۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

دیالک تیک مطلق و نسبی (3 ) (بخش آخر )


طرح از طراح ارجمند مجله هفته
مطلق و نسبی
پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین


• مطلق و نسبی به تعین های متضاد واقعیت عینی و شناخت اطلاق می شود که در وحدت با هم به کلیه ابژکت های جهان مادی و به انعکاس آنها در ضمیر انسانی مربوط می شوند.

• مطلق تنها با نسبی و در نسبی وجود دارد.
• نسبی نیز در عین حال حاوی مطلق است.
I
دیالک تیک مطلق و نسبی در واقعیت عینی

• مطلق و نسبی در رابطه دیالک تیکی با هم قرار دارند، یعنی اضدادی اند که همدیگر را مستثنی، اما در عین حال، همدیگر را مشروط می سازند.
• بنابرین، ماده اگرچه وجود مطلق دارد و هیچ چیز دیگر آن را مشروط نمی سازد، یعنی نه، می توان خلقش کرد و نه، می توان نابودش ساخت، با این حال، مادهء «در خود»، بمثابه جوهر مطلق، آنطور که فلسفه ایدئالیستی می پندارد، وجود ندارد، بلکه در تنوع و کثرت بی نهایت فرم های مشخص ساختار و حرکت خود وجود دارد و هر کدام از آنها نسبی اند:

1
• یعنی بوسیله یکدیگر مشروط می شوند.
2
• یعنی وابسته به یکدیگرند.
3

• یعنی بلحاظ مکانی و زمانی محدود و «پایانمند» اند.

• حرکت به این دلیل که ماده بی حرکت وجود ندارد،
صفت مطلق ماده است
• اما حرکت همواره به فرم های مشخص نسبی ماده مربوط می شود و از این رو خود خصلت نسبی دارد.

• بنابرین، همه فرم های ساختار و حرکت ماده در وجود مشخص خود نسبی اند، اما همزمان در مادیت خود، یعنی در مشخصه خود بمثابه «فرم وجودی ماده متحرک بودن» مطلق اند.

• همان طور که در واقعیت عینی نمی توان مطلق و نسبی را از هم جدا کرد، به همان سان نیز در روند شناخت نمی توان آندو را از هم مجزا نمود.

II
دیالک تیک مطلق و نسبی در روند شناخت

• در روند شناخت نیز مطلق تنها در نسبی وجود دارد و نسبی حاوی مطلق است.
• مثلا فیزیکدان در ورای تعین های نسبی ابژکت ها، سیستم ها، روندها و غیره به دنبال تعین های مطلق می گردد، بدنبال ثابت ها می گردد.

1

• روند شناخت، خود در فرم معراج از حقایق نسبی نظام نازلتر به حقایق نسبی نظام بالاتر تحقق می یابد، تا گام بگام به حقیقت مطلق نزدیکتر شود.

2

• دیالک تیک حقیقت نسبی و حقیقت مطلق بخش مهم تئوری شناخت مارکسیستی را تشکیل می دهد.

III
دیالک تیک مطلق و نسبی در اتیک و رفتار انسانی

• دیالک تیک مطلق و نسبی علاوه بر عرصه واقعیت عینی و عرصه شناخت، در اتیک (اخلاق) و در هنجارهای رفتار انسانی نیز جای خاص خود را دارد.

IV
دگماتیسم و دیالک تیک مطلق و نسبی

• چون مطلق و نسبی نه بطور جدا از هم، بلکه در وحدت با هم قرار دارند، جدا کردن یکجانبه آندو بر کردوکار عملی و معرفتی انسانها تأثیر زیانباری بجا می گذارد.

1

• مشخصه دگماتیسم (جزمگرائی) عبارت است از چسبیدن خشک و مطلق به احکامی که روزی روزگاری صادر شده اند.

2
• دگماتیسم خصلت نسبی حقیقت را نادیده می گیرد.
3

• دگماتیسم نمی فهمد که حکمی که در شرایط تاریخی معینی حقیقی بوده، می تواند در شرایط تغییر یافته دیگری باطل باشد.

4

• بدین طریق، دگماتیسم سد راه هر نوع تفکر و عمل خلاق می گردد.

• مراجعه کنید به دگماتیسم (جزمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

V
رلاتیویسم و دیالک تیک مطلق و نسبی

1

• نسبیت گرائی (رلاتیویسم) برعکس دگماتیسم، به انکار وجود حقیقت عینی مستقل از سوبژکت می پردازد و همه چیز را نسبی قلمداد می کند.

2

• رلاتیویسم در تئوری شناخت ناگزیر به اسکپتیسیسم (شکاکیت، تردیدگرائی) و سوبژکتیویسم (ذهنگرائی) می انجامد.

• مراجعه کنید به رلاتیویسم، اسکپتیسیسم، نئواسکپتیسیسم، سوبژکتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3

• به قول لنین، «تفاوت میان سوبژکتیویسم (اسکپتیسیسم، سوفیسم و غیره) و دیالک تیک در این است که در دیالک تیک (عینی) تفاوت میان مطلق و نسبی نیز نسبی است.

4

• از نقطه نظر نظر دیالک تیک عینی، نسبی حاوی مطلق است.

5

• از نقطه نظر سوبژکتیویسم و سوفیسم، نسبی فقط نسبی است و مطلق را مستثنی می سازد.»
• (کلیات لنی، جلد 38، ص 339)

• مراجعه کنید به مطلق، نسبی، حقیقت

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر