۱۴۰۳ شهریور ۳۱, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۲۹)

  


میم حجری

 



شما که از دیرباز
در اروپا  زندگی میکنید
حداقل
هر از گاهی
 تله ویزیون نگاه کنید که هم ثواب دارد و هم کولتورتان افزایش می یابد.
 البته اگر حوصله تحصیل علم و فن ندارید.  
تفاوت پروته ئین نباتی با حیوانی چیست؟



چیزی را رد کنید که حریف ادعا کرده باشد. نظر ما را با ذره ای دقت بخوانید و به محک تجربه بزنید


شب هيچ گاه كامل نيست
هميشه چون اين را مى گويم و تأكيد مى كنم
در انتهاى اندوه پنجره ى بازى هست
پنجره ى روشنى.
هميشه روياى شب زنده دارى هست
و ميلى كه بايد برآورده شود،
گرسنگى اى كه بايد فرونشيند
يكى دل ِ بخشنده
يكى دست كه دراز شده، دستى گشوده
چشمانى منتظر
يكى زندگى
زندگى اى كه انسان با ديگرانش قسمت كند.
__
پل الوار
ترجمه احمد شاملو
ترجمه مبهم و معیوبی است
ولی بهتر از هیچ است




اولا  روانشناسی با روانکاوی تفاوت دارد. ثانیا روان شناسی مارکسیستی هم وجود دارد که یکی از علوم  انسانی است



زبان خطا همیشه ناروشن و پر ابهام است . لفاظی زیاد برای آن است که فقر و نادرستی اندیشه ها را بپوشاند . هر چه عبارت ها بیشتر عوض شود آسان تر می توان خواننده را فریب داد و گمراه کرد
از کتاب در هوای حق و عدالت محمدعلی موحد نقل شده
 از جرمی بنتام


این جمله بنتام
مملو از ایرادات نظری و عینی و علمی است
جِرِمی بِنتام نماینده پراگماتیسم بوده  است
مارکس بحق  افکارش را به توپخانه استهزاء می بندد.

گل افشانی
با دست خالی
شبیه اندیشه افشانی
با مغز خالی است.
از کوزه
همان برون تراود که در او ست.


اسلام
را
و هر عنصر روبنایی را
اولا
باید بسته به زیربنای اقتصادی مربوطه
نامگذاری کرد.
ما  با دو نوع اسلام
سر و کار داشته ایم و داریم:
اسلام فئودالی(بروجردی)
اسلام فوندامنتالیستی (خمینی)
اسلام
ثانیا
ایده ئولوژی است
 و
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
از این رو تفاوت اسلام رعایا و طبقه کارگر و پیشه ور با اسلام اشراف فئودال و روحانی و بورژوایی از زمین تا آسمان است.
اسلام رعایا
اسلامی عمیقا هومانیستی و چه بسا حتی سوسیالیستی و ناتورالیستی  است

از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
در پرده صد هزار سیه کاریست
این تند سیر گنبد خضرا را
پروین اعتصامی


اسم پروین را می بایستی
پروین انتقادی گذاشت.

سطر سطر اشعار این در گرانمایه
سرشته به انتقاد است.
شاهکار است.
صد سال دیگر هم
نظیری برای پروین زاده نخواهد شد.





فرق تفکر فلسفی با انواع دیگر تفکرات
عبارت است از  
صعود از خطه خاص به عالم عام،
معراج از خطه جزٔء به کهکشان کل.
 با تفنگ می توان برای تهیه معاش
 مثلا برای شکار وحوش و صید ماهی هم استفاده کرد
از مواد منفجره میتوان برای راه سازی و تونل کشی هم استفاده کرد.
اصولا و اساسا
برای همین هم تولید شده اند.

هدایت جان
تو که  نزدیکترین دوست نوشین ها و طبری ها و توده ای ها بودی
چرا ساده ترین حقایق امور را از انان نیاموختی؟
مثلا
رابطه روحانیت و طبقات حاکمه را.
رابطه روحانیت و سلطنت را
رابطه زیربنا و روبنا را؟
ما پابرهنه ها و پاریس ندیده ها
 در کلاس پنجم ابتدایی از این چیزها خبر داشتیم.


شبم از بی ستارگی، شب گور
در دلم پَرتوِ ستاره ی دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پرِ زاغ
مرغ شب خوان که با دلم می خواند،
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
سایه

سایه جان
حریفی به نام سیاوش کسرایی
ادعایی صد در صد مغایر با ادعای تو را کرده است و فرموده است:
هرشب ستاره ای به زمین می کنشد و باز
این اسمان غم زده غرق ستاره ها ست
بالاخره حق با کیست.
آسمان که همان آسمان است.
دلیل انعکاس متضاد آسمان واحدی در آیینه ذهن شعرای مختلف
اختلاف در جهان بینی آنها ست.
جهان بینی چیست؟



دکتر فلسفه دیگر در قرون وسطای کشوری پیشاپیش مطرح کرده است و جواب داده است:
از کجا آمده ام
امدنم بهر چه بود؟


هرگز منتظر فرداى خيالى نباش.
سهمت را از شادى زندگى همين امروز بگير.
فراموش نکن مقصد هميشه جايى در انتهاى مسير نيست.
مقصد لذت بردن از قدم هايی است که بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم.
نگران فردا مباش،
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها..
 نیما یوشیج

فردا
خیالی نیست
گندام زاران زارعین نیز کاهی برای بادها نیست
مش نیما.

تریاد دیروز ـ امروز ـ‌ فردا
تریاد حاصلخیز  لایزالی است.
امروز
فی نفسه
تحفه نطنز نیست.
امروز
پلی است که دیروز را به فردا وصل می کند.
بدون تحلیل دیروز
نمی توان فردای بهتری را طرح ریخت.
بدون حلاجی دیروز
بشر در امروز همیشگی درجا می زند.
به همین دلیل
حریف مظلومی در نقد خرافه غنیمت دانی دم گفته است:
ننگ بر آنکه به دنبال دم است.


این تصور و تصویر از صلح
کودکانه است.
با از بین بردن تسلیحات جنگی
صلح برقرار نمی شود.
وسیله نقش تعیین کننده ای در دیالک تیک وسیله و فونکسیون، دیالک تیک وسیله و هدف و دیالک تیک وسیله و آماج ندارد.
با همان چاقویی که سیب زمینی پوست گیری می شود، می توان چاقوکشی کرد و آدم کشت.
پیش شرط برقراری صلح ابدی
جایگزینی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید با مالکیت جامعتی بر آنها است
یعنی
پیش شرط برقراری صلح ابدی
 گذار به کمونیسم و یا دموکراسی (توده فرمایی) حقیقی است.



اگر با ترور مسئله ای حل می شد،
بشریت به این روز نمی افتاد.
برای اینکه همه جنایتکاران تاریخ تروریست بوده اند
 ترور نه راه حل، بلکه فاجعه است.
ترور نشانه نادانی تروریست است.
ترور به لاینحل گشتن مسائل منجر می شود.

ایکاش
کسی باشد که روش حل مسائل را یادت بدهد.
مثال:
دادنن قلاب ماهیگیری به دست گرسنه ای و یاد دادن فوت و فن ماهیگیری به او،
بهتر از دادن پشیری به او یا دعوت او به رستوران است.
اگر به خانه ما امدی
شعور بیار.
شعر و شعار فت و فراوان است.


تولستوی جان
اولا
دیگر کسی وارد جمعی نمی شود
انترنتی هست و جمع جهانی همیشه در دسترس هر کس است.
ثانیا
جای اندیشه را عکس گرفته است.
کسی اعتنایی به افکار ندارد.
تمرکز حواس همه به ظاهر افراد است
ظاهری که چه بسا دستکاری شده است و نه طبیعی


لزگینکا
با رقص لزگینکا از گرجستان نفسی تازه کنیم
رقص لزگی یا رقص لزگینکارقص رزمی بزمی قفقاز در میان آذربایجانی‌ها، لزگی‌ها، آبخازی‌ها، آسی‌ها، چچنی‌ها، چرکس‌ها، قره‌چای‌ها، بالکارها، اینگوشی‌ها، یهودیان کوهستان، مردم گرجی، آوارهای قفقازی، قومیق‌ها رواج دارد. از جمله مشهورترین و قدیمی‌ترین رقص هاست که از «مردم لزگی» اقتباس شده و تحت تأثیر نام مردم لزگی به رقص لزگی شهرت یافته‌است.


گنجشکک اشی مشی، حکا یتی سیاسی واعتراضی،
گنجشگک اشی‌مشی، قصه پرنده کوچکی است که روزی یاقوتی از یاقوت‌های تاج شاه را می‌دزدد و برای بچه‌های خودش می‌برد اما در راه بازگشت به خانه به پیرزنی فقیر برمی‌خورد و یاقوت را به او می‌بخشد. کمک به پیرزن و احساس رضایت از نجات انسانی درمانده از تنگنا، زندگی‌ گنجشگک را دگرگون می‌کند. او از آن پس جواهرات دیگری را از قصر شاه می‌دزدد و برای نیازمندان می‌برد و برای این که شناخته نشود، پیش از هر دزدی، خودش را در حوض نقاشی به رنگی دیگر درمی‌آورد:
«گنجشگک اشی مشی
لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس می‌شی
برف میاد گوله می‌شی
میفتی تو حوض نقاشی
خیس می‌شی گوله می‌شی
میفتی تو حوض نقاشی
کی می‌گیره؟ فراش‌باشی
کی می‌کشه؟ قصاب‌باشی
کی می‌پزه؟ آشپزباشی
کی می‌خوره؟ حاکم‌باشی
گنجشگک اشی‌مشی
گنجشگک اشی‌مشی
لب بوم ما بشین
نگاه کن از اون بالا
چی می‌گذره توی حوض نقاشی
لب بوم ما دیگه بارون نمیاد
اگرم بیاد، خیس نمی‌شی
گنجشکک اشی‌مشی
خیس نمی‌شی، گوله نمی‌شی
دیگه نمیفتی تو حوض نقاشی...



بدون فراگیری پیشایپش تعریف مفاهیم فلسفی مارکسیستی حتی جمله ای از آثار مارکس را نمی توان فهمید


درد بیچارگان
کسی داند که به بیچارگی دچار آید.
اگر تو هم مسئولیت اقتصادی و اداری خانواده ای را به عهده می گرفتی، از بار سنگینی که مادران بر دوش می کشند، خبر می داشتی.

تریاد (تثلیث) ماضی و مضارع و مستقبل (گذشته و حال و آینده)
تریادی نسبی است.
هم یک دقیقه قبل میتواند ماضی باشد و یک دقیقه بعد می تواند مستقبل باشد
و
 هم یک قرن قبل و یا قرن بعد


منظور تکیه شما بر افراد (من و تو و او) و بی اعتنایی به افکار است.
فرهنگ مفاهیم منتشر نشده تا کسی بخرد.
چه بسا هنوز کامل نشده.
ما هر روز یخشی از تعریف مفهومی را ترجمه و منتشر میکنیم

بدون یاد دادن پیشایپش تعریف مفاهیم رشته علمی معینی به کسی
 نمیتوان علم مربوطه را  به او توضیح داد.
اولین چیزی که طلاب می اموزند
تعریف مفاهیم فقهی است.
 خلایق اصلا معنی مفاهیمی را که بر زبان می رانند
نمیدانند.
نمی خواهند هم بدانند
فریدون جان
اولا گنجشک
 همه جا
 از از خلایق فرار نمی کند.
ای بسا گنجشکان
که از دست خلایق دانه می خورند
سر سفره خلایق می نشینند.
خواهر نازنینت از میهمانی گنجشک ها سخن گفته است.
ثانیا
گنجشگان در دیار وحشت
از ترس خلایق فرار می کنند و دیگر پشت سر خود نگاه نمی کنند
مثل خودت و امثال خودت که در غربت هم از سایه خود هراس دارند تا به روز تو نیفتند.
گنجشک که جای خود دارد،
علمای اعلام حتی معنی آزادی را نمی دانند.
به قول حریفی:
نیاکان ما به هنگام ترک عالم جانوران (گنجشکان)
به همان اندازه نا آزاد (مقید، در بند، بی اختیار) بودند که جانوران هستند.
آزادی همشیره آگاهی است.
یعنی
بدون کسب پیشاپیش آگاهی
کسب آزادی
محال است.
به قول فرزانه ای:
آزادی = شناخت جبر


بهروز سرفراز
چه عارفانه و زیبا فرمود،
آن حضرت مولانا…
مگریز ز غم ای جان،
در درد بجو درمان
کز خار بروید گل
لعل*و گهر* از خارا…
آن باده جان افزا،
از دل ببرد غم را
چون سور و طرب سازد
هر غصه و ماتم را…
* لعل = سنگ قیمتی، مانند یاقوت
* گهر = مخفف گوهر، سنگ قیمتی



“بعضی ترانه‌ها را
می توان
بارها و بارها
گوش داد
بعضی انسان‌ها را
می‌توان
بارها و بارها
دوست داشت ..”
― ایلهان برک
مترجم : احمد پوری


از کرامات شیخ ما چه عجب.
پنجه را باز کرد و گفت:
«وجب»

می شود از این من و تو او دست بردارید و به اندیشه بیندیشید؟
 لینک می دهی
 باز نمی کنند تا بخوانند.
 توضیح می دهی
نمی خوانند.
اگر مطلبی را نمی فهمند
 نمی پرسند تا بدانند.
اصلا نمی خواهند بدانند.
با زور که نمی توان اندیشه ای علمی را به کسی حالی کرد.

این انتقاد دهخدا
نه انتقادی اجتماعی ،
بلکه انتقادی بند تنبانی است.

حریف  که در کاسه و بشقابی و یا سطلی ادرار نکرده بود تا خلایق ببویند و ببینند و بیابند و بنوشند.
حریف در بهترین حالت به تنبان خودش ادرار کرده بود
که برای این و آن به دشواری قابل دیدن است
چه رسد به اینکه قابل نوشیدن باشد.

کدام پسرفت؟
جامعه برده داری هزاران بار پیشرفته تر از کمون اولیه بوده است. معیار سطح توسعه نیروهای مولده است (لنین)

شرط فهم حقیقت امری
توضیح ساده ان به هر رهگذر است؟
اینشتین

این حرف تو به چه معنی است؟
طرز تفهیم اندیشه ای به هر رهگذری
چه ربطی به کیفیت درک ان اندیشه دارد؟
این مصرف کننده اندیشه  است که باید رشد کند
یعنی خودش را
به هر زحمتی  بالا بکشد و به فهم فکری نایل آید.
اندیشه را نمی توان تا حد فهم هر رهگذر ساده کرد و تحریف نکرد.
نیستی تا ببینی که خلایق حوصله خواندن بخوان و بدانی را حتی ندارند


عمر جامعه کمونیستی اولیه
 دهها هزار سال بوده است
به قول براون (باستان شناس امریکایی)
مرحله آخر کمون اولیه
۲۰ ـ ۳۰ هزار سال طول کشیده است.
آثار هنری مکشوفه از آن دوران
دال بر این حقیقت امر اند.
ضمنا
بقایای کمون اولیه هنوز هم در جنگل های جهان وجود دارند که از شیوه زندگی شان گزارش های بیشمار منتشر می شوند.
عمر جامعه طبقای ۲ تا ۳ هزار سال بیشتر نیست

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر