۱۴۰۳ مهر ۹, دوشنبه

درنگی در سخنی از کارل مارکس (۲)


 

درنگی

از

شین میم شین

 

کارل مارکس

آدميانند که تاريخ خود را مي سازند،

 ولى نه آنگونه که دلشان مي خواهد، يا تحت شرايطى که خود انتخاب کرده باشند،

 بلکه در شرايط داده شده‌اى که ميراث گذشته است و خود آنان بطور مستقيم با آن درگيرند.

معنی تحت اللفظی:

بانیان تاریخ بشری (جامعه بشری)، ابنای بشر اند.

بنای تاریخ (تحول جامعتی)  اما به طور سوبژکتیو (

دلبخواهی، میلی) و تحت شرایط سوبژکتیو (دلبخواهی، میلی)   
صورت نمی گیرد.

بنای تاریخ (تحول جامعه) 

  تحت شرایط عینی و واقعا موجود که از نسل های قبلی به میراث مانده،

صورت می گیرد.

«هژدهم برومر لوئی بناپارت مارکس»

تفاوت و تضاد مارکسیسم با آنارشیسم:

آنارشیسم بر خلاف مارکسیسم،

کمترین اعتنایی به شرایط عینی جامعه، مثلا  به سطح توسعه نیروهای مولده و ماهیت مناسبات تولیدی ندارد.

این سخن مارکس

در واقع ردیه ای بر آنارشیسم (و آوانتوریسم (ماجراجویی)، چریکیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم) است.


برای درک و توضیح ریشه ای ( فلسفی) تفاوت و تضاد مارکسیسم با آنارشیسم (و آوانتوریسم (ماجراجویی)، چریکیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم)

باید دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی) را در نظر گرفت.

مارکسیسم
نقش تعیین کننده را در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)
از آن جبر (ضرورت) می داند.
یعنی
کسی که سودای تحول چیزی را در سر دارد،
باید قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر آن چیز را (جبر مربوط به ان چیز را) اکیدا در نظر گیرد و رعایت کند
و 
برای در نظر گرفتن و رعایت آنها (جبر مربوطه)، باید آنها را پیشاپیش بشناسد.

شناخت قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر هر چیز
یعنی 
شناخت جبر مربوط به آن چیز
و
شناخت جبر
از دید مارکس و انگلس و لنین و حتی هگل، 
یعنی اختیار (آزادی).
 
محتوای این جمله مارکس هم همین است:

آدميانند که تاريخ خود را مي سازند،

 ولى نه آنگونه که دلشان مي خواهد، يا تحت شرايطى که خود انتخاب کرده باشند،

 بلکه در شرايط داده شده‌اى که ميراث گذشته است و خود آنان بطور مستقيم با آن درگيرند. 
 
این بدان معنی است 
که اختیار (آزادی) با آگاهی به جبر (قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر هر چیز، هر اوبژکت، هر موضوع تحول) مربوطه در پیوند است.

این بدان معنی است
که خر (با پوزش از خر که خر نیست) نمی تواند مختار (آزاد) باشد.
 
آنارشیسم 
اما بر خلاف مارکسیسم
نقش تعیین کننده را در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)
از آن اختیار (آزادی) می داند.
 
یعنی 
آنارشیسم دیالک تیک جبر و اختیار را وارونه می سازد.
تازه اگر از این دیالک تیک و مفاهیم جبر و اختیار خبر داشته باشد.
 
در قاموس آنارشیسم،
خواستن = توانستن.
 
در قاموس آنارشیسم،
اراده کردن به تحول چیزی = بر آمدن از عهده تحول آن چیز.
شناخت آن چیز لزومی ندارد.
چه رسد به شناخت قوانین و قانونمندی های (جبر، ضرورت) حاکم بر آن چیز. 
در قاموس آنارشیسم،
خر می تواند مختار (آزاد) باشد و ضمنا خیلی خیلی «انقلابی» باشد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر