شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت هفتم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۶ ـ ۲۸)
۱
سعدی، قلم به
سختی رفته است و نیک بختی
پس هر چه پیشت
آید، گردن بنه قضا را
(خلیل خطیب رهبر «دیوان
غزلیات سعدی»، ص ۱۳.)
معنی تحت
اللفظی:
بدبختی و خوشبختی اعضای جامعه
به
قلم قضا
تعیین شده است.
بنابرین
چاره ای جز تن
در دادن به قضا
وجود ندارد.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک ریاضت و لذت
را
به
شکل دیالک تیک سختی و نیک بختی بسط می دهد،
وابسته به جزم «مشیت
الهی» قلمداد می کند
و
توده مولد و زحمتکش را به تسلیم مطلق فرا می
خواند:
به سینه سپر کردن به تیر
گریز ناپذیر قضا.
در
جامعه ـ تئوری ارتجاعی و خرافی سعدی و حافظ
قضا
یکی از مأمورین کور و
بیشعور خدا ست.
مأموریت الهی قضا
تعیین سرنوشت اعضای جامعه
است.
این به معنی داشتن نگرش
فاتالیستی (تقدیرگرایی)
است.
سعدی
ضمنا
دیالک تیک جبر و اختیار
را
به
شکل دوئالیسم قلم قضا و
آدمیان بسط می دهد
و
در
تحلیل نهایی
جبر
(قضا)
را
مطلق می کند
و
اختیار اعضای جامعه
را
منکر می شود.
اعضای جامعه
بدین طریق
سلب اختیار و آزادی می شوند
و
تابع مطلق اراده و یا مشیت
الهی.
در این صورت
دیگر تفاوتی بین سنگ و سگ و
آدم
به
چشم نمی خورد.
انتقاد فروغ فرخزاد
هم
همین جا ست:
اگر
کردوکار و زیست و مرگ آدمی
پیشاپیش
تعیین شده باشد،
حساب و کتاب و بازخواست و
مجازات و پاداش
غیرمنطقی خواهد بود.
چون
این
قلم قضا بوده که یکی را
میلیاردر ساخته و دیگری را بی همه چیز.
در نتیجه
تدین و پاکدامنی
میلیاردرنمی تواند
پارسایی
و
خلافکاری بی همه چیز
فساد
محسوب شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر