۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۳۴)



شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت هفتم
 (دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۶ ـ ۲۸)

۱
سعدی، قلم به سختی رفته است و نیک بختی
پس هر چه پیشت آید، گردن بنه قضا را
(خلیل خطیب رهبر «دیوان غزلیات سعدی»، ص ۱۳.)

معنی تحت اللفظی:
بدبختی و خوشبختی اعضای جامعه
به
قلم قضا
تعیین شده است.
بنابرین
چاره ای جز تن در دادن به قضا
وجود ندارد.

سعدی
در این بیت شعر،
 دیالک تیک ریاضت و لذت
را
به
 شکل دیالک تیک سختی و نیک بختی بسط می  دهد،
وابسته به جزم «مشیت الهی» قلمداد می کند
و
توده مولد و زحمتکش را به تسلیم مطلق فرا می خواند:
به سینه سپر کردن به تیر گریز ناپذیر قضا.

در
جامعه ـ تئوری ارتجاعی و خرافی سعدی و حافظ
قضا
یکی از مأمورین کور و بیشعور خدا ست.

مأموریت الهی قضا
تعیین سرنوشت اعضای جامعه
است.

این به معنی داشتن نگرش فاتالیستی (تقدیرگرایی)
است.

سعدی
ضمنا
دیالک تیک جبر و اختیار
را
به
شکل دوئالیسم قلم قضا و آدمیان بسط می دهد
و
در
تحلیل نهایی
جبر 
(قضا)
را
مطلق می کند
و
اختیار اعضای جامعه
را
منکر می شود.

اعضای جامعه
بدین طریق
سلب اختیار و آزادی می شوند
و
تابع مطلق اراده و یا مشیت الهی.

در این صورت
دیگر تفاوتی بین سنگ و سگ و آدم
به
چشم نمی خورد.

انتقاد فروغ فرخزاد
هم
همین جا ست:
اگر
کردوکار و زیست و مرگ آدمی
پیشاپیش
تعیین شده باشد،
حساب و کتاب و بازخواست و مجازات و پاداش
غیرمنطقی خواهد بود.

چون
این
قلم قضا بوده که یکی را میلیاردر ساخته و دیگری را بی همه چیز.

در نتیجه
تدین و پاکدامنی
میلیاردرنمی تواند
پارسایی
و
خلافکاری بی همه چیز
فساد
 محسوب شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر