۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (131)

بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
بهرام خراسانی
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


الف باران
6
حال این افراد اگر شخصیت های مشهوری چون رهبری کشورهای کمونیستی و یا احزاب کمونیستی آنها باشند، یا افراد سر شناسی‌ چون آقای کیانوری، احسان طبری و هزاران اصلاح طلب دیگر با ایدئولوژی های متفاوت و از آنجمله سران اصلاح ‌طلب جنبش سبز، چندان تفاوتی‌ با هم ندارند:
همه اصلاح طلبند و دغدغه آنها این است که این حکومت چرا به حرف آنها گوش نمی دهد و حضور خود را فقط برای نصیحت دولت ها می دانند و نه‌ برای مبارزه نمودن با آنها!

اندیشنده

• کسی که برای دفاع از منشعبینی از قبیل خلیل ملکی سینه سپر کرده، به شست و شوی آنها در آب زمزم پرداخته و از آنها به عنوان مخالفین اصولی حزب توده دفاع کرده، ناگهان معلق می زند و به ضد رویزیونیستی تام و تمام استحاله می یابد و به طرفداری از مبارزه طبقاتی تظاهر می کند.
• آنگاه به چرخش قلمی کیانوری و طبری و توده ای ها رفرمیست تلقی می شوند و تمیز آنها از سران جبهه ملی و سبزیون دشوار می گردد.

• ماتریالیست موحد
حتی می تواند استدلال کند و دلیل بیاورد:


7
بی‌جهت نیست، وقتی‌ کنگره چریک‌های فدایی (اکثریت) بر گزار می شود، تمام تشکیلات اصلاح‌ طلب و سازشکار از جمله حزب توده‌ و جبهه‌ ملی‌ به کنگره پیام شادباش می دهند و در همه جا از یکدیگر پیشتیبانی می کنند، یا آقای "فرخ نگهدار" هم برای حزب توده‌، هم برای چریک‌های اکثریت و هم برای جنبش سبز فعالیتی مشترک دارند!

• اینهم دلیل علمی بر ادعای خود!
• چون حزب توده و جبهه ملی به کنگره فدائیان کذائی پیام شادباش فرستاده اند، پس فرقی با هم ندارند.
• چون حزب توده با سبزها و فدائیان فعالیت مشترک دارد، پس فرقی با آنها ندارد.
• دلایل قوی باید و معنوی به این می گویند!

8
حضور و حیات مشی "اصلاح طلبی" مستلزم وجود یک حکومت ضدّ مردمی است که آنها می خواهند با سازش‌ها و "رفرم" یک هیولای حکومتی را رام و مردمی کنند!

• فهم و فراست ماتریالیست موحد از همین حکم ایشان عربده می کشد:
• حضور و حیات مشی "اصلاح طلبی" مستلزم وجود یک حکومت ضدّ مردمی است!

• معلوم نیست که از کی تا حالا چنین پیش شرطی برای رفرمیسم پیدا شده است؟
• اگر این ادعا واقعیت می داشت، در دوره سیطره فاشیسم در اروپا، می بایستی احزاب رفرمیست مثلا سوسیال ـ دموکراسی بر و بیای حسابی داشته باشند و نیرومند گردند.

• از کی تا حالا حکومت های ضدمردمی دنبال رفرمیست می گردند؟


• فوندامنتالیسم شیعی در ایران هر نفسکشی را قلع و قمع کرد.

• معلوم نیست که ماتریالیست موحد بر اساس کدام فاکت و مدرک و سندی چنین ادعائی می کنند.

9
شاهد آنها هم همان کشورهای اروپایی است!
آنها فکر می کنند، یعنی‌ در واقع برای مردم این باور را تبلیغ می کنند که حکومت های "جهان سوم" را هم مثل کشور ‌های اروپایی با رأی و انتخابات می ‌توان اصلاح کرد و یا تغییراتی جزئی داد.

• حواسپرتی آدمی را به پرت و پلاگوئی وامی دارد.

• کشورهای اروپائی حکومت های ضد مردمی دارند و فرقی با فوندامنتالیسم اسلامی ندارند؟


• کشورهای اروپائی با رأی و انتخابات اصلاح شده اند؟


• پس فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم در جاهای دیگری یکه تاز میدان بوده اند و هر چیز مترقی که سر راه خود دیده اند، نابود کرده اند؟


10
آقای احسان طبری بجای "تضاد طبقاتی"، "همزیستی‌ مسالمت آمیز" را انتخاب کردند همانگونه که نویسنده این مقاله به آن نیز معترف می باشند.

• احسان طبری کی و کجا به جای مبارزه طبقاتی، همزیستی مسالمت آمیز را انتخاب کرده است؟

• همزیستی مسالمت آمیز میان دو سیستم سرمایه داری و سوسیالیسم برقرار بوده و فرمی از مبارزه طبقاتی در مقیاس جهانی بوده است.


• همزیستی مسالمت آمیز چه ربطی به حزب توده دارد؟

5
میم حجری
نظری راجع به نظرها

• من همه این کامنت ها (نظردهی ها) را خواندم و می خواهم به چند نکته اشاره کنم:

الف

• تز همزیستی مسالمت آمیز، تزی لنینی است و ربطی به خروشچف ندارد.
• همزیستی مسالمت آمیز یک مفهوم فلسفی است و تعریف جامعی از آن در تارنمای دایره المعارف روشنگری منتشر شده است.
• همزیستی مسالمت آمیز فرمی از مبارزه طبقاتی در شرایط وجود دو سیتسم اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیسم است.

• مفاهیم فلسفی را نباید تحت اللفظی معنی کرد.

ب

• مقاومت و یا شکست در زیر شکنجه جسمی و روحی نمی تواند معیاری برای حقانیت جهان بینی حزب و سازمان و شخصی محسوب شود.
• سران ناسیونال ـ سوسیالیسم هم در آخرین لحظات، خودکشی کردند و یا در دادگاه نورنبرگ ایستادگی کردند، صدام حسین هم.
• با عناصر پسیکولوژیکی و فیزیکی نمی توان به اثبات و رد جهان بینی ها پرداخت و گرنه حزب اللهی ها و فوندامنتالیست ها هم مقاومت کرده اند و می کنند.

• برای تحلیل اندیشه افراد باید اندیشه آنها مورد حلاجی قرار گیرد، نه درجه تحمل آنها در برابر شکنجه.


• این قهرمان سازی ها و قهرمان بازی ها شاید ریشه فئودالی ـ خانخانی داشته باشند.

• چنین چیزهائی برای ملل اروپا ظاهرا اهمیتی ندارد.
ت

• بلحاظ هومانیسم هم این نوع برخورد قابل تأمل است:
• اکثریت مردم تماشا می کنند و تعداد انگشت شماری از قبیل ارانی و طبری و غیره ـ علیرغم وجود امکان زندگی بهتر ـ تن به مبارزه دشوار و چه بسا مهلک می سپارند و بقیه از این جانبازان بی توقع ماکسیمم توان جسمی و روحی می طلبند و بی رحمانه و چه بسا بی شرمانه به تخریب حیثیت آنها کمر می بندند.

این جور برخوردها نه نشانه خردمندی است و نه نشانه هومانیسم و بشردوستی.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر