۱۴۰۳ مهر ۱, یکشنبه

درنگی در دو شعر برای مرتضی کیوان (۲۶)

 
 مرتضی کیوان 
(آخرین نفر از راست)
(۱۳۰۰ خورشیدی اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تهران) 
شاعر، منتقد هنری، روزنامه‌نگار و فعّال سیاسی

 

درنگی 
از
میم حجری
 
شاملو

به خاطرِ ناودان، هنگامی که می‌بارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک، هر چیزِ پاک
 به خاک افتادند
 
به یاد آر
عموهایت را می‌گویم
از مرتضا سخن می‌گویم.
پایان
 
معنی تحت اللفظی:
توده ای ها
(کیوان و یاران)
به خاطر ناودان ها وقتی که باران می بارد،
به خاطر کندوها و زنبورهای کوچک شان،
به خاطر جار سپید ابر در آسمان بزرگ آرام
و
به خاطر نوزادی و هر چیز کوچک دیگری
به استقبال مرگ رفتند و مردند. 
حرفم از برادران خودم و عموهای تو ست.
به یاد داشته باش.
 
۱
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
 
کیوان و یاران
به خاطر کندوها و زنبوران کوچولو به خاک افتاده اند.
 
شاملو در این جمله، 
  دیالک تیک جزٔ و کل 
را 
این بار به شکل  دوئالیسم دیگری بسط و تعمیم می دهد:
به شکل دوئآلیسم زنبور و کندو
و
بعد
آن را کما فی السنه وارونه می سازد.
 
یعنی نقش تعیین کننده در دیالک تیک جزء و کل را از آن جزء (زنبوران کوچولو) جا می زند.

دلیل این فرم از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل، 
مظهر زیبایی و خوشایندی بودن عسل 
هم به لحاظ محتوایی ـ غریزی و هم به لحاظ عاطفی ـ استنباطی است.
 
کندوها
کارخانجات تولیدی موجودات طبیعی مولد و زحمتکش در سازمان و کومونیکاسیون (مخابرات، هماندیشی، مبادله فکری و اطلاعاتی) ستایش انگیزی به نام زنبورند.

زنبوران مولد و زحمتکش 
برای تولید هر گرم عسل به میلیون ها گل نوشکفته سر می زنند و شیره آنها را ضمن خدمات متقابل به نبات مربوطه می مکند و بخشی از شیره شیرین و مملو از کالری و ویتامین را برای زمستان سرد و یخبندان به عسل استحاله می بخشند و ذخیره می کنند.

رابطه حشرات و حیوانات با نباتات، 
رابطه ای دیالک تیکی است.
 
نباتات و حشرات در رابطه دیالک تیکی داد و ستد قرار دارند:
حمل و نقل گرده های نر و ماده و امکان پذیرسازی جفتگیری گل ها و تولید مثل و حفظ و توسعه و تکثیر نباتات
و
دریافت شیره شیرین به ازای این خدمت حیاتی ـ مماتی.

اگر حشرات حذف شوند،
خشکسالی از راه می رسد و همه موجودات از گرسنگی می میرند.

می توان گفت که رابطه حشرات با نباتات در طبیعت،
پیشفرم رابطه توده مولد و زحمتکش با طبقات حاکمه برده دار و فئودال و بورژوازی است.
 
جامعه بشری
در واقع
طبیعت ثانی است.
 
چیزی در جامعه یافت نمی شود که رد پایش در طبیعت نباشد.
 
به همین دلیل دیالک تیک طبیعت و جامعه 
دیالک تیکی لایزال است.
 
بشر فقط در وحدت و تضاد (همبایی و همستیزی) با طبیعت می تواند زنده بماند.

ادعای شاملو مبنی بر شهادت توده ای ها به خاطر زنبورهای ناچیز،
 در تحلیل نهایی 
رئالیستی و راسیونالیستی است.
 
زنبورهای عسل 
در این شعر شاملو
تجسم توده اند که حزب توده نماینده سیاسی و ایده ئولوژیکی اش است.
 
توده در ایران
بهتر از حزب توده
تشکیلاتی پدید نیاورده است.

حزب توده
در  گرانبهایی است که در صدف سینه سوزان توده تشکیل یافته است.
 
حزب توده
فخر انگیزترین حزب سیاسی در مقیاس جهانی است.

این حقیقت امر را بهتر از هر کس شاعر ارگانیک توده و حزب توده می داند:
 
بس نقش ها زدند، ولی روز آزمون
یک از هزارشان نشد آن بی نظیر ما
 
معنی تحت اللفظی:
اقشار و طبقات اجتماعی دیگر
احزاب و سازمان ها و گروه ها و دار و دسته های بیشماری پدید آوردند 
ولی همه آنها با هم (روی هم رفته)
یک هزارم ارج و ارزش حزب توده بی همتا را نداشته اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر