۱۴۰۳ تیر ۹, شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حاکمیت ‍(خصلت عام استالینیسم) (۳)


 پروفسور دکتر ورنر هوفمن

برگردان

 شین میم شین

 

۳۱


 

·    «بوروکراسی (دستگاه اداری) شوروی، به نظر نمی رسد که شالوده ای برای کسب منافع خصوصی مؤثر در مقابل شرایط فراگیر و عام سیستم جامعتی، که منبع امرار معاش آن را تشکیل می دهد، داشته باشد.»

·    (هربرت مارکوزه، «آموزه جامعتی اتحاد شوروی، مارکسیسم»، ۱۹۶۴، ص ۱۱۸)

 

۳۲

·    «جامعه شوروی تمایزمند است، ولی منقسم نیست.

 

۳۳

·    تمایزمندی این جامعه در وحدت ادامه می یابد.

 

۳۴

·    در اتحاد شوروی، آخرین منبع قدرت بی نام و نشان می ماند، بسان مالکیت «اشتراکی»  که پایه و اساس این قدرت را تشکیل می دهد.

 

۳۵

·    هر قدرت منفردی، بسان «وکالت تام»، قدرت مشتق گشته می ماند.

 

۳۶

·    اختیارات رهبر دولت نیز در نهایت به مثابه وظایف خود تعیین کرده، خصلت محدود کسب می کنند:

·    «آماج نهائی» که همه باید خدمتگزار آن باشند و خود رهبری هم خود را مکلف بدان اعلام می کند، قدرت رهبری را نیز به قدرت محوله، به معنی تاریخی آن، مبدل می سازد.

 

۳۷

·    قدرت ـ بدین طریق ـ شفافیت کسب می کند.

 

(برای همگان سهل الفهم می شود.

مترجم):

 

الف

·    قدرت، خود را به وسیله خود توجیه نمی کند.

 

ب

·    قدرت خود را نه به این دلیل واقعی  که وسایل فشار جامعتی به تک تک افراد جامعه تعلق دارند، بلکه از طریق خادم «آماج نهائی» بودن خویش و از طریق به رسمیت شناسی این «آماج نهائی»، به مثابه آماجی که ارزش آن را دارد، که به خاطرش حکومت شود (اعمال قدرت شود)، توجیه می کند.

 

پ

·    قدرت اما، همزمان، با توجه به «آماج نهائی»، که بیانگر فونکسیون قدرت است، زمان بندی می شود.

 

ت

·    قدرت همواره سایه پایان مندی خود را بالای سر خود دارد، که تنها با نیل به «آماج نهائی» می تواند محو شود.

 

ث

·    پیش شرط وجود قدرت شوروی ـ بنا بر این و بنا بر ماهیت آن ـ عدم وجود آن، به مثابه «قدرت طبقاتی» است.

·    عدم وجودی که خود نیز خواهانش است.»

·    (ورنر هوفمن، «قانون اساسی کار در اتحاد شوروی»، ص ۵۲۶)

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر