۱۴۰۳ شهریور ۳۱, شنبه

درنگی در کامنتی از حق پرستی (۱۴)

 

 درنگی

از

میم حجری

حق پرست

حرف در مورد شرائط خاص ایران و افغانستان است 

که شرائط برای رهبری طبقه کارگر در حالی که وظیفه از دوش بورژوازی آغازین برداشته شده نیز مهیا نبوده و عملا هیچ نیرویی برای رهبری جنبش ضد فئودالیسم در جامعه وجود نداشت. 

معنی تحت اللفظی:

در ایران و افغانستان، شرایط برای رهبری طبقه کارگر فراهم نیامده بود.
 
همانطور که اشاره رفت، 
برای اثبات بطلان این نظر حق پرست، 
باید به تفاوت مارکسیسم با لنینیسم پی برد.
به عبارت دقیقتر 
باید به تفاوت کاپیتالیسمتئوری مارکس و انگلس با کاپیتالیسمتئوری لنین پی برد: 

کاپیتالیسمتئوری مارکس،
تئوری مربوط به مرحله اول کاپیتالیسم (کاپیتالیسم مبتنی بر رقابت آزاد) است.
بورژوازی هنوز طبقه ای ضد برده داری، ضد فئودالی، ضد مذهبی و ضد روحانی است.
فلاسفه بورژوایی غولانی از قبیل کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و غیره اند
که نمایندگان ایدئآلیسم ترانسندنتال، ماتریالیسم متافیزیکی ـ انتروپولوژیکی و دیالک تیکی ایدئالیستی اند. 

 آخرین فلاسفه بورژوائی 
فویرباخ و هگل اند.

 
مراجعه کنید
به
لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک (بورژوایی) آلمان
به قلم فریدریش انگلس
(سال ۱۸۸۶)
 
کاپیتالیسمتئوری لنین،
تئوری مربوط به مرحله دوم و یا آخر کاپیتالیسم (کاپیتالیسم انحصاری و بعد انحصاری ـ دولتی و یا امپریالیسم) است.
بورژوازی در این مرحله
از هر لحاظ و نظر
سقوط کرده است.
تحول کیفی منفی و ارتجاعی یافته است:
به طبقه ای ضد بورژوازی آغازین تبدیل شده است
و
متحد اشراف برده دار، فئودال و روحانی شده است.
 
بورژوازی امپریالیستی
  نه تنها خردگرا نیست، بلکه عمیقا خردستیز است.
 
مراجعه کنید
به 

ایراسیونالیسم

(خردستیزی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10895

 
 
بورژوازی امپریالیستی
  نه تنها ضد مذهبی نیست، بلکه مبلغ و مدافع سرسخت مذهب و خرافه از هر نوع و حتی احیاکننده و مد کننده انواع و اقسام مذهب و فرقه های خرافی و ضد علمی  و ضد عقلی و حتی پیرو ایزوتریک است.
 
مراجعه کنید
به
آثار ورنر سپمن

 

مذهب به مثابه اوتوپی

ورنر سپمن

https://hadgarie.blogspot.com/2019/08/blog-post_9.html

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3686

 

پایان

 

زوال تمدنی (مدنی)  ـ فرهنگی

 

http://hadgarie.blogspot.com/2011/11/blog-post_08.html

 

پایان

 

پایان انتقاد از سرمایه داری؟

 

۱

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4872

 

۱۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4619

 

پایان


بورژوازی امپریالیستی
  نه تنها اخلاقگرا نیست، بلکه عمیقا اخلاق ستیز است.
 
مراجعه کنید
به 
نیهلیسم اخلاقی

 

 

نیهلیسم اخلاقی (بخش اول)

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/05/blog-post_590.html

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5706

 

درنگی در سخنی از مسعود دلیجانی راجع به فحشا

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/15049

 

بورژوازی امپریالیستی
  نه تنها مدافع و مروج روشنگری علمی نیست، 
بلکه عمیقا و عملا و عینا روشنگری ستیز است.
مبلغ پیگیر و خستگی ناپذیر خریت و خرافه و توحش و بربریت و فسق و فساد است.
 

بورژوازی امپریالیستی
راسیونالیسم بورژوایی را با ایراسیونالیسم
رئالیسم بورژوایی را با ایررئالیسم و پراگماتیسم و اینسترومنتالیسم و اگزیستاتسیالیسم و فرویدیسم و رفرمیسم و پوزیتیوسم و تومیسم و اسکپتیسیسم و آگنوستیسیم و غیره جایگزین ساخته است.

بورژوازی امپریالیستی
  اوپتیمیسم (امیدواری و خوش بینی فلسفی) بورژوایی
را
با
پسیمیسم (بدبینی تاریخی و فلسفی) و فاشیسم و نیهلیسم  و آوانتوریسم جایگزین ساخته است.

خاتم الفلاسفه بورژوازی امپریالیستی
فریدریش نیچه است که مبلغ همه مکاتب ارتجاعی فوق الذکر است.

مراجعه کنید
به

 

فرازی از تحلیل احسان طبری راجع به نیچه ئیسم

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12013

 

https://hadgarie.blogspot.com/2019/07/blog-post_854.html

 بورژوازی امپریالیستی
دیگر ظرفیت انجام وظایف طبقاتی ـ تاریخی بورژوازیی را مثلا ملت سازی را ندارد.
 
نمونه اش را در افغانستان دیدیم،
۲۰ کشور امپریالیستی در افغانستان ۲۰ سال زور زدند و پس از حیف و میل هزاران میلیارد دلار و ریختن شطی از خود مردم
نه
به حذف مناسبات ماقبل سرمایه داری نایل آمدند و نه به تشکیل ملت و نه حتی به توسعه بخور ـ نمیر تولید مایحتاج عمومی و بدتر حتی، نه به مبارزه با بیسوادی و غیره.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر