۱۴۰۳ مهر ۶, جمعه

درنگی در شعری از احسان طبری تحت عنوان «زمین» (۷) (بخش آخر)

 

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

(۷۳ سال)

فیلسوف، نویسنده، شاعر، نظریه‌پرداز برجستهٔ مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوگ و عضو کمیتهٔ مرکزی و هیئت سیاسی حزب توده ایران

ویکی پیدیا

درنگی

از

شین میم شین

شعری از فیلسوف فرزانه احسان طبری

آذر فراهانی


 

طبری

زمین ز گنج نقضِ (نغز) خود،
تو را نثار داده است.
شگُفتِگی (شکغتگی) و خرمی به هر بهار داده است.


ز موج نیلگونِ بحر
سیل (صید) کن نسیب (نصیب) خود.

به چرخ لاجوردِ دهر
پر بکش به طیب خود.

ز جادوی گیاه ها،
به دست کن طبیب خود.
 

 

معنی تحت اللفظی:
زمین از گنجینه پربار خود تو را در و گوهر باران کرده است 
و
 در هر فصل بهار برای تو رویش و شادابی عرضه داشته است.
پس تو هم از امواج نیلی رنگ دریا،
 سهم خود از در و گوهر را  صید کن و در آسمان آبی هستی
 هر جوری میلت کشید، پرواز کن و از جادوی نباتات دارو تهیه کن.
 
طبری 
در این بند شعر،
به همانسان مریدان و پیروانش را مورد خطاب قرار می دهد که کریم در قرآن، بندگانش را مورد خطاب قرار داده است:
 خدا به تو فلان نعمات را ارزانی داشته است، پس تو هم فرامین او را اجرا کن.
 
مراجعه کنید
به

قرآن کریم از دیدی دیگر

بخش اول

(۱ ـ ۱۰۰)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13678
....
 
طبری 
در این بند شعر،
خدای کریم را با زمین جایگزین می سازد.
 زمینی که بشر را در و گوهر باران کرده است و در بهار، طبیعت خفته را بیدار و سرسبز و شاداب کرده است.
بشر هم باید در و گوهر صید کند  و در عرصه زمین شنا و پرواز و سیر کند و از عالم نباتات برای مقابله با امراض دارو تهیه کند.
این اندرز بعدی طبری به مریدان و پیروان خود است.

طبری
نه گورگاه،
کارگاه آدمی است، این زمین
همو

برادر تو،
مادر تو،
یاور تو است.

سرای آشنای گرم مهر پرور تو است.
بر این زمین،

عبث مرو
بیافرین بیافرین!

معنی تحت اللفظی:
زمین نه گورگاه، بلکه کارگاه است.
کارگاه آدمی است.
زمین نه راهزن، بلکه مادر و برادر و یار و یاور و سرای مهر پرور بشر است.
بشر هم باید در روی زمین ول نگردد، بلکه به نوبه  بیافریند.

مفهوم کارگاه آدمی در این شعر احسان طبری،
بیشک تحت تأثیر تصورات و تصاویر حافظ و عمر خیام بوده است. 
 
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

 

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش  

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش  

طبری رسالاتی هم راجع به خیام و حافظ نوشته است 
که ما مورد تأمل قرار داده ایم:

 

سیری در پژوهش طبری

حافظ و خیام

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2076

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2077

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2078

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2079

 

پایان

 


طبری در این بند واپسین این شعر،
همه دعاوی پیشین خود راجع به زمین را بی اعتبار می سازد 
و 
وارونه دعاوی پیشین خود را بر زبان می راند:
 
زمین
به چرخش قلمی
 از گورگاه به کارگاه  و از راهزن به مادر و برادر و یاور و ضمنا مسکن بشر استحاله می یابد
و
فرمان و فتوای منتج از این تجدید نظر در ماهیت زمین، 
تعویض پاسیویته (انفعال) با اکتیویته (فعالیت خلاق) بشر است.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر