۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۲۶)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی 
 
ویرایش:

علی پاشایی

سخت است کار ما و به سامان نمی رسد
دارم شکایتی وبه جانان نمی رسد

از
بهر لقمه ای
همه
گشتند پاچه خوار
زیرا
چو آبرو نرود
نان نمی رسد.

پایان

۱
این شعر مختصر و موجز
ضمن سادگی
ژرف است و بغرنج
و
مملو از معنا ست.

۲
میدان محتوای تئوریکی این شعر کوتاه
فراتر از سرحدات ملی است.

۳
یعنی
حاوی خصلت بین المللی است.

۴
یعنی
فقط در طویله جماران نیست
که
توده ی فاقد وسایل تولید
به
دلایل مادی و فکری متنوع
پاچه خواری
پیشه کرده است.

۵
ضمنا
برای تحصیل نان به ازای چه بسا جان
آبروی خود
را
حراج می کند.

۶
ما
با
آدمیت زدایی گلوبال
از توده ای سر و کار داریم
که
وسایل تولید مایحتاجش
به
زور و تزویر و زر
غصب شده اند.

۷
ما
با
بی همه چیزی مادی و مالی و فکری و شخصیتی توده مولد
در
مقیاس جهانی
سر و کار داریم.

۸
ما
با
سوبژکتیویته زدایی
از
سوبژکت تاریخ
سر و کار داریم.

۹
درد بی درمان در این روزگار
هم
همین است.

۱۰
مسخ سوبژکت تاریخ
در
مقیاس جهانی

۱۱
پرولتریت زدایی از پرولتاریا

۱۲
پاوپریسم (Pauperismus) (بی همه چیزی) مادی و فکری، روحی و روانی
 
شاید
امتیاز آدمیان به نباتات و جانوران
داشتن توان تداعی
باشد. 


هم
تداعی چیزهای مثبت
و
هم
تداعی چیزهای منفی.
به قول فروغ فیلسوف:
رویش شکوفه وار از شاخه های یاد

فروغ
شکوفه اندوه


شادم که در شرار تو میسوزم
شادم که در خیال تو میگریم


شادم که بعد وصل تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو می گریم


پنداشتی که چون ز تو بگسستم
دیگر مرا خیال تو
در سر نیست


اما چه گویمت که جز این آتش
بر جان من شراره دیگر نیست


شبها چو در کناره نخلستان
کارون ز رنج خود به خروش آید


فریادهای حسرت من گویی
از موجهای خسته به گوش آید


شب لحظه ای به ساحل او بنشین
تا رنج آشکار مرا بینی


شب لحظه ای به سایه خود بنگر
تا
روح بی قرار مرا بینی


من با لبان سرد نسیم صبح
سر میکنم ترانه برای تو


من آن ستاره ام که درخشانم
هر شب در آسمان سرای تو


غم نیست گر کشیده حصاری سخت
بین من و تو
پیکر صحراها


من آن کبوترم که به تنهایی
پر میکشم به پهنه دریاها


شادم که همچو شاخه خشکی باز
در
شعله های قهر تو میسوزم


گویی هنوز آن تن تبدارم
کز آفتاب شهر تو میسوزم


در دل چگونه یاد تو میمیرد
یاد تو یاد عشق نخستین است


یاد تو آن خزان دل انگیز است
کاو را هزار جلوه رنگین است


بگذار زاهدان سیه دامن
رسوای کوی و انجمنم خوانند


نام مرا به ننگ بیالایند
اینان که آفریده شیطانند


اما من آن شکوفه اندوهم
کز شاخه های یاد تو میرویم


شبها ترا بگوشه تنهایی
در یاد آشنای تو می جویم

پایان


ویرایش:
میم کلانتر
 
شدیم از ترس زمین لرزه
فراری از خانه ها
و
خوابنده در خیابانہا
به قول بعضی ھا:
«از کرونا بترسیم یا از زمین لرزه؟»
 
۱
به باور دهقانان
خدا از هرکس بیشتر خوشش آید
بیشترین بلا را بر سرش آرد.
 
۲
به همین دلیل
در
منشاء خدایی جمهوری جهل و جنایت و جنون
نباید تردیدی داشت.
 
۳
به قول امام جمعه سکسی دانش کاه تهران
امام زمان گفته:
«سید علی جانی
جانان ما ست.»
 
ویرایش:
 
میم کلانتر
 
چاه های نفت زیر پا دارم
و
هیزم نان بر پشت.
به چه امید ببندم
در کشوری که سر هر کوچه اش
صندوقی برای یاری به فقرا ست
و
من در آتش فقر می سوزم؟
 
۱
باز هم
بر تو
صد «زنده باد»
که
می بینی.
 
۲
زنده آنانند که می بینند.
 
۳
در جامعه ـ تئوری طویله طبقاتی
بهشت واهی جاودان برای فقرا ست
و
بهشت مادی گذرا برای اغنیا.
 
۴
به
قول مشد علی
امیرالمؤمنین
انباشت ثروت کلان
در
قطبی
نتیجه انباشت ذلت کلان
در
قطب دیگر
است.
 
۵
مفهوم ثروت باد آورده
خرافه ای بیش نیست.
 
۶
صد ها هزار شکر بر کرونا
که
قیمت طلای سیاه
کمتر از تره
شده است.
 
۷
روایت می کنند که سران ولایت
شب ها
مخفیانه
طعام به کلبه ایتام می برند
چرا
که
هم
پیروان مشد علی اند
و
هم
به
هنگام خروج از مادر
یا علی گفته اند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر