۱۳۹۰ بهمن ۲۰, پنجشنبه

تمرین تفکر مفهومی (23)

ریاضتکشی
شین میم شین


حافظ
نه عمر خضر بماند، نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیای دون مکن، درویش
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 210)

• معنی تحت اللفظی این رهنمود حافظ به طبقه درویش عبارت از این است که چون عمر انسانی کوتاه و ثروت مادی زوال یابنده است، پس بر سر دنیای فرومایه
نزاع نباید کرد!

• ما برای تمرین تفکر مفهومی، مفاهیم کلیدی این بیت را مورد تأمل قرار می دهیم:
• «درویش»، «عمر خضر»، «ملک اسکندر»، «دنیای دون»، «نزاع»

1
مفهوم «درویش»

• حافظ به احتمال قوی، تمامت «گنجینه تئوریک» فلسفه اجتماعی ارتجاعی خود را از سعدی برگرفته است.
• اگر از میراث سعدی، بخش مثبت و مترقی ان را حذف کنند، میراث معنوی حافظ حاصل می آید.

• مقوله درویش یکی از مقولات اساسی فلسفه تاریخ (اجتماعی) سعدی است.
• او فصلی از بوستان و گلستان را نیز به طبقه درویش اختصاص داده است.

• سعدی بطور کلی و حافظ در این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک توانگر و درویش بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را از آن فراز (توانگر) می دانند و چنان به تحقیر بی رحمانه و چه بسا بی شرمانه فرود (طبقه درویش) می پردازند که آن تا حد گدا و انگل و پتیاره و عملا هیچ و هیچکاره تنزل می یابد.


• همین برداشت از توده های مولد و زحمتکش همچنان و هنوز در جامعه ایران رواج وسیع دارد.

• «روشنگران خیلی خیلی دموکرات» متعلق به اقشار خرپول، در صفحات انترنتی خود عکس کودک و پیر فقیری را نصب می کنند و به زعم خود به دستگیری و حمایت از «این بدبخت های بی همه چیز آشغال و تفاله و هیچکاره» سینه سپر می کنند.


• خواجه شیراز در این بیت نیز کاری جز این نمی کند:
• او طبقه درویش را با صراحت تمام مورد خطاب قرار می دهد و به نهی از منکر می پردازد:
• طبقه درویش هرگز نباید بر سر دنیای دون با طبقات توانگر به نزاع برخیزد.

2
مفهوم «دنیای دون»
نزاع بر سر دنیای دون مکن، درویش

• حافظ برای اثبات صحت فرمان اجتماعی ـ اخلاقی خود استثنائا استدلال هم می کند و دلیل می آورد.

• او مقوله دیرآشنای دنیا را به خدمت می گیرد و آن را به صفت قبیحه «دون» می آلاید.

• تمامت زیبائی ها و نعمات مادی و معنوی موجود به چرخش قلم خواجه ای عزل رتبه و مقام می شود و تا درجه آشغال و زباله تنزل می یابد تا نزاع بر سر آن، بیهوده و بی ثمر جلوه کند.


• ما برای درک ماهیت این رهنمود فئودالی ـ بنده داری حافظ، به تفکر مفهومی نیاز داریم.


• تفکر مفهومی رخنه به ذات چیزها، پدیده ها و سیستم ها و دعاوی و رهنمودها و احکام را میسر می سازد.


• حافظ از سوئی دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک دنیا و عقبا بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (عقبا) جا می زند.


• دروغگو، ریاکار و مزور که نباید شاخ داشته باشد تا شناسائی شود.

• کسی که فکر و ذکرش صورت زیبای بنی بشر نر و ماده است، ناگهان به تارک الدنیا و مرتاضی تمامعیار استحاله می یابد تا رسالت ایدئولوژیکی طبقاتی خود را بی شرمانه جامه عمل بپوشاند.
• بدین طریق است که دنیای زیبا با خرابات و می و شاهد و ساقی و مغ و مغبچه و جام و شراب به چیزی گندیده و دون بدل می شود، تا عوامفریبی عملی شود.

• حافظ از سوی دیگر، دیالک تیک فراز و فرود معنوی را به شکل دیالک تیک عالی و دون بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز معنوی (عالی و شربف و ممتاز) می داند.

• او با بی شرمی تمام بشریت را دو شقه می کند و اکثریت مولد و خلاق و سازنده آن را به صفت قبیحه «دون» می آلاید و اقلیت انگل و مفتخوار و پتیاره آن را به صفت عالی، شریف، ممتاز، اعیان و غیره می آراید.


• همین شیوه برخورد حافظ را در اواخر قرن نوزدهم، فلاسفه و تئوریسین های امپریالیسم و فاشیسم از نیچه تا هایدگر ادامه خواهند داد و از انسان سرور و نوکر سخن خواهند گفت و هیزم تئوریکی برای کوره های آدمسوزی فاشیسم را تهیه خواهند نمود.


• انسان یک مفهوم نوعی است، این فرمان بی چون و چرای خرد است!

• انسان تقسیم ناپذیر است، انسان را نمی توان به پست و برتر، به نوکر و سرور، به شریف و برده تقسیم بندی کرد، این فرمان بی چون و چرای فلسفه هومانیسم و روشنگری است.

3
مفاهیم «عمر خضر»، «ملک اسکندر»

• خضر بر اساس برخی روایات اسلامی، از پیامبران و بر اساس برخی دیگر از روایات، انسان صالحی بوده است.
• از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است.
• مجموعهٔ روایات، مؤیّد آن است که خضر، طولانی‌ترین عُمر را در میان فرزندان آدم دارد.

• حافظ برای اقناع طبقه درویش، دو دلیل در انبان تئوریکی خود دارد.
• دلیل اول این است که حتی عمر حضرت خضر ابدی نیست.
• دلیل دوم این که حتی ملک و مال اسکندر لایزال نیست.

• در قاموس حافظ تنها به چیزی می توان دل بست که ابدی باشد.

• نمی توان بسادگی باور کند، ولی حقیقت دارد:

• مبلغ خستگی ناپذیر «خوشباشی و عیاشی»، به دفاع از چیزهای ابدی سینه سپر کرده است!
• نه به عمر خضر راضی است و نه به ملک اسکندر!

• تناقضگوئی همزاد همیشگی همه عوامفریبان بوده است.
• سراینده شعر «ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم!» حتی به عمر خضرو ملک اسکندر رضا نمی دهد!

• حافظ اما با این مفهوم معصوم، حرف های پنهان زیادی برای گفتن دارد:

• تفکر مفهومی دستافزاری برای کشف حرف های ناگفته است.

• به قول لنین، برای «از صراحت گذراندن» احکام است.

• حافظ از سوئی دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک ملک اسکندر و صرفنظر از دنیای دون بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (صرفنظر از دنیای دون) می داند.
• حافظ از سوی دیگر دیالک تیک دنیا و عقبا را به شکل دیالک تیک فانی و باقی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن عقبا (باقی) جا می زند.

• این گشتاور جهان بینانهء مطلقا وارونه در جامعه حافظ بطرز غریبی ریشه دوانده است.


• آن سان که آن به عنوان حقیقت امر غیر قابل تردید و غیر قابل انکار تلقی می شود:

• از خرد تا کلان را سخن از دنیای فانی است و عقبای باقی!

• دینای مادی، واقعی ـ عینی به مثابه چیزی فانی و زوال پذیر به خورد خرد و کلان داده می شود تا دنیای واهی، خیالی ـ سوبژکتیف به عنوان چیز ابدی و لایزال جا زده شود.

• غافل از اینکه ماده لایزال است!
• غافل از اینکه ماده ازلی و ابدی است!
• غافل از اینکه ماده خلق ناپذیر و فناناپذیر است!

• هیچ چیز از بین نمی رود!

• تنها فرم چیزها ست که تعویض می شود!
• تنها تغییر چیزها ست که ابدی است!
• تنها تجزیه و ترکیب چیزها ست که بنظر عوام، مرگ و زندگی جلوه می کند!

4
مفهوم «نزاع»

• ما مفهوم «نزاع» را در تمرین قبلی مورد تأمل قرار دادیم.
• نهی از نزاع حافظ از تئوری اجتماعی ارتجاعی او ریشه می گیرد:

• حافظ به مثابه نماینده فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی ـ بنده داری، مبلغ تئوری تسلیم و رضا ست.

• تمامت دیوان حافظ وقف همین تئوری ارتجاعی شده است.

حافظ مخالف سرسخت مبارزه طبقاتی برای تحول و توسعه وضع موجود است.
شعر حافظ افیون توده ها ست!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر