۱۴۰۳ مهر ۵, پنجشنبه

درنگی در شعری از احسان طبری تحت عنوان «زمین» (۵)

 

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

(۷۳ سال)

فیلسوف، نویسنده، شاعر، نظریه‌پرداز برجستهٔ مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوگ و عضو کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی حزب توده ایران

ویکی پیدیا

درنگی

از

شین میم شین

شعری از فیلسوف فرزانه احسان طبری

آذر فراهانی


طبری

مشو غمین، که این زمینِ نا امین
چو رهزنی به جاده های زندگی کند کمین
که تا تنی نهان کند، به متنِ سردِ خود،

کنون
که بر زمین روی،

روان
جوان کن از فروغ زندگی.

کنون که بر زمین چمی
دمی،
نمی ز اشک خود،
به خاک وی نثار کن.

معنی تحت اللفظی:
از اینکه زمین غیر قابل اعتماد مثل رهزنی در راه های حیات کمین می کند تا بکشد و در شکم سرد خود بکشد، اندوه مخور.
حالا که نه در درون سرد زمین، بلکه در روی آن راه می روی، روحت را از پرتو حیات تازه کن.
حالا که در روی زمین خرامان  می روی، قطره اشکی به خاکش بریز.

طبری 
در این بند این شعر که موضوعش زمین است، 
زمین را به رهزنی تشبیه می کند.
رهزن غارتگری و حتی جنایتگری که نه تنها امین نیست، بلکه سودای کشتن و بلعیدن در سر دارد.

به عبارت دیگر، زمین بدترین دشمن بشر است.
 
همان زمانی که 
دیالک تیکی از زادگاه و گورگاه بود.
همان زمینی که 
دیالک تیکی از رویاننده، اعجاز کننده و سوزاننده بود
همان زمینی که 
 کارنده و درونده و خرمن حاصله بر باد فنا دهنده بود.
همان زمینی که
برگشت همه چیز از برگ تا غنچه و از چشم تا پنجه به سوی او بود
 
 
 
(انا لله و انا الیه ارجعون
 
همان زمینی که 
رشته ها و پنبه ها، پیوست ها و گسست ها از او بود
و
آخرین نشست ها به معبد شگرف او بود.
 
مخاطب طبری
حالا باید علیرغم خصلت دیالک تیکی عمیق زمین 
به عوض غم خوردن، روح و روانش را از پرتو حیات تازه کند و قطره اشکی بر خاکش بریزد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر