پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان
شین میم شین
۳۱
· «بوروکراسی (دستگاه اداری) شوروی، به نظر نمی رسد که شالوده ای برای کسب منافع خصوصی مؤثر در مقابل شرایط فراگیر و عام سیستم جامعتی، که منبع امرار معاش آن را تشکیل می دهد، داشته باشد.»
· (هربرت مارکوزه، «آموزه جامعتی اتحاد شوروی، مارکسیسم»، ۱۹۶۴، ص ۱۱۸)
۳۲
· «جامعه شوروی تمایزمند است، ولی منقسم نیست.
۳۳
· تمایزمندی این جامعه در وحدت ادامه می یابد.
۳۴
· در اتحاد شوروی، آخرین منبع قدرت بی نام و نشان می ماند، بسان مالکیت «اشتراکی» که پایه و اساس این قدرت را تشکیل می دهد.
۳۵
· هر قدرت منفردی، بسان «وکالت تام»، قدرت مشتق گشته می ماند.
۳۶
· اختیارات رهبر دولت نیز در نهایت به مثابه وظایف خود تعیین کرده، خصلت محدود کسب می کنند:
· «آماج نهائی» که همه باید خدمتگزار آن باشند و خود رهبری هم خود را مکلف بدان اعلام می کند، قدرت رهبری را نیز به قدرت محوله، به معنی تاریخی آن، مبدل می سازد.
۳۷
· قدرت ـ بدین طریق ـ شفافیت کسب می کند.
(برای همگان سهل الفهم می شود.
مترجم):
الف
· قدرت، خود را به وسیله خود توجیه نمی کند.
ب
· قدرت خود را نه به این دلیل واقعی که وسایل فشار جامعتی به تک تک افراد جامعه تعلق دارند، بلکه از طریق خادم «آماج نهائی» بودن خویش و از طریق به رسمیت شناسی این «آماج نهائی»، به مثابه آماجی که ارزش آن را دارد، که به خاطرش حکومت شود (اعمال قدرت شود)، توجیه می کند.
پ
· قدرت اما، همزمان، با توجه به «آماج نهائی»، که بیانگر فونکسیون قدرت است، زمان بندی می شود.
ت
· قدرت همواره سایه پایان مندی خود را بالای سر خود دارد، که تنها با نیل به «آماج نهائی» می تواند محو شود.
ث
· پیش شرط وجود قدرت شوروی ـ بنا بر این و بنا بر ماهیت آن ـ عدم وجود آن، به مثابه «قدرت طبقاتی» است.
· عدم وجودی که خود نیز خواهانش است.»
· (ورنر هوفمن، «قانون اساسی کار در اتحاد شوروی»، ص ۵۲۶)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر