جمعبندی
از
مسعود بهبودی
نجف و دریا و بندر و بند
صحبت کردن دربارهی کیوان (اشاره به مرتضی کیوان) برای من آسان نیست. گمان نمیکنم برای هیچکدام از دوستان او آسان باشد. چون این کار خیلی راحت ممکن است به نوعی روضهخوانی لوس و سانتیمانتال مبدل بشود، و این درست خلاف خاطرهای است که پیش همهی ما از کیوان باقی مانده و هیچکدام میل نداریم آن را مغشوش یا مخدوش کنیم. کیوان نقطهی مرکزی حلقههای بیشماری از دوستان گوناگون بود، که بعضی از آنها حتی همدیگر را نمیشناختند...اسم کیوان برای همهی ما در حکم کلمه رمزی است که به محض اینکه ادا میشود پردههای دوری و سردی را پس میزند و ما را به هم نزدیک میکند. ص ۲۶
کیوان وقتی رفت فقط سی سال داشت؛ مثل همهی ما هنوز در زمینهی ادبیات کار مهمی نکرده بود، استعدادی که در او به طرز عجیبی شکفته بود توانایی کشف و پرورش استعدادِ دیگران بود. خود من یکی از آن دیگران هستم. آن روزها جوانِ شهرستانی خام و گمنامی بودم و حتی خودم چندان چیزی در جبین خودم نمیدیدم. کیوان بود که دستِ مرا گرفت و راهی را که بعد از او طی کردم پیش پایم گذاشت. نه این که هرگز یک کلمه دربارهی کارم و آیندهام و این جور چیزها به من چیزی گفته باشد، او فقط مرا جدی گرفت و با من طوری رفتار کرد که انگار من هم برای خودم کسی هستم. به همین دلیل همیشه فکر کردهام که اگر کسی شدم تا حدی به یمن تربیت او بود، اگرچه سالهای باقیی عمر را بدون او گذراندم و دارم میگذارنم. این که گفتم، خیال میکنم زبانِ حال چند نفر دیگر از همدورههای من هم باشد. ص ۵۰
از کتابِ «یک گفتوگو ناصر حریری با نجف دریابندری»-نشر کارنامه- گفتگوی سال۷۳
۱
آره.
سکنه این کشور
عاشق سینه چاک مرده ها هستند
و
تشنه به خون زنده ها و ارزنده ها
۲
اگر مرتضی زنده مانده بود
حالاکسی محل سگ هم به او نمی گذاشت.
۳
سؤال السؤالات این است
که
دلیل مرده پرستی حضرات
چیست؟
۴
چرا کسی برای امام حسن
که صدها بار عاقلتر و بالغ تر و آدم تر از امام حسین بود
سینه نمی زند؟
۵
دلیل ایدئالیزاسیون کیوان و این و آن
شهادت او و بقیه است
و
نه
شعور و شخصیت او و بقیه.
۶
از کیوان بیت شعری
به میراث مانده است:
رازداری حتی به قیمت مرگ
۷
همین و بس.
۸
خیلی ها از خیلی از شهدای حزب توده
تجلیل به عمل می آورند
تا
بهانه ای برای حزب توده ستیزی و توده ستیزی داشته باشند
و
عقده های طبقاتی خود را تسکین دهند.
۹
ما با اوپورتونیسم طویلتی ـ طبقاتی سر و کار داریم
۱۰
اخیرا
یکی از این تجلیل ها از خسرو روزبه را
تحت عنوان پارسی بر عوامفریبی
تحلیل کرده ایم و بلاک شده ایم.
۱۱
حریف تا مغز استخوانش بورژوا ست
و
به
خسرو روزبه
رفیق خطاب می کند تا ضمن تجلیل از خسرو مرده
به لجنمالی سران حزب توده بپردازد.
۱۲
این
یعنی
توده ستیزی در لفافه توده ای مرده ستایی
۱۳
راستی
پهلوانان این طویله را
چه کسی می سازد؟
۱۴
به نظر ما
قهرمانان و پهلوانان طویله را
طبقه حاکمه انگل و ستمگر می سازد:
الف
یا جناح نشسته بر اریکه قدرت طبقه حاکمه
از
طریق اعدام می سازد
ب
و
یا
جناح دیگر طبقه حاکمه می سازد که در اوپوزیسیون است.
مثلا
از
طریق ایدئالیزاسیون الکی و زورکی هر مرده ای می سازد.
مثال:
مهدی رضایی
زیر قلم شاعری اگزیستانسیالیست، فاشیست و هروئینی
می شود
شیرآهنکوهمرد
مرتضی می شود
عموی توله ها
که
به
خاطر سايه ی بام کوچکش
می میرد.
حالا بیا
و
سایه بام کوچکولو
را
برای سکنه طویله
معنی کن
مارکس مبارزه ایدئولوژیکی را کنار گذاشت.
حریف
۱
منظور از مبارزه ایده ئولوژیکی چیست
که
مارکس کناز گذاشته است؟
۲
به قول حریفی
مبارزه طبقاتی سه فرم اساسی در هم تنیده و مرتبط به هم دارد:
مبارزه اقتصادی، سیاسی و ایده ئولوژیکی
رابطه این سه فرم مبارزه
ناگسستنی است.
مگر می شود از یکی از این سه فرم اساسی مبارزه طبقاتی صرفنظر کرد؟
۳
هر جمله هر کس در هر زمینه
فرمی از مبارزه ایده ئولوژیکی و اقتصادی و سیاسی است.
هر آه و سرفه و عطسه و شعر و ترانه و قصه و روضه و موعظه هر کسی
حتی
فرمی از مبارزه ایده ئولوژیکی و اقتصادی و سیاسی است.
۴
بدون مبارزه ایده ئولوژیکی
مبارزه اقتصادی و سیاسی
اصلا
میسر نمی شود.
به همین سان
هم
بدون اقتصادی و سیاسی
ضرورت مبارزه ایده ئولوژیکی احساس نمی شود.
آتش بس در مبارزه ایده ئولوژیکی
احزاب سیاسی را به طویله تبدیل می کند.
و
آنها را به همان روز می اندازد که حزب باخه را انداخته است.
۵
اما راجع به رابطه مفهوم بیگانگی و با مفهوم فتیشیسم کالایی :
این رابطه به معنی رابطه عام با منفرد و یا خاص است:
به
رابطه سرو با درخت
شبیه است.
به
رابطه نرگس با دختر
به
رابطه حسن با پسر
به
رابطه سید علی با آخوند
شبیه است.
۶
فتیشیسم کالایی (کالاپرستی، پول پرستی، و هر کالای دیگر پرستی، مثلا اوتومبیل قراضه و آخرین سیستم پرستی، کاخ پرستی و کوخ پرستی)
یکی از زیرمفاهیم از خودبیگانگی است.
۷
فرم دیگری از خود بیگانگی
بت پرستی
است
خداپرستی
ست
به قول فویرباخ
علیه السلام
۸
اما دلیل کالاپرستی چیست؟
۹
دلیل پول پرستی چیست؟
پول هم در تحلیل نهایی فرمی از کالا ست.
پول کالای کالاها ست.
۱۰
پول
شاهنشاه کالاها ست.
با پول می توان هر کالایی را خرید.
۱۱
مارکس ضمنا
دلیل کالاپرستی
را
تئوریزه کرده است.
۱۲
آدم ها
در
واقع
اصلا
خود کالا را مورد پرستش قرار نمی دهند.
۱۳
چه چیزی را مورد پرستش قرار می دهند؟
۱۴
برای یافتن پاسخ به این پرسش
باید پرسید:
کالا چیست؟
تأملی در رویارویی ها و درنگی در حقیقت
الف
هیچ یک از رفقای توده ای حاضر نیست بر علیه حزب توده ایران، حزب طراز نوین طبقه کارگر لب به دروغ تر کند.
۱
اولا
حزب توده
هرگز
حزب طراز نوین نبوده است.
اگرچه بهترین حزب سیاسی در ایران و منطقه بوده است.
۲
حتی حزب ک. شوروی و فدراسیون روسیه کنونی
حزب طراز نوین نبوده و نیست.
۳
تنها حزبی که طراز نوین بوده
حزب ک. آلمان بوده است.
۴
یکی از دلایل ذهنی شکست هم همین بوده است.
۵
ح. ک. شوروی لیاقت سرکردگی ج. جهانی کارگری ـ کمونیستی را نداشته است.
۶
ح. ک. روسیه و حزب توده
جریانات استالینیستی بوده اند و استالینیستی تر شده اند.
۷
این پاسخ حریف
استثنائا
تنها متنی است که فاقد اغلاط انشایی فاحش است.
عناوین نامه مردم
به لحاظ انشایی
بسیار معیوب اند
۸
ثانیا
مشخصه مهم رفقای کذایی توده ای
خود ستیزی فئودالی ـ ملوک الطوایفی دیرمان و دیرنده است.
۹
یعنی
بدترین دشمنان حزب توده
خود همین رفقای توده ای کذایی اند.
۱۰
جوانشیر
اشارات غم انگیزی به این خودستیزی خرکی دارد.
۱۱
مثال:
«دلیل خیلی از انشعابات در حزب توده
سبقت ندادن به حریفی در ورود به طویله ای و یا در خروج از طویله ای بوده است.»
(نقل به مضمون)
۱۲
حزب توده
باید از نو تأسیس شود.
تا حزب توده شود.
ب
احزاب ک. دخالتی در امور یکدیگر نداشته اند.
۱
آره.
این
حسن
اما
عیب بزرگی بوده است.
۲
بدون کمترین تردیدی
حزب ک. آلمان غربی
و حزب ک. آلمان دموکراتیک
به
ماهیت فاشیستی خمینی و دار و دسته اش واقف بوده اند
ولی مجاز به انتقاد
و
تصحیح خط مشی خرکی حزب توده فلسفه فقیر نبوده اند.
۳
این
عیب بزرگی است که باید تصحیح می شد و تصحیح شود.
۴
چرا و به چه دلیل؟
۵
برای اینکه
حقیقت
متعدد نیست.
واحد است.
۶
و بالاتر از حقیقت دستی و اوتوریته و مرجعی برای احزاب ک. وجود ندارد.
۷
حقیقت برای پرولتاریا
همان خدا
برای مؤمنین
همان بت
برای بت پرستان
همان دگم
برای دگماتیست ها
همان جزم
برای جزمگرایان است.
۸
حقیقت تنها جزم ایده ئولوژی جزم ستیز پرولتاریا (مارکسیسم ـ لنینیسم) است.
علی پاشایی
شک وسیله رسیدن به یقین است واساس علم تفکر واندیشه.
۱
شک کارتزیانیستی (شک مورد نظر رنه دکارت)
انگیزه کاوش و کنکاش و شناخت است.
۲
شک
ضمنا می تواند منفی و مخرب باشد
مانع مهمی بر سر راه شناخت باشد.
۳
شکاکیت
مکتب فلسفی ارتجاعی ئی است
اسکپتیسیسم.
۴
امروزه طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
مبلغ و مروج پیگیر اسکپتیسیسم و نئو اسکپتیسیسم اند.
۴
اسکپتیسیسم
راه را به سوی لاادریت (اگنوستیسیسم، ندانمگرایی) همواره می سازد.
۵
لاادریت
در طویله های امپریالیستی
جزو رشته های فلسفی در دانش کاه ها ست
یعنی
رسما
و
بی شرمانه
تدریس می شود.
۶
اساس و پایه علم و فکر و هنر و فلسفه و شناخت و شعور
عمل است.
۷
علم از عمل سرچشمه می گیرد و به خدمتت عمل کمر برمی بندد.
۸
یعنی
ما
با
دیالک تیک پراتیک و تئوری
با
دیالک تیک عمل و علم
با
دیالک تیک کار و اندیشه
سر و کار داریم.
۹
اگر نیای میمونی ما
مجبور به کار نمی شد
ما
اکنون
کماکان و همچنان حیوان بودیم
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر