، بسرعت روپوشی می شود.
• شاعر نمی تواند از ترفندها و شعبده های انتخاباتی غرب بی خبر باشد.

5

• حقیقت را همیشه فقط می توان به مثابه حقیقت تام و تمام مورد مدافعه قرار داد و نه به مثابه حقیقت نیم بند.

• اگر شاعر ـ به مثابه روح جامعه و جهان ـ در صدد دفاع از حقیقت است، باید به محدوده جغرافیائی تمکین نکند.

• یعنی به همان سان از حقیقت در ایران دفاع کند که در آلمان و فرانسه و انگلستان و امریکا دفاع می کند.

• سکوت در اینجا و نعره در آنجا نشانگر دو روئی و تزویر خواهد بود.


• اگر شاعر در دفاع از دموکراسی پیگیر باشند، باید به افشای دموکراسی فرمال غرب نیز بپردازند و ماهیت فاشیستی پنهان آن را کشف و افشا کند.

• و گرنه خود به جرگه شعبده بازان و معرکه گیران خواهد پیوست.

بیت ششم
• تحریم چنین است که در خانه بمانید
• بهتر که نباشید و به تصویر نیایید

• در خانه ماندن و در تصویر نبودن، برای توده های مولد و زحمتکش تازگی ندارد.
• آنها دیری است که خانه نشین بوده اند و در تصویر نبوده اند.
• ولی تصمیم نهائی با خود آنها ست و حق نمی هند که کسی برای شان تعیین تکلیف کند.
• مگر اینکه کسی با استدلال علمی و تجربی صحت نظر خود را اثبات کرده باشد و خود پارساتر از طبقه حاکمه باشد.
• در آن صورت توده ها به خود او رأی خواهند داد، خواه در پای صندوق رأی و خواه در پای صندوق دل خونین خویش!

بیت هفتم
• خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
• دیگر نتوان گفت، هوادار شمایید

• شکی نیست.
• ولی اگر قرار باشد که توده های مولد و زحمتکش به طبقه حاکمه معینی اعتماد نکنند و به هواداری از نماینده و یا به قول شاعر، مهره آن برنخیزند، باید برابرنهاد و بدیلی پارساتر و پاکدامن تر عرضه شود.

• توده های مولد و زحمتکش بیشک تحصیلات عالیه ندارند، ولی پخمه نیستند تا هر کس بتواند آنها را به دنبال نخود سیاه بفرستد.


• ما پس از روی کار آمدن فوندامنتالیسم شیعی، شاهد شناخت و شعور شگفت انگیز توده های مولد و زحمتکش بوده ایم.

• شناخت و شعوری غریزی شاید که روشنفکر از خود و از توده بی خبر را به حیرت می افکند.

توده ها را نباید دست کم گرفت و پخمه حساب کرد!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر