۱۴۰۳ مهر ۳, سه‌شنبه

وجود و شعور (۸۲)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۴

روانی به مثابه روند شناخت
ادامه
 

۶۴

·    احساس بر اساس این روابط مشروط که با تمییز (تفاوت گذاری، متمایزسازی) خاصیت معین تحریکی در رابطه اش با خواص دیگر این تحریک و یا تحریکات دیگر پدید آمده است، دیگر خواص این تحریک و تحریکات حیاتی مهم دیگر را نیز سیگنالیزه می کند (علامت می دهد.)

 

۶۵

·    در نتیجه، محتوای معرفتی اوبژکتیو هر احساس به معنی خاص آن، دیگر به خواص تحریک منفردی که با برداشت حسی  منطبقه منعکس شده است، محدود نمی ماند.

 

۶۶

·    محتوای معرفتی اوبژکتیو هر احساس هر چه بیشتر، شامل حال رابطه اش با خواص مهم تحریک دیگر نیز می شود که با آنها در زندگی و کردوکار فرد گره خورده بود.

 

۶۷

·    این حقیقت امر تعیین کننده معنی سیگنال احساس و   واکنش اوبژکتیو منطبق با آن است که احساس پدید می آورد.

 

۶۸

·    گذار از احساس به ادراک به میزانی صورت می گیرد که در آن برداشت های حسی و یا احساس ها دیگر نه فقط به مثابه سیگنال ها (علائم)، بلکه ضمنا به مثابه تصاویر شیئی نقش بازی می کنند.

 

۶۹

·    تصویر را نباید به معنی واقعی اش، یعنی به معنی معرفتی ـ نظری اش با هر برداشت حسی عوضی گرفت.

 

۷۰

·    فقط چیزی را باید تصویر تلقی کرد که در آن پدیده ها، یعنی خواص پدیده ها (فرم و اندازه) و رابطه آنها به مثابه موضوعات شناخت و یا اوبژکت های شناخت در مقابل ما قرار می گیرند.

·    (یعنی ما به عنوان موضوعات شناخت مواجه می شویم.)

 

۷۱

·    این مشخصه اصلی ادراک به معنی واقعی کلمه است.

 

۷۲

·    سچه نف می نویسد:

 

الف

·    «با تابش نور از شیئی به چشم مان، ما تغییری را که آن نور باید بر شبکیه چشم ما پدید آورد، احساس نمی کنیم.

 

ب

·    بلکه شیئی را احساس می کنیم، مثلا می بینیم که در خارج از ما قرار دارد.»

·    (ج. م. سچه نف، ن»آثار فلسیفی و پسیکولوژیکی منتخب»، مسکو، ۱۹۴۷، ص ۴۳۳ به زبان روسی)

· 


۷۳

·    بدین طریق، به ویژه قابل فهم می گردد که چرا ما در حوزه اینترو رسپسیون و پروپریو رسپسیون، فقط احساس هایی را داریم.

 

۷۴

·    در حالی که ادراکات (استنباطات)  عمدتا امر اکسترو رسپسیون اند.

 

۷۵

·    در اکسترو رسپتورها کلیه تکانه هایی که تغییرات در وضع و حالت ارگان های حسی سیگنالیزه می کنند (علامت می دهند)، یعنی از تکانه های اینترو رسپتیو اکسترو رسپتورها ممانعت به عمل می آید.

·    در نتیجه، انها به ذهن ما نمی رسند (ما به آنها وقوف حاصل نمی کنیم.)

 

۷۶

·    به همین دلیل در ذهن و ضمیر ما فقط تصویر شیئی مربوطه پدید می آید.

 

۷۷

·    به دلیل همین ضرورت (جبر)، یعنی به دلیل چیزهای انعکاس یافته از جهان خارج، ما برای اینکه بتوانیم به طور موفقیت آمیزی عمل کنیم، تکانه های اینترو رسپتورها، (رسپتورهایی که تکانه ها را از محیط داخلی ارگانیسم (اندام) اتخاذ می کنند)  به میزان چشمگیری باز داشته می شوند و عمدتا در حوزه ناآگاهی می مانند.

·    (مراجعه کنید به «ک. م. بیکف و الفو ت. پشونیک، «راجع به طبیعت رفلکس ها»، «مجله فیزیولوژیکی اتحاد جماهیر شوروی»، ۱۹۴۹، جلد ۳۵، شماره ۵، ص ۵۰۹ ـ ۵۲۴، به زبان روسی)

 

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر