۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

تمرین تفکر مفهومی (37)

شین میم شین

سعدی
( سعدی، گلستان، عبدالعظیم قریب، دیباچه)
گرکسی وصف او ز من پرسد
بی دل از بی نشان چه گوید باز؟

• اگر کسی وصف او را از من بپرسد، من بی دل از خدای بی نشان چه می توانم گفت!

• سعدی در این بیت، برای توجیه عجز خود از توصیف خدا، دو دلیل ارائه می دهد:

• بی دلی خود و بی نشانی خدا.

• ما برای تمرین تفکر مفهومی بهتر است که این دو مفهوم را مورد تأمل قرار دهیم:

1
مفهوم «بی دلی»

• بی دلی به معنی دلباختگی است، به معنی عشق است.
• سعدی با این مفهوم بطور مسکوت، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دیالک تیک دلداده و دلبر بسط و تعمیم می دهد.
• چنین کاری، امری طبیعی و عادی است و نمی توان به سعدی از این بابت خرده گرفت.

• ترفند سعدی نه در این کار، بلکه در کار بعدی او ست:
• سعدی بطور مطلقا مسکوت، دیالک تیک عاشق و معشوق و یا دلداده و دلبر را به شکل دیالک تیک فرود و فراز بسط و تعمیم می دهد.
• آن سان که میان فرود و فراز از هر نوع ـ خواه فراز زمینی و خواه فراز آسمانی ـ نه رابطه وابستگی مشخص، بلکه رابطه عاشقانه مجرد (انتزاعی) برقرار می شود:
• وقتی ما از زهر ایدئولوژیکی پنهان در شعر دلنشین و شیوای سعدی و حافظ سخن می گوییم، منظورمان همین نکته است:
• سعدی در این بیت با معصومیت تمام دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک عاشق و معشوق بسط و تعمیم می دهد و با تیر واحدی همزمان چندین نشان می زند:

الف

• سعدی این تحریف دیالک تیک عشق را قبل از همه برای اثبات تئوری شناخت ارتجاعی خود مورد استفاده قرار می دهد:
• او به زبان عوام فهم می گوید:
• من نمی توانم خدا را وصف کنم.

• چرا؟


• به همان دلیل که عاشق نمی تواند به وصف معشوق بپردازد.


• در این استدلال سعدی هسته ای معقول و واقعی گنجانده شده است:
• عاشق سوخته واقعا هم نمی تواند به وصف رئال معشوق بپردزاد.
• برای اینکه غریزه غول آسای جنسی کارخانه مغز را برای مدتی تعطیل می کند تا به ارضای خود بپردازد.

• سعدی از این حقیقت امر برای اثبات عجز خود از توصیف خدا سوء استفاده می کند و عملا به عوامفریبی دست می زند.

ب

• سعدی بدون کوچکترین دلیل عقلی و تجربی، دیالک تیک فرود و فراز را نه به شکل رابطه واره یکسویه وابستگی فرود به فراز، بلکه به شکل دیالک تیک عاشق و معشوق بسط و تعمیم می دهد و با بی پروائی تمام آن را به دیالک تیک هیچ و همه چیز مسخ می کند و رابطه واره وابستگی را دو باره اعتبار می بخشد و توجیه تئوریکی می کند.

• حتی بمراتب فراتر از این، به رابطه واره وابستگی فرود به فراز، نه تنها مشروعیت و طبیعیت می بخشد، بلکه آن را به درجه یکی از سجایای اخلاقی دست نایافتنی و ایدئال ارتقا می دهد:


• تمامت دیوان حافظ و بخش اعظم آثار سعدی و بویژه غزلیات او وقف همین امر گشته اند.


• جعل دیالک تیک عشق به شکل دیالک تیک فرود فراز یکی از گشتاورهای اصلی تئوری اجتماعی سعدی و حافظ است.

• ما بتدریج این حقیقت امر را نشان خواهیم داد.
• شاهنامه حقیقی نه شاهکار حکیم کمونیست طوس، بلکه آثار سعدی و حافظ است!

2
مفهوم «بی نشانی»

• سعدی برای اثبات عجز خود از توصیف خدا، دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) را به شکل دیالک تیک نشانه و خدا بسط و تعمیم می دهد و نقش بلحاظ معرفتی تعیین کننده را از آن نمود (نشانه) می داند.

• همانطور که بدون ظاهر و نمود چیزی نمی توان به باطن و بود ویا ماهیت آن چیز پی برد، به همان سان نیز بدون نشانه از خدا نمی توان به چند و چون ماهوی خدا وقوف حاصل کرد.


• این شیوه استدلال سعدی عطر اندیشه های مارکس و انگلس و لنین را به مشام بنی بشر می رساند.

• واقعا هم چنین است:

• بدون نمود نمی توان به بود آگاه گشت.
• بدون رنگ و بو و طعم و صدا و فرم و بعد و طول و عرض و غیره چیزها نمی توان به ماهیت آنها پی برد.

• چون از خدا نشانی در دست نیست، چون از خدا نمودی در دسترس نیست، شناخت بود خدا محال است.
• شناخت که سهل است، حتی توصیف خدا محال است.
• چون برای توصیف هر چیز، فرم نمودین آن کافی است.
• ولی از خدا همین فرم نمودین هم در دست نیست.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر