۱۴۰۳ مهر ۴, چهارشنبه

درنگی در کامنتی از حق پرستی (۱۷) (بخش آخر)

 

 درنگی

از

میم حجری

حق پرست

در افغانستان نیز علارغم این همه تنش و سرگذشت خونینی که از سرگذرانده است هنوز در خم یک کوچه ایم و چه بسا افغانستان با دگر دیسی آرام و طی مدت زمانی طولانی بتواند بنیان های سرمایه داری در افغانستان شکل بگیرد و گسترده شود.

در این جمله حق پرست،

جامعه افغانستان تماتیزه می شود.

یعنی 

موضوعیت کسب می کند. 

یعنی

به اوبژکت شناخت حق پرست مبدل می شود.

ایراد متدیکی (اسلوبی. احسان طبری) حق پرست و نه فقط حق پرست،

ابراز نظر راجع به افغانستان بدون تعیین و تعریف پیشاپیش ماهیت فرماسیونی ـ اقتصادی جامعه مربوطه است.

ضمنا

فقط

حق پرست و افغانستان نیست.

همه مدعیان 

دهها سال است که راجع به اسرائیل و فلسطین و سوریه و سومالی و لیبی و لبنان و چین و ویتنام و غیره بحث می کنند،

بی آنکه ماهیت  فرماسیونی ـ اقتصادی این جوامع را تعیین و تعریف کرده باشند.

بین تئوری شناخت و متد فکری علمای امپریالیستی و مدعیان جریانات سیاسی رنگارنگ

کمترین تفاوتی به چشم نمی خورد.

  همه

انشاء می نویسند.

یعنی

قلم بر می دارند و هر چه به ذهن شان می رسد، روی کاغذ می ریزند

و

اسمش را تحلیل می گذارند و افاده می فروشند.

 

حق پرست

در افغانستان هنوز، ما درگیر مبارزه برای درس خواندن دختران هستیم. 

در حال حاضر کدام طبقه کارگر توانایی دارد گذار افغانستان به سرمایه داری را به سر انجام برساند؟

وقتی از عدم درک مفهوم سوبژکت تاریخ، محتوای دوران و لنیینسم سخن می رود،

به همین دلیل است.

 


در دوران کنونی 

حتی اگر طبقه کارگر در جامعه ای رشد کافی نکرده باشد،

به قول هانس هاینتس هولتس (مارکسیست آلمانی معاصر)

«حتی اگر طبقه کارگر تمایل نداشته باشد»،

سوبژکت گذار از همه فرماسیون های اقتصادی عهد بوقی و قبیلتی و برده داری و فئودالی و سرمایه داری 

به یکدیگر و نهایتا به سوسیالیسم

 پرولتاریا ست و نه طبقه اجتماعی دیگر.

 

اتفاقا

در افغانستان، برخلاف ایران و غیره

طبقه کارگر به تسخیر قدرت نایل می آید و به انجام وظایف طبقات اجتماعی برده دار و فئودال و بورژوازی می پردازد.

اگر حمایت امپریالیسم جهانی و فئودالیسم منطقتی از ارتجاع افغانستان نبود، 

وضع افغانستان اکنون از قرار دیگری بود.


حق پرست

مسلما در آینده با رشد جنبش در وسعت جهانی و در سطح منطقه این گذار تسریع خواهد شد،

 اما در حال حاضر کدام چشم اندازی برای رهبری طبقه کارگر و حزب مربوطه وجود دارد؟

 

عدم درک درک مفهوم سوبژکت تاریخ، محتوای دوران و لنیینسم

در این جمله آخر حق پرست، آشکار می گردد:

حق پرست

سوبژکتیویته تاریخی پرولتاریا

را

منوط به جنبش کذایی در مقیاس جهانی و منطقتی می داند.

یعنی

عینیت و علمیت این کشف بسیار مهم مارکس را  و گذار بشریت به دوران تاریخی کنونی پس از پیروزی انقلاب  سوسیالیستی کبیر اکتبر را نمی شناسد و نمی پذیرد.

حریف راه دوده 

پس از ردیف کردن خرافات انور خامه ای و زعمای دیگر و پس از کشیدن آه حسرت می فرماید:

اگر می گذاشتند، 

  حزب توده می توانست به صورت حزب بی ضرر و بی بو و بی خاصیتی ادامه حیات دهد.

(نقل به مضمون)

 

پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر