۱۴۰۳ مهر ۷, شنبه

درنگی دیگر در کامنتی دیگر از حق پرستی (۴)

 

درنگی

از

میم حجری

حق پرست
ما تنها یک شکل از دمکراسی تحت عنوان دمکراسی فرمال بورژوازی نداریم.

ما دمکراسی توده ای نیز داریم که تحت لوای دیکتاتوری پرولتاریا پدید خواهد آمد.

 سؤال این است

که

منظور از دموکراسی چیست؟

مفهوم دموکراسی  

دیری است که به روز مفهوم زیبایی افتاده است.

 مراجعه کنید

به

بخش قبلی این تحلیل

https://hadgarie.blogspot.com/2024/09/blog-post_270.html

 

به عوض تعریف  فلسفی ـ علمی (مارکسیستی ـ لنینیستی) از مفهوم دموکراسی 

هر کس تحریفی سوبژکتیو (دلبخواهی و میلی و مصلحتی و پراگماتیستی) از آن ارائه داده است:

مفاهیم زیر از این قبیلند:

  دموکراسی فرمال

دموکراسی نوین

دموکراسی توده ای

حتی دموکراسی اسلامی و دموکراسی سلطنتی 

....  

در این کامنت انشایی حق پرست

 بی آنکه خود او متوجه باشد، 

ضمن دادن داد سخن راجع به دموکراسی، 

افسار سخن از دست انشاء نویس خارج می شود و پای مفهوم آزادی به میان کشیده می شود.

 

جوهر مفهوم دموکراسی هم درست همین جا ست:

طبیعی است که به قول مارکس در جوامع طبقاتی ما نه آزادی کامل داریم و نه دیکتاتوری کامل.
همواره در دیکتاتوری یک طبقه آزاد وجود دارد که آزادانه از مواهب بهره مند می شود.

 

تردید است که این حرف بدین صورت از مارکس باشد.  

ولی بی اعتنا بدان، سؤال این است که چرا حق پرست از مفهوم مرکزی خویش (دموکراسی) به مفهوم دیگری (آزادی) می پرد؟

 اتفاقا بر سر مفهوم آزادی هم همان بلا آمده است که بر سر مفاهیم زیبایی و زشتی و دموکراسی:

درادبیات امپریالیستی سرحدات ایندو مفهوم فلسفی، بسیار سیال گشته است:

 



جورج بوش صغیر

گاهی می خواست به عراق و افغانستان و غیره، دموکراسی  صادر کند و گه آزادی.

وقتی از مفاهیم فلسفی.

 

 تعریف علمی استاندارد معتبر العامی عرضه نشود، نتیجه اش همین می شود:

رواج خر تو خر مفهومی.

 

راستی
دموکراسی مورد نظر جورج بوش صغیر چه بود

که قرار بود به عراق و افغانستان و سوریه و سومالی و لیبی و لبنان

صادر شود؟

مگر در امپریالیسم امریکا و دیگر جوامع امپریالیستی،
دموکراسی فت و فراوان است و زیر دست و پا ریخته است 

تا مازاد بر احتیاجش به طوایل دیگر صادر شود؟


خنده دار این است که جورج بوش کبیر، 

فردای سقوط جمهوری آلمان دموکراتیک،

از خرابات آن جامعه، به عنوان آلمان دموکراتیک سخن می راند.

معیار عینی و علمی برای تعیین و تعریف دموکراسی چیست؟

ضمنا

ضد دیالک تیکی دموکراسی چیست؟


اگر به کامنت حق پرست برگردیم، شاهد این سرگیحه مفهومی ـ جهانی می شویم: 

طبیعی که در پس دمکراسی فرمال بورژوایی،

دیکتاتوری طبقه حاکمه سرمایه داری با تمام قدرت در حال عمل کردن است. 

 

مگر دیکتاتوری ضد دیالک تیکی دموکراسی است؟

 

این روی دیگر سیالیت مفاهیم آزادی و دموکراسی جورج بوش های صغیر و کبیر است.

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر